مجید بهشتی/ رادیو کوچه
majid@radiokoocheh.com
«نیکلاس کیج» گوشدادن به «یکشنبه سیاه» را دوست ندارد. ترجیح میدهد به صدای آسمانی «کارن کارپنتر» دل بسپارد. او بسیار متنوع وغیرقابل پیشبینی است. به دنبال نقشهای اولیهاش در فیلمهای «بزرگکردن آریزونا» و «ماهزده» وی نمایی نامتعارف ازخود در فیلم «قلب وحشی» و «بوسه خونآشام» به نمایش گذاشت. سپس فیلم درام تلخ «ترککردن لاس وگاس» باعث شد تا موفقیتی در اسکار داشته باشد. «کیج» پیش از آنکه در فیلمهای رمانتیکی مثل «ماندولین کاپیتان کورلی» ظاهرشود، خود را در قالب قهرمانان اکشن در فیلمهایی مانند «هواپیمای محکومین» و «صخره» بازیافت. در فیلم «گوست رایدر»، رضایت خاطر او مانند یک رویای شیرین کودکی مشهود است.
نام شما درطول سالها با تعدادی از اقتباسهای سینمایی از کتابهای مصور تداعی میشود. آیا این یکی از چیزهایی است که شما از سرنوشت خواسته بودید؟
بحثی نیست! من قصدداشتم نقش کوچکی در «سوپرمن» بازی کنم که بنا به دلایلی نشد. وقتی سوپرمن جدید را دیدم متوجه شدم از آن فیلم خوشم میآید و واقعن «براندون روث» را دوست ستایش میکنم. در این فیلم تصاویر سنتی و خاطره انگیزی وجود داشت. قصد من این بود که برگردم و در شخصیت او دقیق شوم و سعی کنم تا کارهای جدیدی انجام دهم.
گوست رایدر یک داستان مصور بود و من وقتی پسربچهای بیش نبودم، همزمان با «هالک» آن را خوانده بودم. پس این یک انتخاب مناسب و بجا بود علاوه بر این موضوع که من قادر بودم در قالب او فرو رفته و شخصیت او را به درستی به مردم عرضه نمایم.
شما حقیقتاَ توانستید در شخصیت جانی بلیز رسوخ کنید و او را وقتی به کارن کارپنتر گوش می دهد، به تصویر بکشید. آیا از پس این کار برآمدید؟
من سعی کردم راهی پیدا کنم و آن را چیزی سرگرم کننده یافتم نه خیلی جدی. درضمن اینکه باورکردنی هم بود. همه تلاش میکنند تا برای به زانو درآوردن نیروهای شیطانی که تسلیم نمیشوند، همه کاری انجام دهند. او مطمئن است که آنها را دعوت نکرده و نیز نمیخواهد به «یکشنبه سیاه» هم گوش کند … او به صدای آسمانی کارن کارپنتر گوش میدهد. و نیز نمیخواهد تا فیلمهای خشونتآمیز و وحشتناک تماشا کند.میخواهد تا به تماشای شامپانزههایی بنشیند که کاراته بازی میکنند و دلش میخواهد در حباب کوچک خودش باشد تا شیطان نتواند او را بدست آورد.
وقتی جوانتر بودید فکر میکردید روزی این نقش را بازی کنید؟
( لبخند میزند) وقتی پسربچه بودم میلیونها بار این نقش را بازی کردم. تمام تمرینهایی را که نیاز داشتم قبلن انجام دادهبودم. کتاب مصور را به خانه آوردم و در اتاق خوابم گذاشتم و تا ساعتها به آن خیره شدم و شروع به خیالپردازی کردم، شگفتانگیز است که چطور چیزهایی که خیلی ترسناکند میتوانند جذاب باشند.
برای رسیدن به عملکرد تغییر جانی بلیز به گوست رایدر چه کردید؟
من تصمیم داشتم به سرعت چیزی باشم که جانی میخواست. برای دو سه لحظه بیشتر از هر کس دیگری درعالم خوش بودن و اما بعد رنج سردرگمی و دردی از نوع خلسه. پس من در این قالب فرورفتم که اظهار شعف زیادی کنم و خندان باشم و سپس در حالتی از رنج و عذاب پیچ بخورم و آنها نیز در رایانه با تصویر یک جمجمه و حالات من هماهنگی و مطابقت ایجاد کردند. من پیوسته به احساس مالکوم مک داول و جیغ های او روی صندلی در فیلم یک ساعت کوکی نارنجی رنگ فکر کردم.
خارج از دنیای گوست رایدر، میتوانید برای ما از نقشتان در فیلمwerewolf women of sis قسمتی از فیلم «گریندهاوس» ساخته کوئنتین تارانتینو و روبرت رودریگوئز صحبت کنید؟
( میخندد): فقط میتوانم بگویم که از شخصیت و نقشی که داشتم خیلی راضی و خوشحال هستم… پیش پردهای از یک فیلم بود که میتوانست وجود نداشتهباشد. «راب زامبی» دوست من است واو را بسیار دوست دارم. وی از من پرسید آیا میتوانم نقش یک نازی را در فیلمش بازی کنم و من گفتم با این نقش راحت نیستم. بعد او از من خواست که فو- مانچو Fu-Manchu باشم و من هم پذیرفتم به شرطی که نخواهد با یک چهرهآرایی نه چندان دلچسب مشرقی به نظر بیایم. من هیچ پولی بابتش نگرفتم این فقط یک تشکر دوستانه یک دوست بود با دیگری و من فقط میخواستم به این برسم که رسیدم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»