Saturday, 18 July 2015
01 December 2023
پرسه – شب یلدا در سرزمینی بی زمستان

«قصه‌اش دراز کنید …»

2011 December 22

سیمین/ رادیو کوچه

simin@koochehmail.com

یلدا را همیشه دوست داشتم چه اون موقع‌ها که هنوز بساط کرسی و اون سینی‌های مسی بزرگ پر از تنقلات و انار و هندوانه روی اون برقرار بود چه حالا که در سرزمینی بی زمستان و بی انار هستم. یلدا رو همیشه دوست داشتم شاید به خاطر نامش که معنای زایشی نو را می‌دهد … دوستش دارم شاید به خاطر نوری که در انتهای اون هست و البته همیشه به خاطر خوردنی‌های آن حتا اگر در سرزمینی باشی که انارهای وارداتی‌اش رنگ و طعم انارهای وطنت رو نداشته باشه …

یلدا رو دوست دارم  و هر جا که باشم  اون رو گرامی می‌دارم  ولو تنها با هنداونه‌ای زردرنگ و یک فال حافظ …

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

وقتی چند ساعتی از اغلب مردم جهان جلوتر باشی اونوقت این شانس رو داری که زودتر در یک جشن یلدایی شرکت کنی.

امسال به همت دانش جویان ایرانی چند دانشگاه مالزی برنامه‌ای به مناسبت شب یلدا در شهر کوالالامپور برگزار شده که شامل اجرای آئین کامل این شب هست. از چیدن یک سفره یلدایی تا فال حافظ و شاه‌نامه خوانی و اجرای موسیقی …

مهمان‌ها یکی یکی و چند تا چند تا دارن از راه می‌رسند و البته خیلی دیرتر از زمان اعلام شده در کارت‌های دعوت! این هم یکی از آن اخلاق‌های خاص ما ایرانی‌هاست که در هر کجای دنیا هم که باشیم انگار کلن شگون نداره به موقع و سر ساعت در آئینی حاضر بشویم.

   منتظر یکی از دوستان مالزیایی‌ام هستم که برای این این جشن دعوتش کردم. با خودم فکر می‌کنم کاش می‌شد در این زمانی که هجمه وسیعی با انتشار اخبار منفی بر علیه جامعه ایرانی در این کشور آغاز شده، و البته عمل کرد عده‌ی کمی از ایرانی‌های ساکن در این‌جا هم در ایجاد این موج منفی بی‌تاثیر نبوده، فرصت بیش‌تری بود برای شناساندن فرهنگ غنی کشورمان به مردمان این کشور. چقدر این گونه برنامه‌ها می‌توانست در ایجاد شناخت بیش‌تر از این جامعه کوچک مهاجر در میان مردمان کشور میزبان مفید باشد.

به قول یک دوست اهل رسانه مالزیایی‌ها از تمامی فرهنگ ما تنها غذاهای ما را می‌شناسند و در این کشور خبری از این شب‌های خاص و آئین‌های کهن نیست و ای کاش راهی پیدا شود تا بتوان این آئین‌ها را برای مردم این کشور اجرا کرد هر چند که برگزاری این گونه برنامه ها مشکلات زیادی برای اجرا کنندگان آن همراه دارد…

این درست است که وظیفه فرد فرد ما ایرانی‌هاست که از هویت فرهنگی خود پاس‌داری کنیم اما مگر یک جمع دانش‌جویی تا کجا توان آن را دارد تا با همت عالی و جیب خالی پاس دار حرمت فرهنگ خویش باشد؟

یکی از دانش‌جویان دست اندکار این برنامه نیز معتقد است:

«این برنامه خودش حرف خود را می‌زند. این که از طرقی ایرانی‌ها را جمع می‌کند و مایه دل گرمی‌شان است و از سوی دیگر خارجی‌ها ذهنیتشان نسبت به ایرانی‌ها عوض می‌شود گویی یک «ایران» کوچک را به مالزی آوردیم و داریم آن‌چه را که به ما هویت و دلیل زندگی داده معرفی می‌کنیم و این یک نیاز هست که هر کسی خود را معرفی کند.»

دیگر دانش‌جوی دست اندرکار این برنامه نیز می‌گوید: «بزرگ‌ترین ایرادی که ما ایرانی‌ها در خارج از کشور داریم این است که یک کلونی تشکیل دادیم و ارتباط کمی با غیر ایرانی‌ها داریم به ویژه در این برنامه‌ها و این ضعف برنامه ما هست که نتوانستیم البته به علت کم بودن فضای سالن و کمبود زمان، از غیر ایرانی‌ها دعوت کنیم اما مطمئنن در این جامعه‌ها که افراد عمق زیادی ندارند، برنامه‌هایی که تم شاد دارند و به دور از قانون شکنی‌هایی هستند که مالزی دوست دارد در مقابل آن تبلیغات راه بیاندازد، می‌تواند ذهنیت افراد را عوض کند چرا که می تواند همان طور که مطلب روزنامه «استار» دهان به دهان می‌گردد این برنامه‌ها نیز بین مالزیایی دهان به دهان بگردد و وجهه ایرانی‌ها را تغییر دهد.»

   اما به راستی در برابر این این منفی نگری‌ها نسبت به جامعه ایرانی چه باید کرد؟ این درست است که وظیفه فرد فرد ما ایرانی‌هاست که از هویت فرهنگی خود پاس‌داری کنیم اما مگر یک جمع دانش‌جویی تا کجا توان آن را دارد تا با همت عالی و جیب خالی پاس دار حرمت فرهنگ خویش باشد؟ گیریم که هر کدام از ما هر شب دوستی، هم کلاسی یا همسایه‌ای مالایی را میهمان خانه خویش کنیم تا به او نشان دهیم که آداب زندگی ما چگونه است؟ گیریم که همگی با اخلاق‌ترین، درس خوان‌ترین، با هوش‌ترین، خلاق‌ترین و با فرهنگ‌ترین باشیم در میان جمعی که هستیم. گیریم که تا چشممون به یک خارجی افتاد که حتا فرق ایران با عراق را نمی‌دانست از فرهنگ و تمدنمان و از چهار فصلی کشورمان بگیم و حتا پُز پیست‌های اسکی‌مان را بدهیم! اما آخرش چی؟

برگزارکنندگان این برنامه در نظر داشتند تا نامه‌ای امضا شده توسط دانشجویان شرکت‌کننده از سه دانشگاه را برای روزنامه استار در اعتراض به انتشار مطالبی بر علیه جامعه ایرانی مالزی ارسال کنند اما به دلیل مشکلاتی که پیش‌بینی شد ممکن برای این دانش‌جویان ایجاد شود از این اقدام صرف نظر کرده‌اند.

اما این دانش‌جوی ایرانی ساکن مالزی می‌گوید که علاقه‌مند است مراتب اعتراض خود را به مسوولان ایرانی که جدای از این که آیا به حق بر مسند مسوولیت تکیه زده‌اند یا نه اکنون به عنوان مسوول باید پاسخ‌گو باشند، اعلام کند که چگونه هیچ واکنشی در برابر این گونه توهین‌ها به جامعه ایرانی مقیم مالزی نشان نداده‌اند…

[youtube]http://www.youtube.com/watch?v=Pog-GDIJQ_s&feature=youtu.be[/youtube]

به سراغ میهمان مالزیایی چینی تبارم می‌روم که فکر کنم یکی از دوسه نفر خارجی حاضر در برنامه است.

او که کلی از برنامه‌ها لذت برده با تعجب به من می‌گوید که جالب است که من این‌جا خبری از موادمخدر و قاچاق‌چی نمی‌بینم؟!

فکرش را بکنید رسانه‌ها می‌توانند چه نقشی در ایجاد یک ذهنیت داشته باشند!

از او نظرش را می‌پرسم و این که راجع به ایرانی‌ها چگونه فکر می‌کرده و او می‌گوید که حالا با حضور در این برنامه که همراه با شعر خوانی و اجرای موسیقی سنتی و رقص بود نگاهش که متاثر از آن چه در رسانه‌ها بود تغییر کرده، شناخت بیش‌تری از جامعه ایرانی پیدا کرده و فکر می‌کند ایرانی‌ها بسیار مبادی آداب و متواضع هستند.

این میهمان مالزیایی می‌گوید که هر ملیتی تعدادی هم افراد خلاف کار دارد که این تعداد کم می‌تواند اثر منفی بر کل جامعه بگذارد اما ما باید یاد بگیریم که بدون پیش‌داوری به دیگر ملیت‌ها نگاه کنیم

او معتقد است ایرانی‌ها باید خود را بیش‌تر معرفی کنند به جامعه مالزیایی و باید در آینده این قبیل برنامه‌ها را در وسعت بیش‌تری برای جامعه مالزیایی به نمایش بگذارند و از این طریق آن‌ها می‌توانند شناختی را که به دست می‌آورند به ویژه از طریق شبکه‌های اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارند.

این میهمان مالزیایی می‌گوید که هر ملیتی تعدادی هم افراد خلاف کار دارد که این تعداد کم می‌تواند اثر منفی بر کل جامعه بگذارد اما ما باید یاد بگیریم که بدون پیش‌داوری به دیگر ملیت‌ها نگاه کنیم.

و امید به طلوع سپیده‌دمان و پایان سیاهی همان چیزی است که یلداهایمان را سرشار از شور می‌کند :

از نگاه یک پژوهش‌گر شاهنامه، فردوسی در این کتاب از مرگ زال، رودابه، سی مرغ و پرسوم سی مرغ سخن نگفته است و این به این معناست که فردوسی بر این باور بوده که اینان باید زنده بمانند تا زمانی که ایران نیاز به یک منجی داشت باز با کمک پر سوم سی مرغ رستمی زاده شود و ایران را از شر بدی خلاص کند …

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , 

۱ Comment


  1. azi
    1

    دست مریزاد …..به امید آنکه با بهانه های گوناگونی چون یلدا، تصویری زیبا از ایران و ایرانی در جهان خلق کنیم