شراره سعیدی/ رادیو کوچه
مسئله فلسطین ماجرایی جدید در کشورهای مسلمان نیست، آنچنان مشکل فلسطین گسترده و طولانی است که توانسته محوری کلیدی برای اتحاد میان قومیتها، نژادها و ملل گوناگون مسلمان باشد، اتحادی که با ایجاد چند محور موجب شکلگیری اسلامگرایی شد، اسلامگرایی مجموعهای از نوعی ایدئولوژی سیاسی است که طبق آن اسلام نه تنها جامع تمام ابعاد زندگی انسان، بلکه کاملترین مکتب عملی است. ایدئولوژی قوی و فراگیری که برای ایجاد حکومت اسلامی و شریعتمدار از هیچ کوششی فروگذار نبوده است. اکنون جمهوری اسلامی بخشی از حکومت موعودی است که اسلامگرایان در پی قرون گذشته وعدهاش را میدادند و در رقابت با گروههای سیاسی رقیب، شامل چپهای سوسیالیست ـ مارکسیست و راستهای لیبرال دموکرات از جانب دیگر مطرح میکردند. از سویی مسئله فلسطین یکی از عناصر اصلی هویتی اسلامگرایان را تشکیل میدهد، یعنی یک پدیدهی ثانوی نیست، بلکه یک پدیدهی عجینشده با اسلام است، به عبارت دیگر، اسلامگرایان با مسئلهی فلسطین به تعریف خودشان میپردازند و آن را از عناصر قویکننده هویتی خود میدانند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اسلامگرایان نمیتوانند مسئلهی فلسطین را نادیده بگیرند، به طوری که اگر امروز یک گروه اسلامگرای تازه تاسیس بهوجود آید، ناچار باید به مسئلهی فلسطین بپردازد و در این پردازش در طرف فلسطینیان و مقابل اسراییل خواهد ایستاد. به همین جهت مسئلهی فلسطین در روند تکامل و رشد اندیشهی اسلامگرایی دارای تاثیرات جدی بوده است، اگر اخوانالمسلمین مصر را به عنوان یک نمونه از اسلامگرایان در نظر بگیریم، قرار گرفتن اندیشهی حکومت اسلامی در کانون اندیشهی دینی سیاسی این جریان از پیامدهای بحران فلسطین بوده است، یعنی بحران فلسطین اسلامگرایان را به این نتیجه رساند که بدون تشکیل حکومت اسلامی راه به جایی نخواهند برد. زمانی که اسلامگرایان به طور عام و اسلامگرایان مصر به صورت خاص از حالت یک جریان فرهنگی، اخلاقی و با لحن ناصحانه و صحبت منفعل خارج شدند، به یک سازمان عملگرا و یک سازمان اجتماعی و سیاسی تبدیل شدند که علت آن بحران فلسطین و مخاصمات بین اعراب و اسراییل بود. در پی اوجگیری مهاجرت یهودیان به اسراییل در سال 1983، اخوانالمسلمین ایدئولوژی پایهای خود را اعلام میکند که در آن از یک حرکت جمعی عام به یک حرکت ایدئولوژیک با سه گرایش تبدیل میشود.
در عصر حاضر اسلامگرایان مصری، اسلام را نظامی میدانند که جامع و متکامل به ذات و قابل انطباق با همهی مکانها، زمانها و با تکیه بر دو منبع قرآن و سنت است. در گام بعد بحران فلسطین باعث رادیکالیزه شدن حرکت اسلامگرایی میشود که این مسئله در سال 1948، زمان وقوع اولین جنگ بین اعراب و اسراییل در مصر پدید آمد. مسئلهی فلسطین به دوران بلوغ جمعیت اخوان و اسلامگرایان مصر شتاب میبخشد و آن را به یک سازمان پویا تبدیل میکند که از عصر حرکتهای مسالمتآمیز به عصر مبارزات رادیکال و خشونتآمیز وارد میشود. در مصر، در مرحلهی بعد تماس افسران آزاد با انگیزهی مسئلهی فلسطین با اسلامگرایان آغاز میشود که این اتحاد باعث عملگراتر شدن اسلامگرایان مصری میشود. پس از شکست اعراب در جنگ ششروزهی 1967 میلادی و پس از سرخوردگی از ناسیونالیسم عرب، مجددن آلترناتیو دیگری مطرح میشود. مجلهی «الازهر» در این خصوص مینویسد: «وقتی آنان میراث شکوهمند خود را کنار میگذارند و خود را به وسوسهی اندیشههای بیگانه میسپارند، (یعنی مکاتیب وارداتی به تعبیر آنها) چنین اتفاق میافتد و شکست از اسراییل محقق میشود.» از این پس بحث اعراب و اسراییل به مسئلهی مسلمانان و یهودیت تبدیل و بدین ترتیب هویتیابی اسلامگرایان با مسئلهی فلسطین تعریف میشود.
پس از اعلامیهی بالفور تصمیم به تقسیم فلسطین گرفته میشود و پس از جنگ اعراب و اسراییل در سال 1947 و اعلام رسمی موجودیت اسراییل در سال 1948، یکی از بارزترین پدیدههای تاثیرگذار و تعیینکننده در بحران فلسطین شکل میگیرد که ایران در این زمان در بحبوحهی ملی شدن صنعت نفت است. فداییان اسلام به عنوان شاخص سازمانی اسلامگرایان و آیتاله کاشانی به عنوان چهره و شخصیت اسلامگرایان مطرح بودند.
دکتر «خرمشاد» استاد علوم سیاسی در این مورد میگوید: «فداییان اسلام» به عنوان اخوانالمسلمین ایران، یک نیروی فعال در صحنهی سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم ـ به تعبیر مرحوم عنایت نخستین مبارزان اجتماعی ـ بودند که تاثیر آن بسیج مردم ایران در حمایت از فلسطین در زمان جنگ اعراب و اسراییل بود. در یکی از بیانیههای فداییان اسلام در سال 1327 آمده است: «خونهای پاک فداییان اسلام در حمایت از برادران فلسطینی میجوشد و پنجهزار نفر از فداییان رشید اسلام عازم کمک به برادران مسلمان فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازهی حرکت سریع به سوی فلسطین را دارند که منتظر پاسخ دولت میباشند» که این یک بعد از اسلامگرایان در مسئلهی فلسطین است.
دههی 1320، دههی فضای باز سیاسی در ایران بود، در سال 1320 حزب توده شکل گرفت که سوسیالیستها را نمایندگی میکرد، در سال 1324 فداییان اسلام ایجاد شد که اسلامگرایان را هدایت میکرد و در سال 1328 نیز جبهه ملی برای نمایندگی لیبرال دموکراتها شکل گرفت. آیتاله کاشانی چهرهی شاخصی در میان اسلامگرایان و رهبر اسلامگرایان آن روز ایران بود که نخستین اعلامیهاش را در سال 1326 برای حمایت از مردم فلسطین اعلام کرد که در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «معلوم نیست وطن بودن فلسطین برای مهاجران یهودی آلمانی، روسی، آمریکایی و غیره مطابق کدام منطق و قانون است که رای به تقسیم آن میدهند. اگر میخواهند یهود را از خود راضی کنند ـ و استفادههایی که منظور است از آنان بنمایند ـ در مملکت خود به آنها جای بدهند و آنها را مستقل کنند. تشکیل دولت یهودی در آینده، کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آنها تنها متوجه اعراب و فلسطین نمیگردد. بههرحال بر تمام مسلمین عالم است که از هر طریق که میشود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را بنمایند.»
پس از این، در تجمعهای بزرگی که در مسجد «شاه» تشکیل میشود، سخن از مصیبتبار بودن وضعیت فعلی مردم فلسطین به میان میآید و در اعلامیهای که در کنسرسیومی در سال 1332 منتشر میشود، ایران، مصر، فلسطین و مراکش به عنوان کشورهایی که از آمریکا اجحاف و ظلم دیدهاند، مطرح میشوند و در واقع این چند کشور در یک ظرف هویتی قرار میگیرند. وقتی آیتاله کاشانی در اسفند ماه 1340 از دنیا میرود، آقای خمینی طی چند ماه رهبری جریان اسلامگرایی را بهدست میگیرد و در پاسخ به استعلام بازرگانان و اصناف در سال 1341، از خطر صهیونیست سخن میگویند و خطر آن را برای اقتصاد ممالک اسلامی تهدید میدانند و در فروردین سال 1342 آیتاله خمینی در اعلامیهای یهود، آمریکا و شاه را در یک جبهه و در نقطهی مقابل مردم ایران، روحانیت و فلسطین تعریف میکنند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»