جواد لگزیان/ رادیو کوچه
آیهای که دوستاش داشتم/ به چشانم بازگشته/ هوا بیش از نفس کشیدن است
اگر دوست دارید بیرون قابهای روزمرگی قدم بزنید «به وقت البرز» مجموعهی شعرهای «مهرنوش قربانعلی» را از دست ندهید.
قربانعلی اشعارش را با کلماتی که یادآور ابهت زبان فارسی در اوج خود در خراسان قدیم است، آغاز میکند و نبض شعرش را با حرارت اسطورههای این فلات بزرگ تنظیم میکند تا یشتها، سرود روزی را بخوانند تا بارانی کیهانی ببارد بر تمام سطرهای «به وقت البرز». در اولین شعر این مجموعه با طنین این کلمات است که آبادی شاهنامه تکثیر میشود و خواننده در صدای گامهای توس میتواند در آغوش سرزمین فارس، گرمای یک شعر سپید را درک کند و ناسیونالیسم شاعرانهی قربانعلی را تجربه کند. ناسیونالیستی آگاه که میسراید: «ستارخان روی حرف سهند حرفی نمیزند.»
اما شعر در این فضا متوقف نمیشود و شاعر هوشیار، روایتی امروزی از زندگی را ارایه میدهد، آن هم در هیاهوی دوربینهای دیجیتال که گویا خوشبختی به ارمغان نیاورده اند و لبخند حرفهای که بر لبهای ما نمینشیند.
در یکی از موفقترین شعرهای قربانعلی هم خوانندگان، سفری باستانی به اعماق تاریخ را تجربه خواهند کرد و با صدای طبل قدیمی رهسپار دیار خورشیدی اینکاها میشوند اما در برخورد لاجرم با واقعیت برای پرداخت قسطهای بانک سراسیمه از تاکسی نارنجی روزمرگی پیاده شده و به شعر بعدی که با لبخند آغاز میشود، عزیمت میکنند. لبخند جاودانی که شاید از ناکاملبودن تجربهای به نام زندگی میگوید.
«به وقت البرز» اشعاری از «مهرنوش قربانعلی» را موسسهی انتشاراتی «آهنگ دیگر» رهسپار بازار کتاب کردهاست.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»