شراره سعیدی/ رادیو کوچه
برای تصویب عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد به رای مثبت 9 کشور از 15 کشور عضو در شورای امنیت نیاز است. رهبر خودخوانده جهان اسلام، طرح پذیرش کشور فلسطین به عضویت سازمان ملل را تن دادن به خواستههای اسراییل خواند و آن را «پذیرش دولت اسراییل در سرزمین فلسطین و تکرار رنجهای دهها ساله و پایمال کردن خون شهدا» معنا کرد. آیتاله خامنهای همچنین گفته است که هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل «همه فلسطین برای همه مردم فلسطین» بنا شود و حتا یک وجب کمتر از آن قابل قبول نیست و این جملات به تنهایی معنای سالهای بیشتری برای سهم نوزادانی است که باید در صف کشتهشدگان بایستند، آیا حکومت مذهبی ایران روابطی متفاوت با حکومت گذشته این کشور در مورد مسئله فلسطین و اسراییل داشته است؟ آیا ایرانیان هیچگاه با فلسطینیان دوستی کردهاند؟ و از همه مهمتر آنکه سهم حکومت روحانیون بر اساس مستندات تاریخی در لاینحلنمایی این مشکل چقدر است؟
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
روز 24 اردیبهشت سالروز اعلام موجودیت دولت اسراییل است. در سال 1327 در حالی این حکومت موجودیت خود را اعلام داشت که قبلن از سوی بزرگترین مجمع کشورهای جهان یعنی سازمان ملل و با فشارهای آمریکا و انگلیس و گروههای صهیونیستی تلویحن به رسمیت شناخته شده بود. تشکیل دولتی یهودی فلسطینی مورد موافقت قرار گرفت که این امر اعتراض کشورهای مسلمان و عرب را برانگیخت. میزان جمعیت یهودیان بین 10 تا 15 میلیون تخمین میزنند که عمدتن در آمریکا زندگی میکنند. علت ظهور و بروز مسئله یهودیت در اندیشه غرب، انزوا و عزلت یهودیان در جوامع اروپایی بود. به گونهای که در طول تاریخ، یهودیان در عین حضور در جامعه اروپایی از حقوق مساوی با دیگر اروپاییان برخوردار نبودند. از سوی دیگر وقایعی همچون پاکسازی نژادی یهودیان روسیه در قرن 19 و همچنین در فرانسه قرن 19 بعد از واقعه «دریفرس» و بالاخره آزار یهودیان توسط نازیها در آلمان، از عوامل ظهور یهودیت نوین در بین یهودیان بود. نباید فراموش کرد که قرن نوزدهم قرن قومیتگروی بود. و این اندیشه با رسوخ در قوم یهود نیز باعث ظهور گرایش خاصی از صهیونیسم شد که به آن «صهیونیسم سیاسی» میگویند و این گروه برای حل مسئله یهودیت فلسطین را به عنوان ارض موعود انتخاب کرد. ولی مسئله دیگری به نام فلسطین را ایجاد کرد.
روز 24 اردیبهشت سالروز اعلام موجودیت دولت اسراییل است. در سال 1327 در حالی این حکومت موجودیت خود را اعلام داشت که قبلن از سوی بزرگترین مجمع کشورهای جهان یعنی سازمان ملل و با فشارهای آمریکا و انگلیس و گروههای صهیونیستی تلویحن به رسمیت شناخته شده بود
به هر روی نظریه تشکیل دولت یهود اولین بار توسط «تئودور هرتزل»، درکنفرانس بال سوئیس در سال 1897 و بعد از آن توسط «حییم وایزمن»، «مناخن بگین» و دیگران دنبال شد. اما آنچه که در تشکیل دولت اسراییل نقش مهمی ایفا کرد شاید یهودآزاری در اروپا بود. در اینکه اروپاییان در آزار و شکنجه یهودیان دست داشتهاند شکی نیست اما نباید تبلیغات مظلومنمایانه گروههای صهیونیستی را در اینباره نادیده گرفت. با ظهور هیتلر بر شدت آزار و شکنجه یهودیان در اروپا افزوده شد و کشتار یهودیان و سخن از کورههای آدمسوزی به میان آمد و کشته شدن 6 میلیون یهودی هلوکاست را تابوی جهان متمدن کرد. سرانجام در 8 آذر 1326 (29 نوامبر1947)، که روز پایانی مجمع عمومی بود، پیشنهاد تقسیم فلسطین به «دو دولت مستقل عرب و یهود، با اکثریت 33 رای موافق در مقابل 13 رای مخالف و ده رای ممتنع تصویب و نمایندگان دول عرب به صورت اعتراض از تالار مجلس خارج شدند.» بر پایه این قطعنامه قیمومت انگلیسی در فلسطین پایان مییافت و قوای انگلیس میبایست هرچه زودتر خاک فلسطین را ترک میکرد. یهودیها بلافاصله دست به کار شدند تا زمینههای تاسیس یک دولت مستقل را فراهم کنند. آنان با فعالیتهای گسترده خود و پشتیبانیهای آمریکا، انگلیس و صهیونیستها، امکانات و زمینههای لازم را فراهم کرده، سرانجام در 24 اردیبهشت 1327 تاسیس دولت اسراییل را اعلام کردند. با این همه هنگامی که دولت اسراییل تقاضای عضویت در سازمان ملل را نمود، کشورهای اسلامی به استثنای ترکیه با آن مخالفت کردند ولی سرانجام سازمان ملل در 11 مه 1949 قطعنامهای دایر برقبول عضویت اسراییل را صادر کرد.
پس از تقسیم فلسطین به دو بخش یهودی و عربی در سال 1327، در ایران نیز تغییراتی در شرف تکوین بود. شاه قصد داشت تا بر دامنه قدرت خود در مقابل مجلس بیافزاید. در این زمان در ایران به علت تیراندازی به «محمدرضا پهلوی» در 15 بهمن 1327 که به برقراری حکومت نظامی منجر شد، بخشی از جناحهای دولتی به تایید حکومت اسراییل اظهار تمایل کردند. و این در زمانی بود که ایران با مشکلات عدیدهای از لحاظ اقتصادی و سیاسی روبهرو بود و در این راه به آمریکا به عنوان یک قدرت نوظهور چشم امید بسته بود. بنابراین حکام ایران راه نزدیکی بیشتر به آمریکا را در پیش گرفتند. شاید بتوان دلایل نزدیک ایران و اسراییل به صورت دو متحد استراتژیک در منطقه را به دلایل مختلفی ربط داد اما میتوان دلایلی چند را که نقش برجستهتری در این راه داشتند به این شکل برشمرد: خروج دولت صهیونیستی از انزوای سیاسی در منطقه وهم پیمانی دو رژیم با غرب، ترس از کمونیسم و شوروی سابق، در محاصره قرار دادن کشورهای عرب توسط کشورهای غیر عربی مانند ایران و ترکیه، کنترل جریان آزاد انرژی از خلیجفارس و منافع سرشار اقتصادی که بیشتر به نفع اسراییل بود.
اما نحوه برقراری روابط ایران با اسراییل وضعیت بسیار عجیبی داشت، که در تاریخ ضبط شده است. «قاسم غنی» در نامههای خود به این مسئله اشاره کرده که این نامهها توسط «سیروس غنی» به صورت کتابی در آمده است. در این میان «نصراله انتظام» نماینده دایم ایران در سازمان ملل متحد که در سال 1326 ریاست کمیسیون مخصوص فلسطین در سازمان ملل را بر عهده گرفته و به فلسطین هم سفر کرده بود، با گرفتن رشوه از یهودیان آمریکا به شناسایی حتا دوژور اسراییل اظهار علاقه کرده بود. دکتر غنی در نامهای که در 30 خرداد 1329 خورشیدی به «محمدعلی جمالزاده» نوشته است: «به طور محرمانه به خودمان عرض میکنم شیاع تامی دارد که همین آقا نصراله انتظام پول هنگفتی از یهودیان گرفته که زمینه شناسایی دولت اسراییل از طرف ایران به عمل آید.»، کل رشوه چهارصد هزار دلار تخمین زده میشد. در این میان بخشی از آن به مبلغ دوازده هزار و چهارصد دلار به عنوان قسط نخست به شخص «محمد ساعد مراغهای»، نخست وزیر وقت پرداخته شد. به هر روی هیت دولت ایران به ریاست ساعد مراغهای در 14 اسفند 1328 (5 مارس 1950) شناسایی دوفاکتوی اسراییل را رسمن تایید کرد و توسط نصراله انتظام سفیر ایران در سازمان ملل به اطلاع نماینده اسراییل رسید. در سال 1330 خورشیدی «حسین علا» سفیر ایران در آمریکا در مراسم جشنی به مناسبت استقلال اسراییل شرکت کرد. و کابینه «رزمآرا» قصد شناسایی دوژور اسراییل را داشت که کابینه علا نیز با آن موافق بود. هنوز دو سال از شناسایی دوفاکتوی اسراییل نگذشته بود که دکتر «محمد مصدق» روابط سیاسی ایران و اسراییل را برهم زد. او که در راه بازگشت از آمریکا وارد مصر شده و مورد استقبال بیمانند مردم این کشور قرار گرفته بود، شناسایی دوفاکتو را پس گرفت و کنسولگری ایران را در اسراییل منحل کرد. اعراب این تصمیم را به منظور باز پسگیری شناسایی دوفاکتو تلقی کردند، اما ظاهرن شناسایی دوفاکتو و مناسبات دو کشور در اواخر دهه 50 میلادی شکل آشکارتری به خود گرفت و در واقع میتوان گفت اتحاد استراتژیک دو کشور براساس دکترین پیرامونی بنگوریون شکل گرفت و تا پایان حکومت پهلوی در سال 1357 ادامه داشت.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»