اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
چه از سبک کاری او خوشمان بیاید و چه نیاید، «مهران مدیری» بدون شک یکی از نوآوران و تغییردهندگان مسیر طنز ایران است. زمانی که برنامههای طنز تلویزیونی پر شده بود از شوخیهای تکراری و بیمزهی رادیویی که دیدن یا ندیدن تصاویرش تاثیری در مخاطب نداشت، «مهران مدیری» با هوشمندی تمام جنس دیگری از طنز را میهمان خانههای مردم کرد و سطح سلیقهی مردم را در این زمینه بالاتر برد. «مدیری» اما از زاویهی دیگر انسان زرنگی است، او هیچگاه آدم اهل ریسک و مبارزه و جدل نبوده و به قول معروف حاضر به پرداخت هزینهای برای عقاید آزادیخواهانه نبوده است، گرچه که حتا درست نمیدانم که چنین دغدغههایی داشته است یا نه.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
زرنگی «مهران مدیری» و نان به نرخ روز خوردنش را مردم بارها به چشم خود دیدهاند، از به تمسخر گرفتن تحصن نمایندگان شجاع مردم در مجلس ششم بگیرید تا داغکردن تنور شعار «انرژی هستهای، حق مسلم ماست». آنهایی که یکی دو بار و با دیدن چند کنایهی کوچک در کارهای «مدیری» خواستند او را همردیف هنرمندان شجاعی چون «جعفر پناهی»، «رضا عطاران»، «رخشان بنیاعتماد» و شماری دیگر قرار دهند به سرعت و با دیدن برنامههای سفارشی دیگر او ناامید شدند. واقعیت این است که «مهران مدیری» هیچگاه نه خواسته و نه توانسته است تا به مقابله با حکومت، حتا در حد یک انتقاد کوچک نیز برخیزد. پرسش اینجاست که با این حساب، دلیل مخالفتهای اخیر با سریال «قهوهی تلخ» و محدودیتهای بهوجود آمده برای کارهایش از کجا سرچشمه میگیرد؟
ایرانیان به سبب تجربه چند صدسالهی زندگی در سایهی حکومتهای استبدادی و ناتوانی در بیان آشکار انتقادات از حکومتها و ایادیشان، به تدریج و در طول تاریخ به گفتن، شنیدن و تعبیر ادبیات ایهامی عادت پیدا کردهاند. در برخی موارد حتا اگر گوینده منظوری مطابق با مراد شنونده هم نداشته است، مخاطبان خوشتر دیدهاند که برداشت خود را داشته باشند. در صد سال گذشته و از بدو ورود هنر هفتم به ایران، سینما نیز هیچگاه از این قاعده به کنار نبوده است و شمار فراوانی از فیلمها در پیش و پس از انقلاب پیدا میشوند که با این روش از سد سانسور گذشته و گوشهای از آنچه میخواستهاند بگویند را به گوش مردم رساندهاند. با بیشتر شدن خفقان و تنگتر شدن سانسور در دو سه سال اخیر، مردم خود دست به کار شده و به نوعی دست به مصداقسازی برای سریالها و شخصیتهای بهنام تلویزیونی زدهاند. اینجاست که «مدیری» با زیرکی و فرصتطلبی که ویژگی خاص اوست پا به میدان میگذارد و سریال«قهوهی تلخ» را میسازد که گرچه به لحاظ کیفیت هنری برای خودش نوعی پسرفت به شمار میآید اما با ساختار ایهامگونهاش دست مخاطبان را برای برداشتهایشان بازمیگذارد.
ادامهی بار زحمت جنجالها و به بازی گرفتن حکومت را، مردم خود به خوبی به دوش کشیدند، بازیگران و شخصیتهای سریال را به این و آن مسوول حکومتی تشبیه کردند و مصداقهای عینی برایشان تراشیدند، کاری که به هیچ عنوان برای مردم سخت نبود و بنا به شرایط قابل تغییر. مثالی میزنم تا گفتهام را آشکارتر بیان کرده باشم. جلاد سریال را که میشناسید، مردم به سبب هیبت و هیکل فربه و درشتش به زیرکی او را به «سرلشگر فیروزآبادی» رییس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی تشبیه کردند که بسیار برازندهاش بود. این انتخاب از سوی «مهران مدیری» بدون هیچ قصد و نیت خاصی صورتگرفته است اما مردم کار خود را کردهاند و راه خود را رفتهاند، اگر برای مثال بازیگر دیگری و با فیزیک متفاوتی این نقش را بازی میکرد بازهم مردم یک نظامی منفور دیگر را به جای او در ذهنهای خلاق خود مینشاندند.
شک نداشته باشیم که حکومت از وفاداری «مدیری» به نظام آگاه است و گرنه میتوانست به راحتی جلوی کار و ادامهی سریال را بگیرد، اما از سوی دیگر آنتنهای نظام فرکانسهای مردم را گرفته و به جای توقیف سریال از این شیوهی کمهزینهتر برای کنترل آن بهره خواهد برد. پس از این حکومت بازیگران نقشهای جدید را با دقت زیر نظر میگیرد تا مبادا نمونهی بیرونی و واقعی برای آن در میان سیاستمداران مشهور دیده شود. به همین سبب است که طبق شایعههای موجود از حضور آخرین شخصیتی که قرار بود تا به جمع بازیگران سریال افزوده شود به سبب شباهت به فردی که بسیاری او را «مجتبی خامنهای» پسر رهبری میدانند، جلوگیری به عمل آمد، اما به گمان من نمیتوان جلوی این ماشین شبیهسازی مردم را گرفت. چه این حقیقت به مذاق «مهران مدیری» و مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی خوش بیاید یا نیاید، این «قهوهی زهرماری» به کام حکومت شیرین نمیشود که نمیشود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»