شکوفه/ دفتر ترکیه/ رادیو کوچه
در دوازدهمین برنامه از سری برنامههای «خانهبهخانه»، میشنوید از یک دختر نوجوان 16 ساله که مدت شش ماه در ترکیه و در یک آرایشگاه زنانه کار میکرده است. او که کم و بیش از محیط کارش و تجربیاتی که در آنجا بهدست آورده راضی است، دلایل خود را برای بیرون آمدن از آن محیط شغلی میگوید.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
چه شد که این کار را بهدست آوردی؟ توی این بحبوحهای که همه میگویند در پناهندگی برای افراد کار و شغلی نیست.
من دورههای آرایشی و بهداشت ناخن را در ایران به منظور اینکه بتوانم با آن کار کنم گذراندم. و وقتی به ترکیه آمدم دوست داشتم که این رشته را ادامه بدهم. پیدا کردن شغل به فکر افراد بستگی دارد. اگر کسی واقعن بخواهد حتا توی ایران که همه میگویند کاری برای انجام دادن نیست، میتوانند با فکرشان پول در بیاورند و کارهای مختلف انجام بدهند. من حتا با وجود اینکه زبان بلد نبودم اما توانستم کار کنم.
سایر اعضای خانوادهی شما هم کار میکنند؟
راستش پدرم برای مدت کوتاهی سر کار رفت اما متاسفانه اینجا به یابانجیها یا به اصطلاح خودمان خارجیها، کمتر کار خوب میدهند (البته همهشان اینجوری نیستند) و بیشتر کارهایی مثل کارگری است و فشار زیادی بر روی کمر و بدن آنها وارد میشود. در بسیاری از مواقع هم اصلن پولشان را نمیدهند. برای همین پدرم حتا نتوانست حقوقاش را کامل بگیرد. برای همین خانه ماندن را به انجام کار سخت و مشکلآفرین ترجیح داد. اما برای من خیلی خوب بود چون من کار خاص دیگری توی خانه نداشتم.
سایر اوقاتت را چطور میگذراندی؟
من اگر وقت پیدا میکردم حتمن کتاب میخواندم. کتابهای تخیلی مثل «هری پاتر» را واقعن دوست داشتم. البته کلاس زبان هم میرفتم. در واقع وقت خیلی کم داشتم چون بعد از آرایشگاه خیلی خسته بودم و بیشتر استراحت میکردم. باید 8 صبح میرفتم تا هر موقع که آرایشگاه کار داشته باشد. یک روز 6 بعدازظهر کارشان تمام میشد. یک روز 10 شب و من باید تا هر موقع کار بود میماندم.
اینجا خیلی دوست داشتم درس بخوانم اما پناهجویان را دبیرستان راه نمیدهند. حتا صاحب کارم خیلی تلاش کرد که من را به مدرسه بفرستد اما نشد. اما قصد دارم وقتی به کشور سوم رفتم خوب درسهایم را بخوانم و الان فکر میکنم که درس و رشتهی مورد علاقهام وکالت است و دوست دارم در آینده وکیل بشوم.
چی شد که این کار را پیدا کردی؟
از طریق یکی از بستگانم، من را به آرایشگاه معرفی کرد. قصد داشتم توی آرایشگاه مانیکور و پدیکور را تکمیل کنم اما هر کار دیگری را یاد گرفتم جز این.
با توجه به اینکه زبانشان را نمیدانستی چکار میکردی؟
تا مدت ها با پانتومیم حرفم را میزدم. اما کمکم ترکی هم یادگرفتم.
از صاحب کار و همکارانت راضی بودی؟
بله، صاحب کارم خیلی خانم خوبی بود. قبلن هم با ایرانیها کار کرده بود و به ایرانیها احترام میگذاشت و ما را خیلی دوست داشت. همکارانم هم خوب بودند اما گاهی به خاطر اینکه من زبان آنها را نمیفهمیدم سوتفاهم پیش میآمد.
البته سه چهار ماهی هست که دیگر آنجا کار نمیکنم. من هم لوزهی سوم داشتم و هم ریههایم حساس است. بوی مواد شیمیایی و سیگار خیلی اذیتم میکرد. آنجا هم همهی زنها و مشتریها سیگار میکشیدند. از دختر 15 ساله تا زنهای بزرگ که برایشان عادی بود.
من هم چون تک افتاده بودم، نمیتوانستم به آنها تذکر بدهم. آنها سیگار کشیدن را دوست داشتند چون میگویند آتاتورک گفته سیگار بکشند.
اگر بازهم کاری پیش بیاید میروی؟
کار کردن را دوست دارم. چون واقعن در ایران هیچوقت کار نمیکردم و اصلن فکر نمیکردم اگر بیایم اینجا کار میکنم. اگر کاری باشد که دود سیگار آنجا نباشد میروم. اینجا هم که به جنگیری اعتقاد دارند و ما توی آرایشگاه همهاش داشتیم طی میکشیدیم و وسایل جا به جا میکردیم تا جنزدایی بکنیم.
جنزدایی یعنی چی؟
ترکها به جن اعتقاد دارند و لازم میدانند که هر روز صبح و آخر شب وسایل خانه و محل کارشان را جا به جا کنند تا جنها را از زیر وسایل خارج کنند.
فکر میکنی تا چند وقت دیگر اینجا هستی؟
مراحل یو ان را نمیتوان پیشبینی کرد. برای همین مشخص نیست.
برای درس و کار در کشور سوم فکری کردی؟
اینجا خیلی دوست داشتم درس بخوانم اما پناهجویان را دبیرستان راه نمیدهند. حتا صاحب کارم خیلی تلاش کرد که من را به مدرسه بفرستد اما نشد. اما قصد دارم وقتی به کشور سوم رفتم خوب درسهایم را بخوانم و الان فکر میکنم که درس و رشتهی مورد علاقهام وکالت است و دوست دارم در آینده وکیل بشوم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
mahboobeh
kheili mosahebeye bahali bod:)
sali
khili ali bood