سیمین/ رادیو کوچه
یادم میآد جوونتر که بودیم تو دوره دانشجویی یکی از سرگرمیهامون با یکی از دوستام این بود که بریم توی پارکها یا جاهایی که پاتوق پیرمردها بود و باهاشون مثلن مصاحبه کنیم. خیلی برامون جالب بود. حال و هواشون، حرفاشون، تجربیاتشون، چهرهشون و خلاصه دنیاشون.
همیشه مهر خاصی نسبت به مردان مسن داشتم نمیدونم شاید به خاطر این بود که همیشه دوست داشتم پدربزرگهام رو میدیدم یا هر دلیل دیگری اما به هر حال برام محترم بودند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اما این سالها فکر نکنم دیگه جوان هفده هیجده سالهای پیدا بشه که خیلی دلش بخواد پای صحبت مسنترها بشینه یا زمانی رو با اونها بگذرونه. شاید دلیلش چیزیکه اسمشو تفاوت بین نسلها میگذاریم و این به سرعت تاختن اسب نسل امروزی است که فکر میکنه نسلهای قبلی به گردپاش نمیرسند. هر چند که این اختلاف نسلها حالا انگار اونقدر شدت پیدا کرده که شاید دو نسل با اختلاف ده سال هم به ندرت بتوانند با هم مشترکاتی بیابند و حضوری طولانی همراه با لذت و صبوری در کنار هم داشته باشند.
اما چی شد که به اینجا رسیدم؟ کهنسالی و اختلاف نسل و پیرمردای مهربون و نسل جوان و …
دیروز (اول اکتبر) که روز جهانی سالمندان بود و البته انگار در تقویم ایرانی دیگر جایگاهی ندارد، به پیر شدن فکر میکردم؛ چیزی که یک زمانی خیلی از آن میترسیدم. نمیدونم شاید به تربیت ما، فرهنگ ما، شیوه زندگی ما و یا باورهای ما باز میگرده این ترس. با وجود آنکه در فرهنگ ما برای کهنسالان و افرادی که به قولی چند پیراهن بیشتر پاره کردند همیشه جایگاه خاصی در نظر گرفته شده و تمامی افراد دانا «پیر» هستند و پند بزرگان همواره باید آویزه گوش باشد. و هرچندکه ریش سفیدی قانونی نانوشته در جامعه ماست اما شاید آنچنان که باید حرمت نگاه نمیداریم و ما نیز قوانین نانوشتهای در ذهن برای این ریش سپیدان صادر میکنیم.
برای مادر یا مادر بزرگی که پارا از مرز پنجاه فراتر میگذارد، پوشیدن لباس با رنگهای شاد و روشن نامناسب میشود و کمد لباسهای آنان سرشار میشود از رنگهای خاکستری و قهوهای و هرچه رنگ خنثا در دنیاست. برای خریدن یک هدیه ناخودآگاه به سراغ یکی از همین رنگها میرویم و انتظاز داریم آنها را در یکی از این رنگها ببینیم آنچنان که مویشان را. انگار شادی برایشان تمام شده است، توگویی قدم گذاشتن به سالمندی یعنی پایان بهرهوری و پایان بهرهبردن از دنیا و هرچه در آن است. باید آواز نخواند و اگر خواند او را چه به آوازی شاد. از عشق و عاشقی که هیچ نگو آن وقت داستانش میشود قصهی فیلمهای کمدی و «خواستگاری»های آنچنانی! و بیاحترامیهای نسل جدید و بی توجهی به تجربهها که «ای بابا این چیزها در زمان شما نبود و شما درک نمی کنید».
زندگی را برای یک سالمند محصور میکنیم در یک خانه آرام با یک روزنامه، یک خوراکی خاص، گاهی پیادهروی روزانه یا گاهی نشستن در یک بوستان و گپ زدن با دوستان و کمی ظالمانهتر گذراندن سالهای پایانی عمر در خانههای سالمندان
زندگی را برای یک سالمند محصور میکنیم در یک خانه آرام با یک روزنامه، یک خوراکی خاص، گاهی پیادهروی روزانه یا گاهی نشستن در یک بوستان و گپ زدن با دوستان و کمی ظالمانهتر گذراندن سالهای پایانی عمر در خانههای سالمندان.
و این چنین است که تمامی این تصورات چنان ترسی از کهنسالی در دل ما می اندازد که ناخودآگاه از آن گریزان میشویم. همین چند روز پیش دوستی میگفت: «دلم نمیخواد بیشتر از شصت سال عمر کنم چرا که فکر میکنم دیگه از اون زمان به بعد مزاحم دیگران هستم!»
و این گروه که بخش قابل توجهی از جمعیت اطرافمان را دربر میگیرند، میشوند گروهی فراموش شده که نه در برنامههای دولت جایگاه چندانی دارند نه در بخش خصوصی به جز در زمینه بهره بردن از آنان به عنوان مشتریان خانههای سال مندان و مراکز درمانی،کسی در فکر آنهاست و نه در خانوادههایی که روزگاری کهنسالانشان را بر بالای سفره مینشاندند و شبها بچهها با لالایی و قصههای آنها به خواب میرفتند.
نه از برنامههای تفریحی خاص و امکانات رفاهی و خدمات مناسب حال آنها اثری ماندگار هست نه از آن روحیهای که از این امکانات – در صورت ایجاد – بهره ببرد.
و ما با این ترس از کهن سال شدن بزرگ و بزرگتر میشویم. بدون این که ببینیم و بهره ببریم از این که در بسیاری از کشورها و جوامع کهنسالان همچنان نقشی کلیدی را ایفا میکنند. آنان با سپریکردن سالهای کار و خدمت، پس از بازنشسته شدن، زمانی که دیگر مسوولیتی چندان در قبال فرزندان خود ندارند، تازه در پی تجربههای نو راهی سفر میشوند. میروند تا از ادامهی زندگی در دورهای دیگر از آن لذت ببرند و از امکانات ویژهای که برایشان فراهم شده استفاده کنند. شادند و رنگ شادی دارند. کمتر از دغدغه نان و فرزندان در زندگیشان خبری هست. کار میکنند به قصد داشتن تحرک و به معنای نشان دادن توانمندی و عشق میورزند چونان که عاشقی پیشه شان است …
به هرروی باید دانست که رسیدن به سالمندی به معنای پایان تلاش و مفید بودن نیست. ورود به مرحله جدیدی از زندگی است که میتواند بسیار لذتبخش باشد.
بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی سالمندی عبور از مرز شصتسالگی است و برای تمام افرادی که جوانی و میانسالی را پشت سر گذاشتهاند، این دوران تحقق پیدا میکند.
امروزه با وجود افزایش امید به زندگی و کاهش سطح باروری و زاد و ولد، شمار سالمندان افزایش یافته است. براساس پیشبینیها، در آینده نه چندان دور، در جهان از هر 5 نفر یک نفر سالمند خواهد بود و با این افزایش تعداد، مساله بهداشت، سلامت و تامین آسایش و رفاه این گروه در جامعه هر روز ابعاد تازه وگستردهای پیدا میکند.
به گفته دبیرکل سازمان ملل متحد، در پیامی به مناسبت روز جهانی سالمند، در زمانی که جامعه بینالمللی در حال آماده شدن برای یک توسعه پایدار و در پی شکلدادن به یک دستور کار برای توسعه در آینده است، این اهمیت دارد که نیازها و ضروریات سالمندان بخش بزرگتری از این تصویر را در آینده در برگیرد. سالمندان از ضروریات اساسی توسعه و ثبات یک جامعه هستند و هر چه بیشتر باید از پتانسیل آنان بهره برد.
وی تاکید میکند در فضای کنونی جهان باید اطمینان حاصل کرد که ایجاد حمایت اجتماعی، دسترسی به بهداشت عمومی و توجه و مراقبت طولانی مدت نسبت به سالمندان از نظر دور نماند. او در این روز از تمامی دولتها و جوامع میخواهد که فرصتهای بیشتری را برای جمعیت سالخورده خود فراهم کنند.
بنابر پیشبینی سازمان بهداشت جهانی، در سال2020 میلادی بیش از یک میلیارد نفر بالای 60 سال عمر در جهان زندگی میکنند و در ایران نیز این میزان تا سال 1400 به 9 تا 10 میلیون نفر یعنی بیش از 10 درصد جمعیت کشور افزایش مییابد.
از سوی دیگر، بنا به گفته کارشناسان شیوع افسردگی از مهمترین مشکلات این دوره از عمر است چنانکه گفته شده نیمی از زنان سالمند ایرانی دچار افسردگی هستند.
این بیماری با نشانههایی همچون کمصحبتی، کندی حرکات، احساس غم و عدم تمایل به شرکت در جمع، لذت نبردن از زندگی، گوشهگیری، عدم توجه به بهداشت شخصی، فراموش کاری، حواس پرتی و گاهی فکر و اقدام به خودکشی خود را نشان میدهد. افسردگی میتواند از علایم آلزایمر نیز باشد.
اما با توجه به بهداشت فردی، ورزش منظم، فعالیتهای فکری، مورد احترام جامعه و خانواده واقع شدن و همچنین حفظ نقش سالمند در ساختار خانواده میتوان از بروز افسردگی پیشگیری کرد.
باید تلاش کرد تا با جوانی و میانسالی سلامت و شاداب دوران سالمندی دلپذیری را ترسیم کرد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»