علی انجیدنی/ رادیو کوچه
سلام. حتمن فکر کردید بعد از ماجرای هفته قبل، من یعنی دکتر روانپاک از کار برکنار شده و فرستاده شدم آب خنک خوری. باید بدونید که شما در دو چیز دچار اشتباه محاسباتی شدهاید. یکی اینکه قدرت دکتر روانپاک رو دست کم گرفته اید دوم اینکه فکر کردین همه چیز قابل پیشبینی است. نمیخوام روی این موضوع رو زیاد باز کنم چون با رییس بزرگ به یه توافق نانوشته رسیدهایم تا هرکی کار خودش رو بکنه و داشتههای دوطرف برای همه اشکار نشه. اینا همه برمیگرده به قدرت روانشناسی دکتر روانپاک که حالیشه چی رو کی بگه و کی رو چه جوری سنگ رو یخ کنه. بگذریم. فقط بگم این آقازاده هم توجیه شدهاند تا کمتر پا تو کفش ما بکنند. بریم سراغ موضوع این هفته روان به سلامت که «جنون آنی» است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
جنون که طبق تعریف من همان سرخوش کنک میشود آنی و غیرآنی دارد. مدل آنیاش را خیلی از ماها داریم یکدفعه کاری میکنیم که بعد هرچی میگن: «بابا جان! تو این کار رو کردی» میگیم: «عمرن. مگه من خرم این کار رو بکنم.» مردم ما کلن به «آن و آنی و به قول خودشون آن واحد» خیلی علاقه دارند. همه چیز رو به «آن واحد» حواله میکنند و برخلاف مرامشون که تلف کردن وقت است ولی «آن واحد» یه چیز دیگه است. مثلن طرف تو خیابون میپیچیه جلوی ماشینشون. میگه باید در آن واحد بهش بفهمونم که خیلی بیفرهنگه و بعد میره با یک ساطور 25 سانتیمتری فرهنگ یارو رو استاد میکنه. یا مثلن یکی به خواهر مادرش چپکی نگاه میکنه. همه کار و زندگی و کوفت و زهر مارش رو میذاره تا در همان آن واحد چشم چپ بنده خدا رو از کاسه در بیاره، حالا با قمه یا بی قمه. یا به دختره میگه عزیزم من عاشق توام و برات میمیرم اگه دختره بگه من از تو خوشم نمیاد در همان آن واحد یا 50 ضربه چاقو خرج عشقش میکنه و یا یه پارچ اسید سولفوریک فرد اعلا.. در هر صورت مردم کشور ما دم رو غنیمت میدونن و با «آن» زندگی میکنند و یا زندگی بقیه رو میگیرند…
حالا نمی خوام اون سخنرانی معروف یکی از هموطنهایمان را در کنفرانس بینالمللی فیزیک مدرن و کشف کوچکترین زمان محاسبه شده تو سط انسان رو براتون زیاد بازش کنم که طرف…. چی؟ دارم بازش میکنم؟… عیبی نداره قسمتهای بالای هجده سالش رو مثل ممیزیهای کتاب عوض میکنم. چطور اون بهجای شراب میتونند بنویسن سرکه یا شربت… ما نمیتونیم یه ماجرای خواهر مادری کشدار رو عوض کنیم… داشتم میگفتم .. دانشمند ما میگه که من کوچکترین زمان در جهان رو کشف کردم میگن چیه؟ میگه: «آن واحد.» میگن یعنی چی؟ میگه «فرض کنید شما در کره زمین هستین و خواهرتون به همراه چند نفر از دوستاش در باغی در کره مریخ. اگه خدای ناکرده چند تا همسایههای اون باغ ببینند صدای موسیقی بلنده و بلند شن برن بالای دیوار و برن تو باغ و دست بلند کنن… نه… اینجا بلند نمیخواد… چه جوری بگم… یه تجاوز پارتی تو مریخ راه بیاندازند شما که بیخبر از همهجا در کره زمین هستین در آن واحد ملقب به لقب….. چیشد دوباره؟» خفه شم؟ خوب منم خودم نمیخواستم اون کلمه رو بگم .. میخواستم مترادفش رو بگم…. مترادفش چیه؟ ….. اصلن بیخیال. همه خودشون حرفهایند و فهمیدند چی میخواستم بگم… از بحث دور افتادیم. علاقه شدید مردم ما به «آن و آن واحد» منجر میشه به رفتارهای که صاحب آن رفتارها بعدن نامشخصه و هیشکی مسوولیتشون رو قبول نمیکنه.
حالا بیایم از دکتر روانپاک خودمون هم بگیم که در همه جوانب و حاشیهها به عنوان خدای «آن واحد» شناخته شده است. تو جلسه همه جمع هستند و دارند در مورد مسایل مهمی تصمیم میگیرند … یکی میگه به نظر من این آقا بغل دستی شما اشتباه گفتند… دکتر روانپاک ما در آن واحد تصمیم میگیرند که طرف رو همونجا از روی صندلیاش و پشت میزش و منصب اداریاش و خونه سازمانیاش و هواپیمای طرف سنگالیاش پرت کنند بیرون و بعد که چهار نفر دیگه میان بهش میگن: «خوب برادر گرامی. اگه دو ساعت صبر میکردی زمین به آسمون میومد.» دکتر ما میگه: «ها !!! نه مه نه.» بعد کلی باهاش صحبت میکنند که حداقل دفعه دیگه کمی صبر کن و دو رکعت نماز بخون قبل از تصمیمگیریهات… ولی مگه میشه علاقه دکتر ما رو به آن واحد ازش گرفت…
خلاصه این سرخوش شدن مردم ما در آن واحد که همون جنون آنی شون میشه داره کار دست ما و همکارهای ما میده… تازه کار دست مملکت هم داده… از این میگذریم… ولی در مورد جنون آنی افراد و علاقه شدید دکتر روانپاک به «آن واحد» یه نسخه تضمینی خوب سراغ دارم که در انتها بهش اشاره میکنم. البته مثل همیشه فوت کوزهگریاش را میذارم برای تو مطب.. آخه ما هم باید از جایی نون بخوریم… این رادیو مادیو که واسه فاطیمون تنبون نمیشه… باشه .. باشه… شلوار نمیشه برای فاطمه خانم ما…. روش درمان این جنون آنی به همین «آن و آن واحد» ربط داره… البته تو این روش همیشه یک همکار نیاز است…. یعنی شما یا همون درمانگر همکار که همیشه با بیمار هست باید کارکرد این لحظه رو از بیمار بگیره. یعنی مثلن در مورد دکتر روانپاک تا خواست تصمیم «آن واحدی» بگیره باید سریع اذان پخش کنه و بگه وقت نمازه.. نماز… نماز.. یه آن رفتم تو حال و هوای شاگرد اتوبوسها… در مورد مردم هم اگه ماشین جلوشون پیچید همکار سریع یه فحش خواهر مادر آبدار به بیمار میگه. بنده خدا هنگ میکنه که اول بره خواهر مادر ماشین جلویی رو جلو چشمش بیاره یا خواهر مادر خودش رو از زیر دست و پای این درمانگر نجات بده… یا مثلن…
چی بسه؟… خیلی مفید بود..نه؟… خوب شنوندگان عزیز فعلن مجبورم برم سراغ سیاست سکوت وحدتبخش خودم و تا هفته بعد حرفی نزنم. بدرود
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»