دکتر ناهید توسلی/ مدرسه فمینیستی
در روزهای اخیر خبری در سایتها* آمده بود تحت عنوان «تاسیس دانشگاه تک جنسیتی در کشور» همراه با آمارهای تطبیقی میان چند دانشگاه از جمله دانشگاه امام صادق (ع)، دانشگاه الزهرا (س) و دانشگاه شهید بهشتی و اهداف آن این گونه تعریف شدهبود: «هدف اصلی از اجرای این طرح، پاسخگویی علمی و تجربی به ادعای تبعیض جنسیتی مثبت یا منفی در تحصیلات و پذیرش یا رد هریک از این پیامدها است که ابعاد، علل و آثار یک نظام آموزشی تک جنسیتی (دخترانه) به عنوان نهاد و سازمانی علمی آموزشی و تربیتی مورد بررسی همه جانبه و دقیق و مقایسه با هم تای دوجنسیتی (مختلط) آن در حوزه آموزش عالی قرار گرفته است.»
در این خبر نکتههای بسیار مهم و جالبی دیده میشود که هریک به جای خود درعین پرسش برانگیزی قابل بررسی است. با یک نگاه اجمالی به این آمار انگاری ما باید متوجه یک ناموزونی و نتیجهگیری متفاوت میان «دانش آموختگی» دانشجوی دختر و «دانش آموختگی» دانشجوی پسر بشویم!
انگیزهی تاسیس دانشگاه تکجنسی، مانند دانشگاه الزهرا (مدرسهی عالی دختران سابق)، که در دوران پیش از انقلاب اقدام به تاسیس آن شدهاست مطالعه و تحصیلات در حوزههایی را شامل میشد که در جامعهی آن روز و حتی در بخشی از جامعهی امروز صِرفن دروسی «زنانه» محسوب میشدند. مانند، خیاطی، گلدوزی، آشپزی و امثالهم …… البته فراموش نکنیم منظور اموری هستند که در جامعهی جهانی مرد/پدرسالار تحمیل زنان شدهاست؛ در عین این که بسیاری از مردان در طول تاریخ و بهویژه در قرون جدید در همۀ این نوع حرفهها و مشاغل تخصص داشته و انجام وظیفه کردهاند، همانگونه که زنان هم در همین دوره از زمان به مشاغلی که همان نظام مرد/پدرسالار برایشان تابو پنداشتهبود رویآورده و تخصص پیداکرده و عملن برابری فکری، اندیشهای برابر خود با مردان در جامعهی جهانی را اثبات نمودهاند.
بنابراین، در چنان دانشگاهی مسئله «جنسیت» و تواناییهای علمی زن و مرد نه تنها وجود نداشت، بلکه این نوع دانشگاه به دلیل «جنسی» بودن تاسیس شدهبود و نه جنسیتی.
«جنس»، که بحثی فیزیولوژیکی است، همانگونه که میدانیم، با «جنسیت» که بحثی است ناشی از تحمیل نظامهای متفاوت اجتماعی به زنان و مردان، کاملن با هم متفاوتاند.
در یک بررسی دقیق در قرآن، هیچ کجا ما با تاکیدی به تفاوت بین زن و مرد در حوزههای مسایل «انسان» و «انسانی» مانند درک و شعور و فهمیدن و استعداد و نیز حتی رنج و یا لذت بردن نسبت به هیچ پدیدهای، چه جسمی و چه روحی بر نمیخوریم. یعنی این استعدادها و تواناییها، به ویژه استعدادها و تواناییهای مغزی و ذهنی در «انسان» در هر دو جنس، یک سان وجود دارد و در هیچ کجای قرآن اشارهای به این نشدهاست که «علم» و درک و آگاهی از آن و نیز کاربرد آن، در حوزهی جنس خاصی قرار گرفتهباشد. همان گونه که پیامبر اسلام گفتهاست: «اطلبوالعلم من المهد الی اللحد» (ز گهواره تا گور دانش بجوی). خطاب این روایت، هم زن است و هم مرد، و در هیچ جا نشانهای وجود ندارد که به یک جنس بیشتر از دیگر جنس تاکید برای درس خواندن و پژوهش و تحقیق و …. امثالهم شده باشد.
نکتهی بسیار مهم در این خبر این مطلب است که میگوید: «میزان پایبندی به اعمال و فرایض دینی در خانوادههای دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) و الزهرا (س) از دانشگاه شهید بهشتی بیشتر است»… «بیش از ۹۰درصد دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) بر این عقیده هستند که دانشگاه تکجنسیتی موفقتر است…» و بعد اشاره میشود که: «اکثر دانشجویان دانشگاههای شهید بهشتی و الزهرا چنین باوری را ندارند.»
میان پایبندی به اعمال و فرایض دینی – آن هم در خانوادههای دانشجویان – (چه دین را شخصی بفهمیم و چه آن را سیاسی تلقی کنیم) چگونه میتواند محملی از بررسی و پژوهش نسبت به میزان توانایی درس خواندن بین دختر و پسر باشد؟ و یا نتیجهگیری این آمار به این صورت عنوان شود که: «میزان انگیزه تحصیل نزد دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) با ۵۸/۸ درصد از دو دانشگاه دیگر بالاتر بود …». باید پرسید منظور از انگیزه چیست؟ در کشوری که هرسال میلیونها جوان با انگیزهی ادامه تحصیل کنکور میدهند تا بلکه بتوانند وارد دانشگاه شوند، این بررسی تطبیقی/آماری با توجه به نوع تفاوتهای ساختاری و ماهوی میان این دانشگاهها چگونه توجیه پذیر است؟ و از همه مهمتر بخشی از این آمارها ارتباطی به تاسیس دانشگاه جنسیتی پیدا نمیکند!
در جای دیگری آمدهاست که: «دانشجویان دختر دانشگاه شهید بهشتی، با 3/38 درصد و الزهرا (س) با 6/34 درصد، نسبت به دانشجویان پسر دانشگاه شهید بهشتی با 7/29درصد از انگیزه بیشتری برای درس خواندن برخوردارند ….». خُب، این آمار نشان از گرایش، انگیزه و اشتیاق بیشتر دانشجویان دختر نسبت به دانشجویان پسر دارد، اما آیا این آمار باید توجیهی برای تاسیس دانشگاه تک جنسیتی باشد؟
و یا این آمار که میگوید: «9/46 درصد دانشجویان دانشگاه الزهرا، 6/50 درصد دختران شهید بهشتی احساس آزادی بیشتری در این عرصه نسبت به دانشجویان پسر دانشگاه شهید بهشتی با 1/42 درصد داشتند …» آیا صِرفن به دلیل «جنسیت» آنان است و یا مشکلات اقتصادییی که پسران در جامعه با آن روبرو هستند و به عنوان «رئیس خانواده پدر/مرد سالار» (که آن هم خوشبختانه یا متاسفانه عملن میان هردو جنس بنا به نیاز جامعه، تقسیم شدهاست)، مسوولیت سنگین زندگی بر دوش آنان سنگینی میکند؟ آیا همین آمار نشان دهندهی این نیست که شاید عوامل دیگری موجب این اُفت انگیزه در پسران نسبت به دختران شدهباشد؟ و از همه مهم تر این که اصل مسئلۀ «دانشگاه جنسی»، که من از آن بیشتر «دانشگاه جنسیتی» می فهمم، چه هدف کلان و بنیانییی در تحصیل علم و دانش را بین دختران و پسران توجیه میکند؟
این تفکیک «جنسی» یا جنسیتی، آن هم در کسب علوم – از هر نوع اش – بی شک اثرات منفیاش بیشتر از اثرات مثبتاش خواهدبود. در بخش دیگری از همین خبر آمدهاست که: «1/46 درصد دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) و دانشجویان پسر و دختر دانشگاه شهید بهشتی در مقایسه با دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)، عملکرد آموزشی دانشگاه خود را بهتر ارزیابی میکنند». این ارزیابی عملکرد آموزشی را چگونه ما با «جنس» و یا «جنسیت» گره بزنیم و اساسا چه نسبت و نسبیتی است میان عملکرد آموزشی یک دانشگاه و تائید آن از سوی دانشجویان با مسئله «جنس» یا «جنسیت» و تاسیس «دانشگاه جنسی» جنسیتی؟
آیا تفکیک دانشگاهها براساس جنس یا جنسیت مانند تفکیک اتوبوسها به زنانه و مردانه قابل بررسی و تحقیق نمیتواند باشد؟ آیا انگیزهای یکسان در این تفکیک و دیگر تفکیکهای جنسی یا جنسیتی وجود ندارد؟
آیا علم را هم میتوان «جنسی» یا «جنسیتی» کرد و در روند تجربههای متقابل علمی انسانها (زن و مرد)، باید آنها را ازهم جدا ساخت
اینگونه جداسازیهای علمی آیا میزان رشد و دانش و تجربیات متقابل دانشجویان باهم را، (که در صورت عملیشدن در همه دانشگاهها) بالا میبرد یا پایین میآورد؟ آیا علم را هم میتوان «جنسی» یا «جنسیتی» کرد و در روند تجربههای متقابل علمی انسانها (زن و مرد)، باید آنها را ازهم جدا ساخت؟ آیا این خدمت به علم است؟
مگر نه اینکه ما تجربهی جهان مردمحور را – در هر حوزهای که میخواهد باشد، که متاسفانه تا این اواخر بوده است و هنوز هم هست – نداشته و نداریم؟ تفکیک جنسی/ جنسیتی، که به حذف جنس «زن» در جامعهی جهانی منجر شدهاست آنهم در حوزههای معنوی و علمی، آیا موجب عقب افتادن فراگیری دانش از سوی زنان و نیز اساسن موجب تاخیر و تعلیل و تقلیل جامعهی انسانی از کسب دانش و اندوختن علم نشدهاست؟ جهان مردمحور، هزارهها هزاره این تجربه را داشتهاست و نتیجهاش همین است که میبینیم.
حذف نیمی از جامعه، که تاکنون در تاریخ رخ دادهاست، بزرگترین لطمه را به انسان و انسانیت در همهی حوزهها از جمله حوزه علم – که باید آن را هر انسانی، چه زن و چه مرد، از گهواره تا لحد بیاموزد – نزدهاست؟ جداسازی و تفکیکِ «هم اندیشی ذهن و احساس و درک توامان زن و مرد» آیا خلاف نظم طبیعت نیست؟
نکتهی بسیار بسیار مهم در این آمار و خبر که کمی متناقض و پارادوکسیکال مینماید این نکته است که در این بررسی و آمار گفته شدهاست که: «اکثر دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) و شهید بهشتی معتقدند که دانشگاه فرصتهای علمی و اجتماعی (از قبیل فرصتهای اشتغال، ازدواج، منزلت اجتماعی وغیره) خوبی برایشان فراهم کردهاست…. درحالی که این نگرش تنها در کمتر از یکسوم دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) دیده میشود». آفتاب آمد دلیل آفتاب!! وقتی تفکیک جنسیتی در هر حوزهای صورت بگیرد نخستین گروهی که نه تنها یک سوم بلکه بسیار بسیار بیشتر «…. فرصتهای علمی و اجتماعی (از قبیل فرصتهای اشتغال، ازدواج، منزلت اجتماعی وغیره)…» را از دست خواهندداد آیا زنان نخواهندبود که دوباره باید مشمول چرخهی عدم توازن کفهی دانشآموختگی گردند؟ آیا هزارهها هزاره برای خفتهبودن و بارورنشدن دانهی وجود معنوی و انسانی زنان، به قول قرآن: «وقد خاب من دساها» که در زیر خاک مدفون ماندهاست کافی نیست؟
آیا هزارهها هزاره برای خفتهبودن و بارورنشدن دانهی وجود معنوی و انسانی زنان، به قول قرآن: «وقد خاب من دساها» که در زیر خاک مدفون ماندهاست کافی نیست
آخرین نکته این خبر و این تحلیل این است که: «تک جنسیتی و یا مختلط بودن دانشگاهها در روند آموزش و یا موفقیت های بعد از فارغالتحصیلی نقش مستقیم ندارد، ……….. عوامل اجتماعی، روانشناختی و حتی اقتصادی باعث میشود که ارزیابی دانشجو از دانشگاه به سمت منفی گرایش پیدا کند و چون این عوامل پوشیدهاست دانشجو این عدم موفقیت را به نزدیکترین و ظاهریترین عامل که تکجنسیتی بودن است، نسبت میدهد.»
چگونه میشود هم، «اکثر دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) و شهید بهشتی معتقدند که دانشگاه فرصتهای علمی و اجتماعی (از قبیل فرصتهای اشتغال، ازدواج، منزلت اجتماعی وغیره) خوبی برایشان فراهم کردهاست….» را پذیرفت و هم، «تک جنسیتی و یا مختلط بودن دانشگاهها در روند آموزش و یا موفقیتهای بعد از فارغالتحصیلی نقش مستقیم ندارد»؟
آیا این دو نظر، باهم درتضاد نیستند؟
هیچ معلوم نیست انگیزهی این تفکیکها چیست؟ آیا نظم و اخلاق انسانی جامعه، که در همهی تاریخ و در همه جای جهان مجموعهی انسانها، یعنی زن و مرد هستند، تنها با تفکیک جنسی/ جنسیتی حاصل میشود؟ اگر چنین است چرا همهی پدیدههای طبیعت و هستی و رانهی «حیات» مجموعهای از نیروهای مادینه/ نرینه و تعامل طبیعی آنان با یگدیگر است؟
مگر جز این است که قرآن میگوید: «اناخلقناکم من نفس واحده» و یا «اناخلقناکم من ذکرو و انثی»؟ و یا آیا مگر در آخرت در هنگام جزای نیک و بد انسان، حق و حقوق زن و مرد متفاوت است؟
زنان، تا کی باید تاوان اقتدار مردمحور جهانی را با حذفشدن از «زیست برحق و طبیعی» شان پس بدهند؟ و تاکی باید «زنان» حذف شوند تا مردان گرفتار مشکلات ناشی از حضور زنان در جامعه نشوند؟ آیا علت را باید از میان برداشت یا معلول را؟
پانویس:
* ایسنا: کد خبر: 8808-00683
* ایرنا: خبرگزاری جمهوری اسلامی ۲۳/۰۸/۸۸ – ارسال خبر: ۱۶:۰۹ جمعه، ۲۲ آبان ۱۳۸۸
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»