Saturday, 18 July 2015
29 September 2023
نامه هاشم خواستار معلم زندانی در زندان وکیل آباد:

«زندانیان را برهنه بازرسی می‌کنند»

2011 April 12

به دنبال انتشار بخش‌هایی از نامه  ‌مهندس «سید هاشم خواستار» معلم در بند مشهدی به رییس قوه قضاییه‌، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران متن کامل نامه وی را برای اولین بار منتشر کرده است.

متن کامل این نامه را در زیر می‌خوانید:‏

ریاست محترم قوه قضاییه سلام علیکم

زندان کتابی است که اگر بنویسی نوشتنش تمام نمی‌شود و اگر بخوانیم خواندنش تمام نمی‌شود.

وضعیت غیربهداشتی و غیرانسانی بند 6.1 زندان وکیل‌آباد

با جدا کردن ما زندانیان سیاسی، از خدمه بند در عمومی چهار بند 6.1 و انتقال ما به عمومی شماره سه بند 6.1 تصمیم گرفتم نامه‌ی دوم را به رییس قوه قضاییه و زیر‌مجموعه آن بنویسم.

به تاریخ 06/10/89 به عمومی 3 که قبلن ممنوع‌الملاقات‌ها در آن بودند، منتقل شدیم این بند 5 روز اول شیشه نداشت که جلوی پنجره پتو آویزان کردیم و همه‌ی ما سرما خوردیم که تعدادی از ما مجبور شدیم آمپول بزنیم.

طبقه‌ی بالای این بند عمومی 2 می‌باشد که به بند قرصی‌ها، مشهور است فاضلاب این بند از سقف بند ما مرتب چکه می‌کرد. ‌به سقف پلاستیک زدیم تا این آب کثیف روی پلاستیک جمع شود و از یک گوشه پایین بریزد (النظافت من الایمان) .

ظلع شمالی بند که دارای پنجره است همیشه صدای فرز و آهنگری می‌آید‌. آب حمام یا سرد سرد است یا آن‌قدر داغ است که از شیر آب سرد هم آب داغ می‌آید، در یک نوبت یکی از هم‌بندی‌های ما که نمی‌دانست شیر آب سرد هم داغ است استفاده کرد و دچار سوختگی شد.

علی‌رغم این‌که تعداد زیادی زندانی در هر بند است دریغ از یک بوته یا درخت سبز الان بیش از یک‌سال و نیم از زندانی شدنم می‌گذرد هیچ‌گونه سبزه‌ای ندیده‌ام مگر زمانی که مرا با دست‌بند و پا‌بند به دادگاه یا بیمارستان بردند که در شهر چشمم به درخت و سبزه افتاده در زندان‌، زندانی گیاهان و درختان را هم فراموش می‌کند.

هوا‌خوری بند ما ( بند 6.1 )  8×30  است یعنی 240 متر مربع است که به صورت شرقی غربی و دور تا دور آن ساختمان یک تا دو طبقه می‌باشد و در آذر و دی ماه فقط 20 سانتی‌متر کف هوا خوری را آفتاب می‌گیرد.

یکی از هم‌بندی‌های ما ایرانی‌ – فرانسوی است که سه سال در افغانستان زندانی بوده و دولت افغانستان او را تحویل ایران داده است. وی می‌گفت سال آخر آمریکایی‌ها بر دولت افغانستان فشار آوردند که صلیب سرخ بر زندان‌ها نظارت داشته باشد، خیلی خوب شد میوه فراوان داشتیم زیر تخت‌ها پر از میوه بود.

این بند 9 سوییت ( در هر کدام از 10 تا 17 نفر ) و 5 عمومی که هر یک از 10 تا 60 نفر زندگی می‌کنند و به جز عمومی 4 که زندانیان خدمه هستند و در بند باز است، سایر سوییت‌ها و عمومی‌ها باید به صورت جداگانه از این هواخوری استفاده کنند. در زمستان بدن انسان حداقل 15 دقیقه نیاز به آفتاب مستقیم دارد تا ماده‌ای به نام ‌ارکسترول را تبدیل به ویتامین د کند تا از راشیتیسم و پوکی استخوان جلوگیری کند، ولی به جرات می‌گویم که خیلی از زندانیان این بند در زمستان حداقل 15 دقیقه آفتاب ندارند.

فاضلاب بند 6.1 که فاضلاب بند 5 نیز به آن می‌پیوندد در ماه معمولن چند نوبت بند می‌آید که اکثرن کف هوا خوری را آب گرفته و زندانیان به تئنه می‌گویند به به دریا را به داخل زندان آوردند، البته دریای فاضلاب بود.

یکی از هم‌بندی‌های ما ایرانی‌ – فرانسوی است که سه سال در افغانستان زندانی بوده و دولت افغانستان او را تحویل ایران داده است. وی می‌گفت سال آخر آمریکایی‌ها بر دولت افغانستان فشار آوردند که صلیب سرخ بر زندان‌ها نظارت داشته باشد، خیلی خوب شد میوه فراوان داشتیم زیر تخت‌ها پر از میوه بود. در حالی که در ایران همسر یکی از زندانی‌ها به یکی از مسوولین زندان گفته بود که خودتان میوه نمی‌دهید چرا به فروش‌گاه بند 6.1 میوه نمی‌آورد ایشان گفته بودند«این‌جا زندان است، هتل که نیست!»

اگر زندانیان میوه و سالاد می‌داشتند و هوا‌خوری، در طول روز از بروز بسیاری از بیماری‌ها جلوگیری می‌شد و در نتیجه مخارج دارو و درمان برای زندان کم می‌شد.

بند قرنطینه: خوابیدن زندانیان جلوی توالت و روی پله‌ها به علت نگه‌داری بیش از حد زندانی‌ها

سالن 4 بند قرنطینه که در تیر ماه 87 آن‌جا بودم 200 متر مربع مساحت و 200 نفر جمعیت داشت که می‌گفتند به 250 نفر رسیده و در تاریخ 13/09/89 ، 456 زندانی داشته که سرانه هر فرد از فضای آن نیم متر مربع می‌باشد و این مساحت فقط گنجایش نصف گوسفند را در آغول دارد. قبلن که هوا گرم بود از هوا‌خوری که وسایل ورزشی در آن نصب بود و ایرانیت روی آن گذاشته بودند استفاده می‌کردند، اما با سرد شدن هوا دیگر از آن استفاده نمی‌کنند و مجددن با گذاشتن بخاری، به عنوان فضای اسکان زندانیان استفاده می‌کنند.

سالن 4 بند قرنطینه هشتاد تخت یک‌نفره دارد که به صورت دو نفره از هر تخت استفاده می‌کنند و زندانیان به صورت کتابی فشرده و بین تخت‌ها و زیر تخت‌ها می‌خوابند. سالن 1 که مخصوص افراد معتاد است در آن زمان 300 نفر و اکنون به روایتی 1100 نفر زندانی دارد. در سالن 4 بند 5 که 13 اتاق 15 تختی دارد، جمعیت آن به 950 نفر رسیده است که در مسجد و جلوی توالت‌ها می‌خوابند و سالن 1 و 2 و 3 هم به‌تر از سالن 4 نیست. بند 4 هم آن‌قدر زندانی دارد که جلوی توالت و روی پله‌ها و ایست‌گاه پله‌ها می‌خوابند هنگام حمام یک‌نفر زیر دوش و 10 نفر در صف هستند.

سرپرست سابق بند 6.1  مرتب به مولوی‌های اهل سنت متعرض می‌شد که ریش‌تان را کوتاه کنید که آن‌ها می‌گفتند در حد یک مشته در مذهب ما واجب است و ایشان به آن‌ها گفته ریش شما دل ما را سیاه می‌کند. (این همه نا به سامانی‌ها و اعدام‌ها دلش را سیاه نمی‌کند ولی ریش مولوی‌ها دلش را سیاه می کند)

کوتاه کردن اجباری ریش رهبران زندانی اهل تسنن / تبعیض در تماس تلفنی زندانیان

ریش یکی از مولوی‌های هم‌بند مرا که به زندان «تربت‌جام» منتقل شده است به زور کوتاه کرده‌اند که او هنگام کوتاه کردن ریشش مرتب گریه می‌کرده است مگر زدن ریش در زمان رضا خان مشکل مملکت را حل کرد که اکنون کوتاه کردن آن مشکل مملکت را حل کند.

زندانیان در بندهای مشاوره 2 و 3 هر روز 10 دقیقه و در بندهای 4 و 5 هر روز 5 دقیقه و در بند ویژه روحانیت هر روز 1 تا 2 ساعت سهمیه مکالمه تلفنی دارند در حالی‌که در عمومی 3 بند 1/6 قبلا 4 روز در هفته و اکنون 3 روز در هفته هر نوبت 10 دقیقه حق مکالمه تلفن دارند و مولوی‌های اهل سنت قبلن در هر هفته فقط 10 دقیقه و اکنون در اتاق ما هفته‌ای 2 نوبت 10 دقیقه حق تلفن دارند‌. تبعیض تا کجا‌!؟ هرجا تبعیض هست بی‌عدالتی هست پس ظلم هست و جایی که ظلم هست آزادی و دموکراسی نیست.

90درصد زندان به وسیله زندانیان اداره می‌شود. زندانیان خدمه از امتیازاتی مثل تلفن بیش‌تر و حمام در ساعت جدا برخوردارند و زمانی که غذا تقسیم می‌شود ابتدا سهم وکیل بند و خدمه در بیش‌تر بندها (به غیر از بند ما) برداشته می‌شود. ملاقات حضوری برای خدمه به جای هر 6 هفته هر 4 هفته یک‌بار و ملاقات شرعی به جای هر 3 هفته هر 2 هفته یک‌بار می‌باشد. ولی یک عده از خدمه مانند رابط بهداری 24 ساعت باید کار کنند و در پایان هفته به آزای آن معادل 1500 تومان سیگار دریافت کنند، استثمار از این هم بیش‌تر وجود دارد‌؟!

زندانیان زیادی دیدم که به خاطر سرمای خیابان و گرسنگی‌، از این‌که به زندان افتاده بودند خوش‌حال بودند و زندانیانی دیدم از این‌که آزاد می‌شدند ناراحت بودند و حتا کرایه رفتن به روستا و شهرشان را نداشتند.

اما این مورد جالب است که یکی از زندانیان که 50 سال سن دارد و صاحب 4 فرزند می‌باشد و به جرم سرقت در زندان است می‌گوید اگر ماهیانه سیصد هزار تومان به من بدهند حاضرم 30 سال حبس را تحمل نموده و در زندان کار کنم‌. بارها او را هنگامی که به خانواده‌اش تلفن می‌زند، دیده‌ام که هم‌چون کودکان گریه می‌کند. دل هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد بله تخم‌مرغ دزدها را به زندان می‌اندازند و با دزدان میلیاردی بیت‌المال مدارا می‌کنند‌.

آیا با این تراکم زیاد زندانیان، می‌شود طبقه‌بندی زندان را که جز آیین‌نامه زندان است اجرا کرد‌؟

نتیجه این می‌شود که 3 نفر را از کنار من می‌برند و اعدام می‌کنند و هم‌بندی‌های من شاهد هستند که چه خواب‌های وحشت‌ناکی دیده و در خواب چنان جیغ می‌کشم که همه را از خواب بیدار می‌کنم‌.

آن خانم آلمانی به یاد اردوگاه‌های مرگ هیتلر می‌افتد.

زندان وکیل‌آباد مشهد، قبل از انقلاب دارای 4 بند بوده که به وسیله مهندس آلمانی ساخته شده است که حدودن 1500 زندانی داشته و هم‌چون پارک بوده است.

به گفته مسوولین فعلی این زندان برای 2500 زندانی ساخته شده، در حالی که به گفته خود مسوولین در حال حاضر حدود 13000 زندانی دارد و تنها امسال نسبت به پارسال 4500 زندانی به آمار زندانیان اضافه شده است.

اگر اشتباه نکنم برتراندراسل فیلسوف فرانسوی می‌گوید شما جوان فلج را به من دهید من از او قهرمان دو می‌سازم .حال از شما می‌پرسم اگر قهرمان دو کشور را مدتی در این زندان نگه‌داری کنند به غیر از جوانانی افلیج چیزی دیگری تحویل می‌دهند‌؟

اگر زلزله‌ای بیاید نجات زندانیان که هیچ، چگونه کارمندان زندان را نجات می‌دهید؟

اگر آن خانم مهندس آلمانی زنده باشد و او را بیاورند که زندان را ببیند چه احساسی خواهد کرد؟ من فکر می‌کنم اگر سکته نکند، به یاد اردوگاه‌های مرگ آلمان هیتلری می‌افتد.

کدام کشور دارای دموکراسی چنین زندان‌هایی دارد‌؟ خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. آیا این زندان اسلامی و زیباست؟

مگر حضرت علی ( ع ) که حکومتش از ایران تا مصر بود  زندانی داشت‌؟

تجاوز و قتل در زندان

چنین زندانی ‌نتیجه‌اش تجاوزات جنسی و قتل‌های مکرر توسط خود زندانیان است. در 15 / 11 / 89 یک زندانی به وسیله دیگری به قتل می‌رسد. زندان گوانتانامو خارج از خاک آمریکا است و اگر زندانیان به امراض گوناگون مبتلا باشند به مردم آمریکا منتقل نمی‌شود، ولی این زندان در داخل شهر مشهد قرار دارد و روزی حداقل 200 نفر ورودی دارد که چنان‌چه این زندانیان به بیماری‌های مختلف دچار شوند که می‌شوند و در انواع خلاف کاری‌ها تخصص ببینند که می‌بینند،  چه می‌شود؟

به گفته‌ی نماینده مجلس زورگیری بیداد می‌کند، آقایان اگر به زندانیان رحم نمی‌کنید به خودتان رحم کنید. شما از کجا می‌دانید بیماری به همسر و فرزند شما منتقل نمی‌شود و یا فرزند و همسر شما به دام خلاف‌کاران نمی‌افتند؟

حکومت افغانستان که مجبور شده به صلیب سرخ اجازه بازدید از زندان‌هایش را بدهد به نفع دولت و زندانی شده یا به ضررشان؟‌ زندانیان افغانستان با آن شرایط استاندارد جذب دولت می‌شوند یا دشمن دولت؟ ‌چرا دولت ایران اجازه نظارت بر زندان‌ها را به سازمان‌های حقوق بشر داخل و خارج نمی‌دهد؟

اگر 1500 زندانی در رژیم شاه به 1000 نفر تقلیل می‌یافت آن وقت هم NGO ها اجازه بازدید نمی‌داد ؟ (در رژیم شاه اکثر شهرهای خراسان از جمله چناران‌، شاندیز و سرخس و … اصلن زندان نداشتند، در حالی‌که اکنون چناران حدود 5000 زندانی دارد.)

مسلمن نه تنها اجازه بازدید می‌داد که برای سایر کشورها الگو می‌گردید و زندانیان هم خجالت‌زده می‌شدند که چرا از قانون اطاعت نکرده و به زندان افتاده‌اند. NGO ‌های مستقل نشانه توسعه‌یافتگی آن کشور است. کدام کشور دارای دموکراسی چنین زندان‌هایی دارد؟

اعدام پنهانی 63 زندانی در نوزده مرداد 89

یکی از زندانیان به نام احمدشاه نادری (‌افغانی‌) تعدادی شپش با خودش برده بود که در ملاقات حضوری به خانواده‌اش نشان دهد که چطور جایی زندگی می‌کند اتفاقن گرفتار مامورین بازرسی می‌شود او را نزد یکی از مسوولین زندان می‌برند و به او می‌گویند: «می‌توانی 500 شپش در پنج شب بیاوری‌؟»  می‌گوید: «می‌توانم» و او هر شب به راحتی 100 شپش نزد مسوول مربوطه می‌فرستد و سرانجام با 107 گرم کریستال هم‌راه با 62 نفر دیگر در 19/05/89 اعدام شد.

آقای جواد لاریجانی فرد شجاعی است! من به ایشان تبریک می‌گویم!

آیا این زندان که مشابه آن در ایران کم نیست ننگ ملت ایران و بشریت نیست‌؟‌ زندان آیینه تمام‌نما از نحوه اداره کشور است و کشور هم به‌تر از این اداره نمی‌شود، به کجا می‌رویم‌؟‌

آقای ‌محمد‌جواد لاریجانی، رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه آدم بسیار شجاعی هستند که در سازمان ملل از رعایت حقوق بشر در ایران از جمله زندان‌ها دفاع می‌کند! با این وضعیت زندان‌ها و زندانی‌ها من به ایشان تبریک می‌گویم!

هتک حرمت و برهنه کردن زندانیان: داخل شورت را هم دست می‌کنند و می‌گردند

زمانی که به ملاقات حضوری می‌رویم یا به هر دلیلی ما را از زندان بیرون می‌برند ( دادگاه یا بیمارستان ) در مراجعت ما را در اتاق بازرسی به جز یک شورت، لخت می‌کنند و داخل شورت را نیز نگاه کرده و به دقت بازرسی می‌کنند و دستی هم به داخل … زندانی می‌کنند.

تاریخ به یاد دارد که به دستور آقا محمد‌خان قاجار به لطف‌علی خان زند تجاوز کردند و این ننگ تا ابد برای خان قاجار باقی ماند و از جوان‌مردی خان زند نکاست‌. آن‌ها که به دست و پای آزادی‌خواهان دست‌بند و پابند می‌زنند و به جوان‌ها تجاوز می‌کنند و داخل مقعدشان را نیز بازرسی می‌کنند جز ننگی ابدی برای خود باقی نمی‌گذارند‌.

شیر را بر گردن ار زنجیر بود    بر همه زنجیر‌سازان میر بود

نمی‌خواهم از خودم دفاع کنم ولی با توجه به این‌که نماینده معلمان هستم و مسئله شان و منزلت معلم در کار است این جمله را می‌نویسم:

10 مرتبه مرا با پابند و دست‌بند و لباس زندانی به بیمارستان و پزشکی قانونی بردند که بارها به خاطر ترافیک مرا به دنبال‌شان در خیابان‌ها کشاندند. این شعر مولانا را می‌خوانم‌:

عار نبود شیر را از سلسله                             نیست ما را از قضای حق گله

شیر را بر گردن ار زنجیر بود                            بر همه زنجیر‌سازان میر بود

اعدام دو تبعه آفریقا تنها از اتاق ما

از اتاق ما تا کنون دو تبعه اهل آفریقا 19/05/89 «آکاسی اکابه» از غنا و «پل چیندو» 05/08/89 از نیجریه به جرم حمل مواد مخدر اعدام شدند، آیا به‌تر نیست حتا اگر تبادل مجرمین بین دو کشور امضا نشده باشد آن‌ها را با حکم صادره و بعد از گرفتن هزینه دادرسی و جریمه تحویل کشورشان داد تا آن کشور هر طور می‌خواهد با آن‌ها رفتار کند.

من  تغییر می‌دهم پس هستم

در سال 1353 در دانش‌گاه ارومیه درسی به نام ترویج کشاورزی با رییس دانش‌گاه دکتر جعفر راثی داشتیم که بعضی مواقع به بحث سیاسی تبدیل می‌شد، یک‌بار ایشان گفت شما باید خود را با وضع موجود تطبیق دهید که من گفتم شرایط موجود را تغییر می‌دهیم و جوان آن روز که اکنون نزدیک 60 سال سن دارد و معلم بازنشسته است با همان حرارت شور عشق و با تمام بیماری‌هایی که در زندان به سراغش آمده در بند 6.1 زندان مرکزی مشهد ( زندان وکیل‌آباد )، فریاد می‌زنم:

«من  تغییر می‌دهم پس هستم .»

زمستان 89 – بند 6.1 زندان مرکزی مشهد

نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان – سید هاشم خواستار

زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی

 

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , ,