در ادامه پیامهای هنرمندان فعال در حوزه کودک و نوجوان به مناسبت روز جهانی تصویب پیماننامه حقوق کودک، علی فروتن و نگار استخر نیز پیامهایی به این مناسبت برای دفتر یونسیف در ایران ارسال کردهاند:
پیام علی فروتن، بازیگر وکارگردان تلویزیون به مناسبت بیست سالگی پیماننامه حقوق کودک:
«یک گل خنده روی لب بچهها»
یادم هست که وقتی کوچک بودم، موقعی که سر سفره می نشستیم که غذا بخوریم، همه منتظر می ماندیم که ٰآقاجون و بیبی اول دعای سفره را بخوانند و بعد غذا را شروع کنیم. آن دعا تشکر از خدا بود به خاطر نعمتهایی که به ما داده.
حالا بعد از این همه سال، من میدانم که غذای کافی و سالم نخوردن باعث سوء تغذیه می شود. میدانم که سوء تغذیه یک بیماری است که هم میشود از آن پیشگیری کرد و هم درمان دارد. فهمیدهام که تغذیه انحصاری با شیر مادر در شش ماه اول زندگی سلامت کودک را تضمین میکند. یاد گرفته ام که عادات غذایی کودک چه خوب و چه بد در سال اول زندگی او شکل میگیرند, پس باید از همان ابتدا با تغذیه تکمیلی صحیح، مراقب تربیت غذایی کودکان باشیم. من فهمیدهام که سوء تغذیه پنهان هم وجود دارد، پنهان چون شاید ما متوجه آن نشویم، مانند کمبود آهن، ید و روی که میتوانند بر رشد جسمی و ذهنی کودکان تاثیر منفی دائمی بگذارند. خلاصه عوامل بسیاری مانند بهداشت، تغذیه ، آمادگی و آموزش پیش از دبستان و… بطور یکپارچه ، بر رشد و تکامل کودک خردسال موثرند، بنابراین باید به طور همه جانبه مراقب رشد و تکامل کودکان باشیم چون که کودکان حق دارند سالم باشند. کودکان امروز، مادران و پدران آینده هستند، اگر امروز آنها سلامت باشند، آینده کشورمان سلامت خواهدبود.
میدانم که هر روز پای سفرههای رنگارنگی که در ایران پهن میشود، بچهها و بزرگترها توی دلشان دعا میخوانند و خدا را شکر میکنند.حالا هنوزهم که هنوز است من دعا می کنم اما دعای من کمی فرق کرده. توی دلم میگویم: «خداجون از تو خواهش میکنم به بزرگتر ها کمک کن مراقب سلامت بچهها باشند, کمک کن به همه بچه ها آنقدر غذا برسه که سالم بزرگ بشن، که بخندن و بازی کنن… خدایا! رو لب همه بچهها یک گل خنده بکار.»
عمو فروتن گروه فتیله- پاییز88
نگار استخر، هنرمند و بازیگر تلویزیون نیز در پیام خود به مناسبت بیست سالگی پیماننامه حقوق کودک میگوید:
«دستانت را میبوسم
خواب بود. باز هم یکبار دیگر به صورت آرام و معصومش نگاه کردم. هزار تا تصویر به ذهنم آمد. در اتاق را بستم و آمدم نشستم. شروع کردم به فکر کردن؛ به این کلمه: خشونت. خشونت یعنی داد زدن، یعنی با عصبانیت و تندی چیزی را از دستش گرفتن، یعنی هل دادن، یعنی لباسش را با بیاحتیاطی و تندی تنش کردن، یعنی بیاعتنایی به بودنش، خشونت یعنی…
تصویر چند تا بچه توی سرمای این روزها که بین ماشینها در حرکت بودند
تصویر بچههایی که خانه و پدر و مادرشان را به خاطر جنگ از دست داده بودند
تصویر نگاه ترسان بچههایی که دعوای پدر و مادرشان را در خانه میبینند
توی تلویزیون تصویر پدر و مادرهایی معتاد و بچههایی که از وحشت رفتار آنها چشمانشان نگران بود
و باز تصویر…
عجب دنیای عجیبی ساختهایم.
مگر این کودکان در آمدنشان به این دنیا انتخابی داشتهاند؟ مگر به زور و اجبار آمدهاند؟
مگرآنها مسبب و باعث این همه سختی و بههم ریختگی هستند؟
مگر به جز معصومیت، نیاز و بیگناهی چیزی بیشتر در وجود آنهاست؟
حق همه کودکان جهان، آرامش و امنیت است.
خشونت علیه کودکان قابل پیشگیری است و نمیشود برای آن هیچگونه توجیهی تراشید.
آرام دوباره به اتاقش برگشتم… زانو زدم و دستانش را بوسیدم.»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»