مرتضی سیمیاری / رادیو کوچه
دانشگاه ایرانی محل رشد آرمانگرایانی بودهاست که معمولن صادقانه و شجاعانه در صحنهها حاضر شدهاند و از دل همین دانشگاهها نظریهپردازانی ظهور کردهاند که در پارادایم ذهنی خود گاه غوطهور بوده و گاهی نیز هنرنمایی کردهاند و درنهایت دانشگاه محل عرضه دستاوردهایی بوده که از مبارزان چریکی تا اکادپسینهای تجدیدنظر طلب را در خود جای میدهد.
تمامی اینها نشان میدهد که دانشگاه زمینی دارد فراگیر که با وجود تمام نقدهای وارد بر آن،منطقه مشترکی میسازد تا هر فردی یا هرگروهی بتوانند خود را در آن عرضه کنند.
شانزدهم آذر سال 1332 دانشگاه یک صدا فریادی بود بر سر معامله نفت و اسلحه که طناب دموکراسی را نیز در ایران پاره کردهبود ،اعتراض دانشجویان در دانشگاه در دخالت عنصر خارجی و کودتا علیه یک دولت قانونی(با تمام انتقادات وارد بر آن دولت) و تحمیل یک دولت رانتی – نظامی با گلوله پاسخ داده شد که این روش از پاسخگویی ایران را در مسیر یک مبارزه فرسایشی منتهی به یک انقلاب رهایی بخش و تودهای و در پس آن سیزدهم ابان و اشغال سفارت امریکا قرار داد .
از 16 اذر سال 1332 تا پیش از انقلاب دانشگاه در پارادایمهای آرمانی زیست میکرد و مدینه فاضلهای از برابری، سوسیالیزم و عدالت را می خواست، این آرمان خواهی در بعد از انقلاب با تضاد بین خواستهها و دستاوردهای یک انقلاب در اواخر دهه شصت دانشگاهیان را به متفکرانی انتزاعی تبدیل کرد. آن ها بیشتر رویکرد آکادمیک داشتند و جامعه را در ورای واقعیتها تقسیمبندی میکردند. بدون توجه به این موضوع که از ابتدای نهضت مشروطه تا به حال خواستههای عمومی در جهت عدالتخانه ، پارلمان و عایده نفت برای ملت و برگزاری انتخابات آزاد بودهاست.
روشنفکران برآمده از دانشگاه در ایران در دو سوی انقلاب حزب تشکیل دادهاند و دانشگاه از آنها تاثیر گرفته اما همین تاثیرگیری باعث شد تادانشگاه نتواند مطالبات خود را تحققی بروز دهد، به عنوان مثال فریادهای کلی دانشگاه با وجود بر حق بودن کلی و پر ابهام بوده است و لذا به صورت دایم در دور اعتراض و سرکوب گرفتار شدهاست، یعنی اعتراضات بر حق دانشجویان به علت مشخص نبودن خواستهها با سرعت سرکوب شده و تمام دستاوردها در میانه راه رها شدهاست. دانشجویان در 1332خواستههای مشخصی داشتند آن ها به براندازی یک دولت قانونی اعتراض کردند دولتی که معتقد به گفتمان آزادی ،استقلال بود و در خود گفتمان معامله برای حفظ ایران را نداشت و برای اولین بار رانت و دولت امنیتی کنار رفته بود.
بعد از آذر 1332 چه آرمان گرایان پیش و چه اکادپسینهای پس از انقلاب برای اهداف رهاورد عینی نداشتهاند. و تنها شعار اسلام در مسیر جامعه بدون طبقه توحیدی را به اسلام عقلی و نقلی تبدیل کردند. هر دو گروه ناب خواه بودهاند بدون آنکه تحققی بیاندیشند. علت نیز آن است که بعد از آذر سی و دو بیشتر تمایل دانشجویان و روشنفکران از «چگونه حکومت کردن به سمت چه کسی حکومت کند» تغییر فاز پیدا کرد در حالی که محتوای اعتراض آذر ماه 1332 بر نوع تغییر حکومت کردن از یک حکومت میانه دموکراتیک به راست نظامی بودهاست. این نوع از نگاه نشان می دهد که بعد از سرکوب سی و دو معایب میدان مبارزه جدیتر از حد معمولی است که تا به حال به آن پرداختهاند.
به نظر میرسد که ایراد اصلی در بعد از آذر 32 ان است که ظرف ارمان و عقاید در ایران نا مشخص شد به عنوان مثال اگر ما امروز دموکراسی می خواهیم مشخص نمیکنیم که چگونه باید به این دموکراسی مطلوب (سوسیالیستی ،لیبرالیستی ،مذهبی و غیر ان )رسید. در واقع ایراد اول عدم تفکیک خواسته ها و عقیدهها میباشد زیرا با قبول هر آرمانی روشن فکران باید بپذیرند که دموکراسی در سایه یک دولت قانو ن مند به دست میآید ،دولتی که انتخابات را حق مردم بداند و راه تحقق دولت قانون مند هم طبقه متوسط مولد میباشد. و طبقه متوسط نیز جامعه مدنی قوی میخواهد.
درحالی که عدم تفکیک عقیده -آرمان با راه تحقق باعث گردیدهاست که بعد از یک قرن همچنان دولت حاکم در ایران نفتی، بروکراتیک و نظامی باشد. شاید مثال واضح تری بتواند بحث را روشن تر کند.
در طی چند روز ما قبل شانزدهم اذر امسال بیانیه های صادر شده از سوی گرو های مختلف سیاسی (دریک مطالعه تطبیقی) نشان میدهد تفسیر ارایه شده از شانزدهم آذر تنها یک قرائت نوستالوژیک از یک گذشته آرمانی با تلفیق خواستههای ایدئولوژیک است که در بردارنده تلفیق آرمان و عقیده میباشد،در حالی که در هیچ کدام از آنها استخراجی از دستاوردهای موردنیاز برای زمان حال صورت نگرفته است ،در برخی تنها شعار قابل برداشت، درخواست براندازی نظام حاکم میباشد و برخی حامل سری مطالبات کلی می باشند.و گفتمان ساز نیستند. در حالی که جنبش سبز به عنوان یک جنبش مدنی و ملی در هر لحظه نیازمند مشخص شدن چهار چوب مبارزات می باشد ،و بایستی نوع مطالبات را برای عموم تشریح کرد و مطالبات حاشیهای را به صورت اقناعی برای دیگران توضیح داد و همه را قانع کرد. هر چند در اینجا نقش رهبری منسجم درجنبش عیان تر میشود.
با تمامی نقدها و مواردذکر شده موجود باید پاسخ در خوری برای سوال طرح شده در ابتدای نوشتارنیز پیدا کرد.
چگونه در شانزدهم اذر حاضر شویم؟
دانشگاه محل تبادل گفتمان های مختلف است که در صورت بر داشتهشدن تیغ سانسور از روی آن میتواند از چپ کارگری تا راست حزب الله را در خود نمایندگی کند، لذا نمیتوان محیط دانشگاه را گلخانهای کرد و ان را مجبور کرد که تنها یک شعار و مطالبه مشخص را بخواهد ،تجربه نگه داری مصنوعی سازمان های دانشجویی مثل انجمن های اسلامی نشان داد که در صورت برداشته شدن فضای حداقلی پتانسیل بزرگی آزاد می شود و این پیش بینی دور از دسترس نیست که اگر سازمانی مثل بسیج را در محیط ازادو غیر گلخانهای رها کنند قاعدتا نحوه رفتار ان با شرایط اسف بار فعلی بسیار متفاوت خواهد بود.
با وجود چنین استعدادی در دانشگاه احتمال اینکه در شانزدهم اذر منطقه خاکستری ایجاد شود که در ان هر نوع شعاری(حتی شعار های خشونت زاو مرگ طلب) داده شود محتمل است، هرچند شعارهای دانشگاه در سیزدهم ابان بسیار نزدیک تر به محتوای اصلی جنبش سبز بوده است.ولی از سوی دیگر میدانیم رادیکالیسم متصاعد از سوی حاکمیت و برخوردهای بدون توجیه زمینه رادیکالیزم چه در دانشگاه و چه خارج ان را بالا خواهد برد و کار را به مرحله ای وارد میکند که جنبش سبز وارد یک بازی باخت –باخت با حاکمیت شود.
حاکمیت میخواهد اشتباهات خود را تکرار کند .یکی از این موارد سرکوبی حضور میلیونی جنبش سبز بود زیرا هرچه حضور پر شور تر باشد،احتمال انحراف از اصول یک مبارزه مدنی کمتر میشود لذا پیشنهاد به جریان حاکم ان است که حق قانونی دانشجویان را که برگزاری مراسم شانزدهم آذر میباشد ونیز تجمعات مردم را به رسمیت بشناسد این نحوه برخورد باعث خواهدشد که موج تحقیرشدن افراد به سمت پرخاش حرکت نکند.
موثرترین عرصه برای حضور در شانزدهم اذری که با یک جنبش مدنی پیوند خوردهاست آن است که بین نیروهای موجودبا مطالبات رنگارنگ فاصله ایجاد نشود و هرچه شعارها مدنیتر باشد همه حاضران را بهترمی توان جذب کرد. به عنوان مثال تا هر جا شعار ها بروی فصل سوم قانون اساسی تمرکز داشته باشد میزان منطقه مشاع ان برای همه بیشتر میشود اما هر جا شعارها جنبه رهایی بخش بگیرد و یا اینکه به گسترش خشونت طلبی دامن بزند، نمی تواند فرا گیر شود و باعث میشود جناح حاکم نیز برای اعمال ناروای خود متحد تر شود و توجیه پیدا کند.
جلوگیری از اوانتاریسم و رد رادیکالیزم:
ریشه «اوانتاریسم» در آماتور بودن نیروها نهفته است غالب هواداران جنبش سبز از حداقل آموزشهای لازم برای یک مبارزه مدنی بیاطلاع هستند ،تمامی آن ها تنها دورنمایی از مبارزات هند و افریقای جنوبی را دارند که آن هم به صورت اجمالی به دست آنها رسیده است این آماتوریسم میتواند اوانتاریسمی را رشد دهد که در دل آن رادیکال بودن رشد میکند، لذا بالاترین مسوولیت در این بخش بر عهده رهبران این جنبش می باشد ،رهبران اخلاقی و قرار دادی این جنبش مدنی باید توجه داشته باشند که به هر ترتیب تمام کسانی که در این تجمعات حاضر می شوند دوباره می خواهند به زندگی عادی خود باز گردند ،آنها گاهی با خانواده های خود در میدان حاضر می باشند لذا رهبری باید به صورت مشخص و دایمی به هواداران این جنبش ابعاد مبارزه را تذکر بدهد و خود نیز مطالبات و شعار ها را فراتر از ظرفیت جنبش سبز نبرند زیرا این جنبش با امید به پیروزی در میدان حاضر است و هر استراتژی نا صحیح ممکن است کل دستاورد های جنبش را به انحراف بکشاند.
در نهایت باید گفت تنها تفسیر مطابق با ابعاد جنبش سبز رد گفتمان اعتراض به پر خاش و جایگزینی گفتمان اعتراض و مدارا مداری می باشد، مدارا مداری که در دل آن صبوری و مقاومت نهان است زیرا دور اعتراض، پر خاش و سرکوب به دموکراسی منتهی نمی شود ،فریاد اعتراض منتهی به پر خاش با وجود برحق بودن به دموکراسی نمی رسد و نیز هدف این جنبش ان نیست که پر خاش کند هدف این جنبش مواردی است که به ایران الزام دموکراسی خواهی را می دهد ، زیرا تجربه نشان می دهد اعتراض به تحقیر های مکرر و سرکوبهای مداوم رژیم پهلوی دموکراسی آور نبوده است، از این منظر میتوان به تمام دستاورد های 56 ساله جنبش دانشجویی بعد از 1332و نیز روشنفکران به سود مبارزات مدنی جنبش سبز نقد منصفانه وارد کرد. زیرا توسعه گفتمان اعتراض و پر خاش حتی میتواند به جایی برسد که راست ،چپ را حذف کند و چپ ملیها را و درنهایت حکومتی نظامی وارد شود و همه را حذف کند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»