علی انجیدنی/ رادیو کوچه
با سلام خدمت شنوندگان عزیز. امروز دوباره در خدمت دکتر روانپاک در استودیو مرکزی رادیو کوچه هستیم. آقای دکتر اولین سفر استانیتان خوش گذشت؟ از نتایج سفرتان برای ما بگویید.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
با سلام خدمت همه مرکزنشینان و مرکزننشینان. جای همه خالی رفته بودیم مشهد و کمی سر به سر همکاران عزیز مشهدی گذاشتیم و حسابی اوقاتشان را تلخ کردیم.
چرا آقای دکتر اونها رو اذیت کردین؟ گناه دارند بندگان خدا
خوب تقصیر خودشان بود. من فقط رفته بودم سفر استانی. این روزها همه میدانند که هرچی در طی سفرهای استانی گفته بشه یا تصویب بشه دوزار نمیارزه و کسی روش حساب نمیکنه. من فقط نقش مکان رو در روان توضیح دادم ولی فکر کنم اونها فکر کردند من دارم نقش روان رو در مکان توضیح میدم و بهشون برخورد.
بگذریم. امروز قرار است در خصوص اضطراب صحبت کنیم. بفرمایید.
بعله. اضطراب از دو بخش اِض و طِراب تشکیل شده است. کسی که این کلمه رو اختراع کرد علاقه شدیدی به کسره گذاشتن داشت و به جای اینکه بگوید اَض طُراب گفت اِض طِراب. نکته دیگه اینکه طرف مال یکی از ولایات خراسان وسطی بوده و هرچی بهش گفتند: «داداش، از ز هش با رزیه.» فکر کرده میگن راضیه و گذاشته اض. در مورد طراب هم که منظور همون تراب خودمون است بهش گفتند تی اش دسته ندره. طرف جواب داده: «مگه تی بیدسته هم درم.» خلاصه تراب رو هم طراب نوشته و با علاقه شدید به کسره دادن کل کلمه رو کرده اضطراب.
یعنی من موندم شما این همه آسمون ریسمون بافتن رو از کجاتون در میارین. البته کلمه مودبانهاش را گفتم. انیشتن هم در برابر شما کم میاره به خدا. حالا این آزتُراب به قول شما چه معنی میده؟
داشتم میگفتم که شما پا لخت اومدین وسط اِز تِراب ما. گفتم که در اصل اَزتُراب بوده یعنی از خاک. از زمین. یعنی اضطراب همش ریشه در خاک و زمین دارد.
یا حضرت عباس. به کجا رسوندین این اضطراب رو.
حالا بقیهاش رو گوش کن آبجی. این مرض همهاش به خاک و زمین ارتباط داره. طرف میگه شب که سر به زمین میذارم یا صبح که سر از زمین برمیدارم اضطراب میگیرم. یا من از دست کارهای این شوهر خاک تو سرم اضطراب میگیرم. یا میگه در حال عمل جنسی هم اضطراب میگیرم.
این آخری دیگه نه خاک داشت و نه زمین و نه میتونی به این چیزها ربطش بدی.
کور خوندی خواهر. عمل جنسی رو کجا انجام میدن؟ رو هوا؟ نه روی زمین. تازه ازشون بخوای که اضطرابشون رو دقیقن توصیف کنند میگن: «انگار در اون زمان ما رو تو خاک قبر گذاشتن و یکی مثل عزراییل نشسته رو سینه مون.»
خجالت بکشین آقای دکتر. این حرفها چیه میزنین؟ حیف که این برنامه زنده پخش میشه وگرنه تمام این حرفهای شما رو حذف میکردم.
اه.نه بابا. شما…. شما؟؟ نکنه اخیرن با تهیه کننده برنامه در حال اضطراب نوع آخر بودهاید؟
یکی بیاد این مردک رو از اینجا جمعاش کنه تا خودم حسابش رو نرسیدهام. چی…؟ برنامه رو ادامه بدم. چشم… جناب رییس. خوب تلفنهای شنوندگان عزیزمان را میشنویم.
شنونده اول: سلام دکتر جان. من شدیدن مضطربم. کی ها؟…. بعضی وقتا. …کجا؟….. روم نمیشه بگم.
دکتر: عزیزم مثل اینکه شما علاوه بر اضطراب توهم هم دارید. من هنوز از شما سوال نکردم شما جواب میدین خود بخود؟
شنونده اول: ببخشید تو رو خدا. اینقدر اضطراب دارم که فکر کردم شما این سوالات رو پرسیدین.
دکتر: حالا کی و کجا آزتُراب یا به قول شما اضطراب به سراغتون میاد؟
شنونده اول: روم به دیوار دکتر جان. فقط وقتی که تو دستشویی هستم.
دکتر: عزیزم شما گفتی که الان اضطراب داشتی. پس یعنی داری از داخل دستشویی با ما صحبت میکنی؟ اره؟ عیبی نداره. فقط یادت نره سیفون رو وقتی تماست قطع شد بکش عزیزم. بعله مشکل شما هم یه جورایی به خاک و زمین بر میگرده. یعنی شما همه این چیزهای زائد رو میفرستی داخل زمین. پس چون داری یک کار بزرگ رو انجام میدی این حالات بهت دست میده. همین دکتر روانپاک فرضی خودمون رو ببین. انگار هر روز تو دستشویی است. همه چیزمون رو داره میفرسته تو خاک و زمین. مثل همون کاری که شما داری انجامش میدی. خوب. اضطراب داره؟ نه. اصلن. خیلی هم خوش خوشانش میشود.
بریم سراغ شنونده بعدی.
دکتر: فقط به شنونده قبلی یاد آوری میکنم که الان میتونه سیفون رو بکشه.
شنونده اول: ممنون دکتر جان. داشتم خفه میشدم….
دکتر: ای بابا. ما فکر کردیم تماسش قطع شده. بریم نفر بعدی تا آب ما رو نبرده.
شنونده دوم: جناب دکتر من خودم اضطراب ندارم. ولی هرکی من رو میبینه مضطرب میشه. نمی دونم چرا ؟ هیچ مهمونی من رو نمیبرن چون همه حالشون بد میشه.
دکتر: میتونم شغل تون رو بپرسم عزیزم؟
شنونده دوم: بعله آقای دکتر. من قبر کن هستم. سابقه کار زیادی دارم. اگه یه روز خدای ناکرده کارتون به من افتاد سفارشی براتون انجام میدم.
نیازی نیست. این دکتر ما با این حرفها و تحلیلهایش خودش قبر خودش را میکند.
دکتر: عزیز دلم شما دو تا مشکل داری. هم شغلت که مرتبط با خاک و زمینه و باعث اضطراب میشه و هم زبونت که خانوادهات رو به خاک سیاه مینشونه. خوب برادر من، کسی که قبر کن هست، میاد و به یکی دیگه میگه برات سفارشی میکنم؟ من وقتی بمیرم اصلن تنگ یا گشاد بکنی، چی به من میرسه؟ برو خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه.
مثل اینکه بالاخره یکی پیدا شد که بتونه حال شما رو بگیره . خوشحال شدم. در اینجا برنامه این هفته روان به سلامت با ناراحتی دکتر روانپاک به پایان میرسد. تا برنامه بعد بدرود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»