نرگس اعتمادی فر/ رادیو کوچه
منوچهر آتشی در سال 1310 در بخش دهرود شهرستان دشتستان استان بوشهر متولد شد. او پس از اینکه دوره دانشسرای مقدماتی را در شیرازگذرانید، چندسالی به آموزگاری پرداخت و در سال 1339 به تهران آمد و در دانش سرای عالی ، به تحصیل پرداخت و در مقطع کارشناسی رشتهزبان و ادبیاتانگلیسی فارغالتحصیل شد و سپس در دبیرستانهای قزوین، به امر دبیری پرداخت.
آتشی از سال 1333 انتشار شعرهایش را شروع کرد و در فاصلهی چند سال توانست در شمار شاعران مطرح معاصر درآید. نخستین مجموعهی شعر او با عنوان «آهنگ دیگر» در سال 1339 در تهران چاپ شد و پس از این مجموعه، دو مجموعه دیگر با نامهای «آواز خاک» (تهران، 1347) و «دیدار در فلق» (تهران 1348) از او انتشار یافت. جز این مجموعههای شعر، داستان «فونتامارا» اثر ایگناتسیو سیلونه را هم به زبان فارسی ترجمه کرد که در سال 1348 بهوسیله سازمان کتابهای جیبی انتشار یافت.
آتشی درباره سال های آغازین تدریس خود و فعالیتش چنین می گوید: «در همین سالها اولین شعرهایم را در مجله فردوسی منتشر کردم و این شعرها محصول سرگشتگی در کوهها و درههاست که به صورت ملموس در اشعار من بیان شدهاند. آشنایی با حزب توده تاثیرات بسیار زیادی بر آثار من گذاشت و شعرهای زیادی برای این حزب با نامهای مستعار در روزنامههای آن روزها منتشر کردم و حتی در 29 مرداد پس از کودتا در ایجاد انگیزه به کارگران برای شورش نقش بسزایی داشتم, ولی با مسایلی که برای حزب بهوجود آمد؛ از این حزب فاصله گرفتم و فعالیت جدی سیاسی من به نوعی پایان یافت.»
وی که همواره در دهههای چهل و پنجاه و شصت به سبک نیمایی شعر میسرود در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداخت
وی که همواره در دهههای چهل و پنجاه و شصت به سبک نیمایی شعر میسرود در دو دهه اخیر با گرایش به شعر سپید به طرح دیدگاههای جدیدی در شعر پرداخت.
شعر آتشی از رنگ و بوی سرزمین های جنوب بهره ای سرشار دارد و تصویری از طبیعت درشعرش جلوه گر است. وی علاوه بر شعر آزاد، به نمونههایی شعری قدیم نیز کم و بیش تمایل نشان داد و نمونههای از غزل و رباعی از وی انتشار یافتهاست. آتشی در باره خودش میگوید: « من شاعر جنوبم اما شما در جنوب واقعی کنونی کمترین جلوه هایی از جنوب ذهن نمیبینید. من جنوبی می اندیشم و جنوبی میسازم. من تماشگر نیستم چراکه دنیای ممکن عینی همیشه کم دامنه و فقیر بوده است. کمتر دیدهام و هرچه بیشتر اندیشیدهام.» آتشی معتقد است که: « شاعر امروز روحش برای رسیدن به کمال شعر سگدو میزند و جسمش سیرکردن شکم کودکش و این سگدوزدنها گاه به نحو اسف انگیزی جای خود را عوض میکنند!» او میگوید: « نقد نویسیانی که بیش از همه به قضاوت کار من نشستهاند کمتر از همه به دنیای ذهن من راه یافتهاند. متر و قیچی آنها همیشه قلابی، عاریتی و کوتاه و کند بوده است…»
«وصف گل سوری» (1367)، «گندم و گیلاس» (1368)، «زیباتر از شکل قدیم جهان» (1376)، «چه تلخ است این سیب» (1378) و «حادثه در بامداد» (1380)، ترجمهی آثاری چون دلاله (تورنتون وایلدر) و لنین (مایاکوفسکی) نیز از آثار دیگر آتشی است.
دو کتاب «منوچهر آتشی» به قلم محمد مختاری و «پلنگ درهی دیزاشکن» از فرخ تمیمی دو کتاب درباره آثار اوست که به چاپ رسیدهاست.
آتشی در روز یکشنبه 29 آبان 1384درسن ۷۴ سالگی درتهران بر اثر ایست قلبی درگذشت ودر زادگاهش بوشهر به خاک سپرده شد. او چند روز قبل از مرگش درمراسم چهره های ماندگار ایران به عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شد.
منابع:
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»