اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
چندی است که باورهایی چون اعتقاد به ارتباط با امامزمان، زمینهسازی و آمادهکردن مقدمات ظهورش و یاری از اجنه و اوراد و ادعیه برای پیشبرد کارها که زمانی از محاسن دولت «احمدینژاد» به حساب میآمد، تبدیل به پاشنهی آشیلاش شده و اصولگرایان او را به خرافهگرایی متهم میکنند. از خودم میپرسم آیا زمانی که «احمدکسروی» در کتاب «بهاییگرایی»اش از نتایج زیانبار اعتقاد به مهدویت در ایران میگفت فکرش را میکرد که این باور بار دیگر موجب ستیزها و درگیریهای تازهای شود؟
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
با نگاهی ساده به تاریخ کشورمان میتوان به آسانی دید که اعتقاد به چنین باورهای خرافی و گسترش آن در میان تودهها چیز تازهای نبوده و منحصر به دولت «احمدینژاد» نیست. «روحالهخمینی» نایب امامزمان معرفی شد و حکومتاش زمینهساز ظهور مهدی، جنگ ایران و عراق که آغاز شد، اعتقاد به کمک و حضور نیروهایغیبی در جبهههایجنگ موضوعی بود که بخش فراوانی از جامعه آنرا باور کردند.
در پیش از انقلاب «محمدرضاپهلوی» خود را نظرکردهی «ابوالفضل» میدانست و به آن میبالید و به پابوس امامهشتمشیعیان میرفت. اگر همینطور به عقب برگردیم به راحتی خواهیم دید که این باورها هیچگاه در میان تودههای مردم ما حذف نشده و از بین نرفته بودند، چرا که بخش عمدهای از مذهب را همین اعتقادات تشکیل میدهند. مگر حضور «جعفرجنی» و سپاهیانش در صحرای کربلا بخشی از فرهنگدینی شیعه نیست؟ جای جای کتاب آسمانی مسلمانان پر است از اعتقاد به عالمغیب و حضور شیطان و جن و تاثیر ادعیه در تغییر قوانین هستی.
آنچیزی که امروز دامن نیروهای مذهبی در ایران را گرفته است، تفاوتهایی است که آقایان در تفسیر چنین باورهایی دارند اما مشکل اساسی در جای دیگری است و در واقع اصل این اعتقادات که با زیرکی تمام از سوی بنیانگزارانش طراحی شده است، زمینهی چنین دعواهایی را فراهم میکند و هر گروه میتواند به سادگی دیگری را به برداشت نادرست از آنها متهم کند. ذکر چند نمونه، فهم موضوع را آسانتر میکند.
«جعفرصادق» در خصوص یکی از ویژگیهای جهان پس از ظهور میگوید: «علم و دانش به بیستو هفت قسمت تقسیم شده اما تا کنون بیش از دو قسمت در دسترس بشر قرار نگرفته است، ولی وقتی مهدی ظهور میکند بیستوپنج قسمت دیگر را آشکار میکند و در بین بشر پخش مینماید.» بشر با چه روش علمی و محاسباتی میتواند بر حجمکل دانشبشری پی ببرد تا بتواند تشخیص دهد تا دو قسمتاش چهقدر است که زمان ظهور را دریابد؟ نمونههای دیگری از احادیث موجود است که در آنها از ظهور افرادی با خصوصیت ویژه و بهوجود آمدن شرایطی خاص در طبیعت و جامعهی جهانی پیش از ظهور منجی یاد میکند که هر فردی در هر دورهی زمانی میتواند ادعا کند این شرایط موجود همانی است که گفته شده و بنابراین زمان ظهور نزدیک است.
این روایات بسیار به نمونههای مسیحی خود که آخرالزمان را پیشبینی میکنند شباهت دارد. جالب اینجاست که در اسلام چندین فرقه وجود دارند که هر یک امامزمان خود را دارند حالا فرض کنید که در یک لحظه تمام این مهدیها با هم ظهور کنند، آیا جنگ جهانی بعدی ستیز این امامان با یکدیگر نخواهد بود.
در اندیشهی مهدویت در وجود ارتباط افرادی ویژه با امامزمان هیچ شک و تردیدی وجود ندارد و در طول تاریخ شیعه بسیاری از علما خود و یا طرفدارانشان ادعای چنین ارتباطاتی را داشتهاند. پرسش اینجاست که اگر «احمدینژاد» خود را بهعنوان یکی از این نواب معرفی نماید چه مشکلی پیش میآید؟ مگر دیگر روحانیون و افرادی که پیش از این چنین ادعایی را کرده بودند چه شرایط ویژهای داشتند که ایشان ممکن است نداشته باشد، اصولن چه کسی میتواند این ادعا را ثابت کند که با امامزمان در ارتباط بوده است؟ چه کسی حق ویژهی نیابت امامزمان را به «علیخامنهای» داده است که به «احمدینژاد» نداده؟
مشکل در اصول خرافی است که مذاهب بر اساس آنها بنیان گذارده شدند و جای بهرهبرداریهای شخصی را باز گذارده است. کتابهای مذهبی و فقهی شیعه و سنی پر است از ادعیه و اورادی که هر یک کاربردی ویژه دارند و قادر به حل کوچکترین و بزرگترین مشکلات بشر در زمینههای مختلف هستند، از دعاهایی که به کار درمان بیماریهای جسمی و روحی میآیند تا آنهایی که در حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی مفیدند.
آیا در 1400 سال گذشته آقایان علما و مراجع و دینداران محترم نمیدانستند که دست به دامان چیزهایی چون ادعیه و اوراد و اجنه شدن خرافات است و در این یکی دو ماههی اخیر از آن آگاه شدهاند؟ نه مشکل در جای دیگری است، دوستان ترسیدهاند که نکند حق انحصاری روحانیون و مداحان بر مالکیت تاریخیشان بر خرافات از چنگالشان بیرون بیاید، و گرنه چه کسی بیشتر از خودشان در ترویج این امور بیپایه و اساس نقش داشته است؟ در پایان باید گفت که در این دعوا هر دو طرف ماجرا بازندهاند اما حداقل فایدهای که نصیب جامعه میشود سستترشدن باورهای مذهبی است که تا به امروز بر پایهی خرافه و با استفاده از جهل و نادانی مردم پایدار مانده است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»