مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
واقعیت این است، که در جامعهی امروز ما بیشتر افراد در معرض مسئلهای به نام محرومیت جنسی هستند. بسیاری از تابوهای عرفی و شرعی که در جامعهی امروز ایران حاکم است و تصمیمات نابخردانه و کورکورانهای که در قبال بسیاری از روابطی که در آن زنان و مردان شریکند، اتخاذ میشود، این موضوع را تشدید مینماید. به طور خاص میتوان جدایی جنسیتی دانشگاهها را در تصمیمات اخیر مثال زد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
این نگرش که با جدا شدن زن و مرد از یکدیگر احتمال بروز خطا و خطر را برای افتادن به ورطهی گناه برای آنان به حداقل میرسانیم، فقط از تصمیمگیریهای عقلهای غیرسلیمی است که همه چیز را در نوک بینی خود میبینند. مانند پدر دختر عقد کردهای که ممنوع میکرد که دخترش شبها با همسر خود تنها بماند، درست مصداق زدن خود به کوچهی علی چپ است. انگار که هر حادثهای بین دو بدن باید حتمن در شبها اتفاق بیفتد. حال مثال جامعهی امروز ما همان پدر و دخترش است که البته فاکتور خیرخواهی در اینجا منتفی است. به همین دلیل در جامعهی سکسزدهی امروز بیشتر افراد به یکدیگر به مثابه ابژهی جنسی و یا یک ابزار برای رفع نیازهای بدیهیاشان مینگرند و یا برای رفع این مسئله دست به حرکات غیر عقلانی میزنند.
واقعیت این است که اگر انسان، انسان باشد و سالم تا سالهای آخر عمر خود به رفع نیازهای جنسی خود نیاز دارد و اینگونه نیست که با کهولت سن این نیاز در افراد از بین میرود، ممکن است بر اثر کهولت یا بیماری این نیاز کمتر شود، که به طور حتم این نیز ممکن است که در هر سنی اتفاق بیفتد، اما این نیاز چه در زنان و چه در مردان به یک اندازه موجود میباشد. زمانی که این نیازها باید بر اساس میل، تمنا و احترام متقابل دو طرف برطرف شود، بر اساس معیارهای رایج و باورهای غلط سرکوب شده و آنگاه اکثریت این افراد در زمرهی افرادی قرار میگیرند که نیازهای جسمی آنان سرکوب شده و به مشکلات زیادی که بخشی از آن را به صورت رایج در جامعه میبینیم، دچار میشوند.
به طور مسلم، پدیدهای به نام سکس یا برآورده کردن نیازهای جسمانی موضوعی بغرنج و پیچیده است، که گاهی پناهگاهی است برای لطافتها و شور وشوق زندگی بشری و یا گاهی هم اسباب ترسها، آلام و دردهای او میگردد اگر که در عین ساده بودن با آن مانند یک تابو برخورد شود. در سدههای اخیر ایران، بسیاری از حکومتها در تعریف حدود روابط جنسی برای افراد دخالت داشتهاند، و با اینکه این تعاریف نفع مردان را بیشتر در نظر گرفته است، ولی تعیین این حد و مرزها از طرف حاکمین بر این کشور نوعی سردرگمی جنسی پدید آورده است. نابرابریهای حقوقی، ارزش و اعتباری که از این موضوع سلب شده و قضاوتهایی که تحت عنوان عرف بر افراد حاکم میشود با عنوان اینکه این ضرورت به منظور اعمال ارزشهای اخلاقی بر زنان و مردان صورت گرفته است و اجبارهایی که در این زمینه بر افراد حاکم میشود، و همچنین نفی حقوق اولیهی افراد در جامعه همه و همه در بهوجود آمدن جامعهای بیمار دخیل است که این مسئله تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی و حتا اقتصادی ما را تحتالشعاع قرار میدهد.
به طور حتم هرکس قبول دارد که این رابطه و مسایل جنسی هم به اخلاقیاتی نیاز دارد تا در حیطهی صحیحی به جلو برود، اما سوال این است که چه کسی این اخلاقیات را تعریف میکند؟ مسوولیت آموزشهای درست و به موقع در جامعهای که عرف و شرع هر دو پرهیز را یگانه راه سعادت در این مسئله میدانند به عهدهی چه کسی است؟ آیا میتوان در جامعهای که خود پدر و مادر با این مسایل دچار مشکل هستند، کودکان را با این مسایل از جنبههای مختلف آشنا کرد و این مسئله را برای آنان پوشش داد؟ پرداختن به مسئلهی سکس و راهکارهای آن کار آسانی نیست، به خصوص در جامعهای که سرپوش و در لفافه انجام دادن راه حل و راهکار دایمی تمام مسایل است.
برخوردهای توهینآمیز به ویژه با افراد به مثابه ابزاری که کنترل آنان آسان است، راهکار جوامع عقب افتاده و بدوی است، در روزگاری که ذهن اکثریت جامعه د راستای پنهانکاری به جلو میرود، چگونه فرصت میشود تحت یک شرایط نه آرمانی حتا مساوی هر فردی نگرشها، سلایق و علایق خود را در این باره بیان نماید تا بتوان راجع به آن صحبت کرد. جامعه در حال حاضر با تمام قوا به جنگ نیازهای بدوی یک انسان رفته، و این در خانوادهها هم نه همهی خانوادهها، دامن زنندهی این مسئله است، در بسیاری از خانوادههای ایرانی جوانها اجازه ندارند در صورت آشنایی با پسر یا دختری او را به منزل بیاورند و اگر خانواده بزرگواری به خرج دهد و خود را به ندانستن بزند، لطف میکند و با او اجازه میدهد هر کاری که میخواهد انجام دهد ولی در بیرون از حریم مقدس خانواده و همین جاست که با تعیین، حریم، مرز و حرمت و مقدس، این پدیده را به امری مذموم تبدیل میکنیم و این روند را بیکم و کاست به نسل بعد منتقل مینماییم.
حکومتهای وقت همیشه در جامعهی ما نوعی سرکوبگری جنسی را رواج دادهاند، اما مسئلهی امروز ما فراتر از سی سال و صد سال است، مسئلهای که همیشه فغان ما را درآورده است مسئلهی فرهنگی است که بسیاری از ما نداریم، ما به هر حال یک روز میمیریم، یا بر اثر حادثه، یا کهولت سن، ولی لازم است آگاه باشیم که مسایل جنسی، مانند دیگر مسایل بدیهی ما شاید مانند غذا خوردن است، ما هرگز کسی را که درست و با آداب غذا میخورد ملامت نمیکنیم، در این رابطه هم با رعایت اصول و آداب میتوانیم سالمتر و بهتر زندگی کنیم.
تیتر این نوشته برگرفتهی شعری از «ایرج میرزا» است
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
faramarz
like