سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
این روزها مالزیاییها به استقبال پنجاه و چهارمین سالگرد استقلال کشورشان میروند. پنجاه و چهارسال پیش در سال 1957 این کشور استقلالش را در میدانی به همین نام به جهانیان اعلام کرد و از آن به بعد با وجود دولت مردانی لایق و شایسته مراحل رشد و توسعه را به سرعت طی نمود تا به اینجا که اکنون با عنوان کشوری که از ثبات اقتصادی خوب همچنین از حد مناسبی از کیفیت زندگی برخوردار است به عنوان مقصدی برای تعداد زیادی از مهاجران مورد توجه قرار گرفته است. مهاجرانی که برای کار، تحصیل یا زندگی به این کشور سفر میکنند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در طول سالهای اخیر به ویژه از سال 2006 که مالزی برنامه تبلیغی جذب گردشگر، دانشجو همچنین افراد متقاضی اقامت ده ساله را از حوزهی کشورهای خاورمیانه آغاز کرد، روزبه روز آمار حضور مردم این کشورها روند رو به رشدی را طی کرده است.
مالزی همچنین اکنون به یکی از مقصدهای مهم مهاجرت، تحصیل، کار و گردشگری برای ایرانیان نیز به شمار میرود. با برنامهریزی کارشناسی دولت مالزی آمار سفر ایرانیان به این کشور رشد چندین درصدی داشته و اکنون شاهد حضور بیش از 85 هزار ایرانی (بنا به آمار غیر رسمی) با عنوان ساکن مالزی، بیش از 160 هزار گردشگر ایرانی بر اساس آمار وزارت توریسم این کشور و رقمی در حدود پانزده هزار دانشجوی ایرانی در این کشور هستیم و هر چند که در یکی دو سال اخیر به دلیل افزایش آمار دستگیری قاچاقچیان ایرانی مواد مخدر و انعکاس گسترده آن در مطبوعات این کشور دیگر از آن روی خوش مالاییها کمتر نشانی هست اما شرایط حاکم بر ایران و تمایل هر چه بیشتر مردم برای مهاجرت از سویی و شرایط آسان تر این کشور برای سفر یا دریافت ویزاهای تحصیلی یا کاری از سوی دیگر، همچنان سبب شده تا این کشور ایرانیان را با شتاب به سوی خود فراخواند.
باید اذعان داشت که اغلب ایرانیانی که در این کشور زندگی میکنند دانش کافی از کشوری که در آن به هر دلیلی زندگی میکنند ندارند و از این رو با نگاهی از جنس نوعی تحقیر به آن مینگرند
اما ایرانیان به راستی از این کشور چه میدانند؟ از تاریخ، فرهنگ، شرایط اقلیمی و شرایط اقتثصادی در این جا چه اطلاعی دارند؟
باید اذعان داشت که اغلب ایرانیانی که در این کشور زندگی میکنند دانش کافی از کشوری که در آن به هر دلیلی زندگی میکنند ندارند و از این رو با نگاهی از جنس نوعی تحقیر به آن مینگرند. این عبارت که «اینها تازه پنجاه سال است از درخت پائین آمدند» بسیار متداول است. در واقع نگاه اغلب ما این گونه است که ما ملتی که سابقه چندین هزار سال فرهنگ و تمدن داریم به کشوری آمدهایم که نه تاریخ کهنی دارد، نه زبان پیچیدهای و البته نه غذای جالب توجهی نه فرهنگ غنی و و و … هرچند که تمامی ما طی نمودن چند تا درمیان پلههای ترقی مالزیاییها را میستائیم و افسوس داشتن چنین دولت مردانی را برای کشورمان داریم.
اما فکر کردم بد نیست حالا که در آستانه روز ملی این کشور یا به عبارتی روز استقلال این کشور هستیم که امسال به دلیل تقارن با عید فطر که بزرگترین عید مسلمانان این کشور به شمار میرود، با جلال و شکوه گستردهتری جشن گرفته میشود نگاهی کوتاه و مفید داشته باشم به تاریخ این کشور. از این رو با دوستی روزنامهنگار که چند سالی است در مالزی زندگی میکند و تنها راهنمای فارسی زبان موزه ملی مالزی است و در عین حال آگاهی کافی از تاریخ این کشور دارد، به گفتو گو نشستم. گفتو گویی که شاید برای بسیاری از ما جالب توجه و شنیدنی باشد.
«ژاله چگینی» از جمله کسانی است که ایران را نه به بهانه محدودیتهای سیاسی و اجتماعی بلکه به سبب تجربه فرهنگ ملتهای دیگر ترک کرده و با وجود سفرهای متعددی که به کشورهای دیگر داشته، مالزی را به سلیقههای شخصی خود نزدیکتر میداند. او در چهارسالی که مقیم مالزی بوده به استانهای مختلف این کشور سفرکرده و در تمامی جشنهای ملی این کشور چند فرهنگی حضورداشته و ازتنوع نژادی آنها لذت برده است. او بامطالعه تاریخ این کشور و اخذ گواهینامه گردشگری موزه با موزه ملی مالزی به عنوان راهنما برای گردشگران به زبان فارسی و انگلیسی همکاری میکند وگاهی نیز تجربیاتش را ازاین سرزمین سبز و پرباران در مجلات فارسی زبان و وبلاگش مینویسد.
شما را دعوت میکنم به شنیدن قصه تاریخی مالزی از زبان «ژاله چگینی» که به شیرینی از آن میگوید و خاطر نشان میکنم که این مصاحبه ادامه دارد و شما میتوانید بخش دوم آن را در برنامه بعدی پرسه در روز چهارشنبه(31 اوت) بشنوید:
«دانستههای مستند بشر از چگونگی شکلگیری اولین جوامع و تمدنهای بشری از آن زمان شروع میشود که توانسته بنویسد و رخدادها را ثبت کند.
قبل از اختراع خط تنها دانش بشری از تشکیل تمدنها محدود به مطالعات و کاوشهای زمینشناسی است و این کاوشها در منطقه جنوب شرق آسیا و درکشور مالزی در استان شمالی «پراک» با کشف یک اسکلت کامل که اشیاء دستسازی هم با آن دفن شده است، نشان میدهد که در یازده هزارسال پیش در این منطقه تمدن بشری وجود داشته است.
اگرچه تاریخ ثبت شده برای این سرزمین مربوط به دوران طلایی تجارت در «ملاکا» است یعنی زمانیکه دریانوردان و تاجران چینی، عرب و پارسی و هندی در این منطقه تردد میکردهاند و به عنوان بندری موفق و امن از بادهای موسمی و قرارگرفته بین دوکشور بزرگ هند و چین شناخته شده بود و به علت غنی بودن این منطقه در رشد درختان وگیاهان ادویه که آن زمان به علت کاربری دارویی وطعمدهندگی به غذا و همچنین روشی برای نگهداری طولانی مدت مواد غذایی بود، سبب گردیده که ادویه ارزشی بیش از طلا داشته باشد و ملاکا تبدیل به منطقه دادوستد بازرگانانی شود که از هند وچین وخاورمیانه وایران در این بندر توقف میکردهاند.
«پارامسوارا» پرنس هندوی سوماترایی کسی است که در اواخر قرن چهاردهم یعنی بیش از ششصد سال پیش مقرر حکومت خود را درملاکا بنا نهاد و اندکی بعد به علت گسترش اسلام به منطقه جنوب آسیا و تردد بازرگانان مسلمان عرب و ایرانی سبب شد این سلطان مسلمان شود و اسم ایرانی «اسکندرشاه» را برای خود انتخاب کند و پس از مسلمان شدنش ملاکا بیش از پیش مورد توجه بازرگانان مسلمان قرارگرفت و این آغاز دوران طلایی این منطقه بود و فرزندان این سلطان که همه مسلمان و به طور عمده نامهای ایرانی و یا عرب داشتند به مرور زمان به مناطق «جهور» و «سلانگور»و «پراک» و دیگراستانهای فعلی مالزی رفتند وسلطان نشین خود را درمناطق مختلف بناکردند و شهرت ملاکا در تجارت ادویه به حدی رسید که کشورهای اروپایی که تا آن زمان ادویه را ازطریق بازرگانان خاورمیانه که به بندر ونیز منتقل میشد، تهیه میکردند تصمیم گرفتند مستقیمن با تجارمنطقه وارد تجارت شوند.
در آنزمان «پرتغال» اولین کشور اروپایی بود که نیروی دریایی قدرتمندی داشت و کاووش در دریاها جهت کشف سرزمینهای جدید برای منابع اولیه را آغاز کرده بود زمانیکه پادشاه پرتغال یک گروه را به عنوان نماینده به ملاکا فرستاد آنها علاوه برتجارت درصدد ترویج مسیحیت در این منطقه بودند که با مقاومت مسلمانان روبرو شدند و این مسئله بهانهای شد تا پادشاه پرتغال نیروی دریاییاش را جهت تسخیر ملاکا به منطقه بفرستد و کل تجارت ادویه را دردست بگیرد و این امرسبب شد تا درسال 1511دوران استعمار پرتغالیها برمنطقه جنوب شرق آسیا وبندرملاکا شروع شود. اگرچه مردم تلاش زیادی برای بیرون راندن دولت استعماری کردند ولی چون ناوگان آنها مسلح به توپهای جنگی بود تلاششان به ثمر نمیرسید تا اینکه سلطان جهور از داچها(هلند) که در آنزمان در هند مستقر بودند و کمپانی هند شرقی را اداره میکردنند برای راندن پرتغالیها کمک گرفتنند که متاسفانه با وجود شکست پرتغالیها، اینبار استعمار هلندیها بر منطقه حاکم شد و حدود یکصدوپنجاه سال طول کشید تا اینکه نفوذ وسلطهطلبی ناپلئون بناپارت در اروپا آغاز شد و هلندیها مجبور به ترک منطقه ومقابله با نفوذ ناپلئون شدند و همزمان با ترک آنها دولت استعماری انگلیس از در دوستی با سلاطین استانهای شمالی مالزی درآمده بود و از آنها در برابر نفوذ دولتهای متجاوز منطقه محافظت میکرد ودر قبال این کار در «پنانگ» برای خودش تجارت میکرد و «استند فورد رافلز» را هم به سنگاپور فرستاده بود و آن منطقه را نیز تبدیل به بندر تحت اختیارخود کرده بود و وقتی هلندیها ملاکا را ترک کردند، انگلیس به راحتی حاکم منطقه شد وحتا صباح وساراواک را هم خانواده انگلیسی «بروک» اداره میکردند.»
ادامه دارد …
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
CharlesMah
wh0cd506309 buy fluoxetine ampicillin online nexium