امید حسینی نویسنده وبلاگ «آهستان» مینویسد: پس از گذشتن قرنها از روز غدیر؛ پس از اینکه در آن اجتماع عظیم، همه حاضران از کلمه «مولی» در خطبهی غرای پیامبر، امامت و اولویت و رهبری را درک کردند و در حضور پیغمبر همه با علی بر این مقام شامخ بیعت کردند؛ پس از اینکه حسان بن ثابت – شاعر مشهور عرب- از این لفظ، معنی پیشوایی را فهمید و در شعر خود سرود؛ پس از اینکه ادیبان و شاعران بزرگی که قولشان در زبان عرب و استعمالشان هر واژه را در هر جای، حجت است، از «مولی» همان معنای امامت و اولویت را فهمیدند و در اشعار خویش سرودند؛ پس از اینکه در محافل اسلامی به حدیث غدیر احتجاجها میشد، پس از اینکه جمع فراوانی از علمای سنت، روز غدیر را روز نصب امام و تعیین خلیفه از سوی پیامبر اکرم دانسته و بدان تصریح کردند.
پس از اینکه موضوع پایمال شدن مقاصد غدیر و حق علی همواره بین مردم مطرح بود و در سراسر بلاد اسلام بازگو میگشت و در تاریخ موضوعی روشن تلقی گردید و تا آنجا مسلم بود که مظاهر حزنانگیز طبیعت نمونهای از این مظلومیت عجیب به شمار رفت و بیابان پیمایان در میان راهها و دشتها این سخن را با یکدیگر میگفتند
پس از اینکه معاویه در جواب نامه محمد بن ابیبکر نوشت: «ما از همان روزگار که پدرت زنده باد، فضل و مقام پسر ابوطالب را میشناختیم و رعایت حق او را لازم میدانستیم، لیکن هنگامی که پیغمبر اکرم درگذشت، پدر تو و فاروقش، نخستین کسانی بودند که حق علی را گرفتند و در امر او مخالفت کردند و در این کار با هم اتفاق و اتحاد داشتند… و اگر نبود آنچه پدرت پیش از این انجام داد، ما با علی بن ابیطالب مخالفت نمیکردیم و این امر را به او تسلیم مینمودیم، لیکن دیدیم پدرت این کار نسبت به او انجام داد ما هم به همان روش رفتیم»
پس از اینکه عمر به ابن عباس گفت: «همانا علی میان شما بود و او از من و ابوبکر به این امر اولی بود» و گفت: «ای ابنعباس! فکر می کنم علی مظلوم واقع شد»
پس از همه اینها … یکی از متکلمین، شبههای که هیچ موضوع نداشت القا کرد که مقصود از «مولی» دوست، یاور، پسرعمو و امثال آن است!
سپس چند تن از متکلمین جدلسرای خیالباف که مانند وی از تضییع عمر بشر و انحراف افکار و تحریف حقایق و تغافل از ندای سعادتبخش پیامبر باکی نداشتند، پی این شبهه را گرفتند و گمان کردند حقیقتی روشن که موضوع مسلم است -ولی بدان عمل نشده است- میتوانند واژگون کنند و برای کسانی که از «محتوای غدیر» سرباز زدند عذری بسازند.
باید به اینان گفته شود: بزرگواران! کدام لغت است به خصوص در زبان عرب که دارای چند معنی نباشد؟ و کجاست که اگر لغت دارای معانی چندی شد، از به کار بردن آن اجتناب ورزند؟ آیا در تمام سخنهایی که بزرگان تاریخ و استادان علوم در مقام معرفی شخصیتهای برجسته گفتهاند، میتوان یک کلمه مشترک را گرفت و مرتب اشکالتراشی کرد؟ و آیا کدام معنی، مناسب خطبهی آنچنانی ِ «غدیر» و آن شرایط حساس و تاریخی و مهم است؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»