Saturday, 18 July 2015
05 December 2023

«رازهای زنانه»

2012 January 20

نعیمه دوستدار/ رادیو کوچه

……………………………………..

حاملگی ناخواسته، یک کابوس زنانه است. هر سال، حدود 200 میلیون حاملگی در سراسر جهان روی می دهد که تقریبن یک سوم آن‌ها ناخواسته است. 50 میلیون مورد از حاملگی‌های ناخواسته منجر به سقط می‌شود و 20 میلیون از این سقط‌ها، غیر بهداشتی و خطرناک است.

……………………………………..

ناباروری برای هر زن و مردی، احساسی ناخوشایند ایجاد می‌کند اما برای زنان به دلایل اجتماعی و فرهنگی، این اتفاق ناخوشایندتر است؛ این را تجربه‌ی زنانی می‌گوید که ناکامی را در داشتن فرزند تجربه کرده‌اند.

……………………………………..

یکی از ترس‌های همیشگی جامعه‌های مردسالار و محافظه کار، استقلال مالی زنان است. به دلیل همین ترس آنها همیشه تلاش می‌شود تا بر سر راه استقلال مالی زنان، مانع گذاشته شود؛

……………………………………..

یکی از ترس‌های همیشگی جامعه‌های مردسالار و محافظه کار، استقلال مالی زنان است. به دلیل همین ترس آنها همیشه تلاش می‌شود تا بر سر راه استقلال مالی زنان، مانع گذاشته شود؛

……………………………………..

این هفته، خواندن بخش‌هایی از یک رساله‌ی دانشگاهی که «سمانه مرتضوی گازار» آن را نوشته است، برایم بسیار جالب بود. او در رساله‌اش، شیوه‌ها و رفتارهای زنان را برای به چالش کشیدن گفتمان مردسالار در جامعه بررسی کرده.

……………………………………..

گیدنز، جامعه‌شناس معاصر انگلیسی معتقد است زنان بیش‌تر بر اساس ویژگی‌های جسمانی‌شان مورد قضاوت قرار می‌گیرند و احساس خجالت نسبت به بدن‌شان رابطه‌ی مستقیمی با انتظارات اجتماعی از آنان دارد.

……………………………………..

آلبادسس پدس، نویسنده‌ی ایتالیایی، کتابی دارد به نام «دفترچه‌ی ممنوع» که به فارسی هم ترجمه شده است. همه‌ی ماجرا زمانی آغاز می‌شود که والریا، شخصیت زن داستان، شروع به نوشتن چیزهایی در یک دفترچه می‌کند،..

……………………………………..

در حالی که بازی قبلی تیم والیبال با حضور زن‌ها در استادیوم، تبدیل به یک اتفاق برای زنان علاقه‌مند به ورزش در ایران شده بود و خاطره‌ی حضور در یک ورزش‌گاه و تشویق تیم محبوب‌شان را با هیجان برای هم تعریف می‌کردند، فدراسیون والیبال اعلام کرد بانوان و خبرنگاران زن برای تماشای دیدار دوم تیم‌های ایران و ژاپن به سالن آزادی نیایند.

……………………………………..

آمار رسمی ‌طلاق هیچ‌وقت اندازه‌ی ناکامی ‌‌همسران را در زندگی زناشویی نشان نمی‌دهد. این آمار هیچ‌وقت افرادی را که از هم جدا زندگی می‌کنند، اما به طور قانونی طلاق نگرفته‌اند، حساب نمی‌کند. غیر از این‌ها، خیلی‌ها هم هستند که از زندگی مشترک‌شان راضی نیستند، اما به هزار و یک دلیل از هم جدا نمی‌شوند.

……………………………………..

هر وقت متنی تخریبی یا اظهار نظری کوبنده می‌خوانم درباره‌ی زنان، که از ظلم زنان می‌گوید به مردهای مظلوم و از خم شدن کمر مردان زیر فشار خواسته‌های زنان و از خواسته‌های بی‌پایان زنانی که جز قر و فر به چیزی نمی‌اندیشند و برای دست‌رنج مردان نقشه‌ها کشیده‌اند…

……………………………………..

هر وقت یک بازی هیجان‌انگیز فوتبال در راه است، چیزی مثل دربی استقلال و پرسپولیس، جو تماشای فوتبال و حتا حضور در استادیوم در سراسر ایران ایجاد می‌شود،‌ اما سهم زنان از چنین هیجانی، تنها حسرت است.

……………………………………..

چند بار شنیده‌اید که زنی از خشونت کلامی و رفتاری مرد خوشش بیاید؟ آیا هرگز شنیده‌اید که زنی با وجود رفتارهای تحقیرآمیز شوهر یا دوست پسر یا حتا رییسش به رابطه با او ادامه بدهد؟

……………………………………..

هیچ‌وقت با قضیه کنار نیامد. روز اولی که ماجرا را فهمید، گالن نفت را از گوشه‌ی حیاط برداشت و جلوی چشم مرد خودش را آتش زد. اما حتا وقتی توی بیمارستان تن سوخته‌اش را باند پیچی می‌کردند، شوهرش بی‌خیال همسر دوم نشد.

……………………………………..

خواندن تجربه‌های زنانی که دوران حاملگی را چندش‌آور و دردناک توصیف می‌کنند، ممکن است عجیب به نظر برسد اما چنین تجربه‌هایی وجود دارند.

……………………………………..

هر چقدر هم که ادعای روشن بودن و مطالعه داشتن و آمادگی برای مواجهه با نیازهای فرزندان‌مان داشته باشیم، وقتی پای رابطه‌های واقعی می‌رسد، یک جای کار می‌لنگد. روبه‌رو شدن با روزهای بیمار شدن بچه، غمگین شدن و ترسیدنش، توان مقابله با ضعف‌ها و آشنا کردنش با واقعیت‌های سخت زندگی آسان نیست.

……………………………………..

از هفده سالگی عاشقم بود. خودش را کنه می‌کرد. من خب اولش دوستش نداشتم، اما کم کم ازش خوشم آمد. بعد زد همه چیز را خراب کرد. می‌شد همه چیز خیلی تمیز و مرتب تمام شود. من مرامش را داشتم. نمی‌خواستم اذیت شود.

……………………………………..

از روی نرده‌ها پریدم توی پارک. گشتم دنبال یک نیمکت خالی. هیچ‌کدام خالی نبود. اولش خواستم بنشینم روی سبزه‌ها، اما فکر کردم خیلی تابلو است، نشستم روی جدول کنار یکی از راه‌های باریک.

……………………………………..

نشسته بودم روی صندلی، روبه‌روی آیینه. دخی، قیچی را فرو می‌برد لای موهایم. موهایم، دسته‌دسته می‌ریختند روی زمین. زیر چشمی ‌نگاه می‌کردم به سیاهی‌شان که سفیدی سرامیک‌ها را خراب می‌کرد.

……………………………………..

تعارف کردن به روش مردسالارانه‌ی ایرانی، گاهی نتیجه‌اش این می‌شود که یک زن برای تمجید شدن و مورد ستایش قرار گرفتن، باید مزین به صفات مردانه شود؛ به این ترتیب که اگر قرار شد او را ستایش کنند، به عنوان به‌ترین صفت درباره‌اش بگویند: «زن نیست که، ماشالا برای خودش مردیه.»

……………………………………..

زنی شوهرش را دوست ندارد، نه به این دلیل که شوهرش بددهن و هتاک است، یا دست بزن دارد و معتاد است. اتفاقن مرد خیلی خوب و آرام است. شغل آبرومندی دارد و درآمدش برای زندگی کافی است.

……………………………………..

«در خلوت پیاده‌رو» «در خلوت پیاده‌رو»

خاطره‌هایی دارم من از بلوار میرداماد، جایی حوالی یک فست‌فود معروف، که توی خلوتی خیابان، در آخرین لحظه‌های عبورمان از مسیر پیاده‌رو اتفاق می‌افتاد. دوستم می‌گفت این‌جا پاتوق‌شان است، هر شب که نه، هر روز و شب این‌جا هستند.

……………………………………..

«چه با روبنده چه بدون حجاب» «چه با روبنده چه بدون حجاب»

زنان ایرانی در هر محیطی و در هر کشوری از صد قدمی ‌قابل تشخیص‌اند، نه از این بابت که از زنان دیگر دنیا زیباترند، که البته زیبا هستند، از این بابت که مدل مو، شیوه‌ی لباس پوشیدن و آرایش کردن‌شان خاص خودشان است، افراطی و عجیب.

……………………………………..

«این رییس خشن» «این رییس خشن»

درباره‌ی فشارهایی که از طرف کارفرما به زنان می‌آید زیاد شنیده‌ایم؛ این تجربه که رییس، توقع دارد کارمند زن، به خیلی از خواسته‌ها و توقعاتش پاسخ بدهد که این خواسته‌ها دایره‌ی وسیعی از انجام امور شخصی و روزمره تا برآوردن نیازهای جنسی را در بر می‌گیرند.

……………………………………

«سر سیمو نگه‌دار» «سر سیمو نگه‌دار»

من داستان قدیمی مشهوری دارم از تجاوز یک آدم به حریمم، زمانی که کودکی ۵ ساله بودم. این داستان را چند بار برای دوستانم تعریف کرده‌ام. این‌که روزی در ۵ سالگی، وقتی داشتم می‌رفتم بقالی برای خودم خوراکی بخرم…

……………………………………..

«مشکل زن بودن» «مشکل زن بودن»

این روزها در یکی از شبکه‌های رادیویی مالزی هر روز یک آگهی پخش می‌شود که در آن نسبت به آزارهای جنسی زنان در محیط‌های عمومی هشدار داده می‌شود. شخصیت زن در این آگهی نمایشی، از رییسش حرف می‌زند که او را مورد خشونت جنسی قرار می‌دهد و مردی که در این آگهی هست، او را توصیه به شکستن سکوت و اعراض می‌کند.

……………………………………..

ممکن است دفاع از حقوق زنان برای بعضی از کسانی که داعیه‌ی فمنیست بودن دارند، در مخالفت با همه‌ی مظاهر زنانگی خلاصه شود. آن‌ها هر مفهومی را که در جامعه با عنوان زنانه شناخته شده، ضد ارزش‌های انسانی و فمنیستی می‌دانند.

……………………………………..

«چهار تصویر»

تصویرهایی که هرکدام از زنان از برخوردهای اجتماع در خانه و بیرون از خانه علیه جنسیت‌شان به خاطر دارند، تصویرهای مختلفی است که از ظریف‌ترین و ندیدنی‌ترین برخوردها تا خشن‌ترین و علنی‌ترین رفتارها را در بر می‌گیرد.

……………………………………..

«لطفن مرا خواهر صدا نزنید»

تابستان است. در خانواده‌ی کوچک ما کسی فوتبال دوست ندارد، و من به تنهایی تا پاسی ‌از شب برای تماشای فوتبال بیدارم. بازار خرید آدامس‌هایی که لای عکس بازیکنان فوتبال پیچیده شده‌اند بسیار گرم است، و من مصرانه مشغول جمع‌آوری مجموعه‌ی کاملی از عکس‌ها هستم.

……………………………………..

«خستگی»

مدت‌هاست دنبال رازهای زنانه‌ی شخصی آدم‌ها می‌گردم. این‌که ببینم کجا و چطور کشف کردند رازی در زنانگی‌شان هست که باید آن را فاش کنند. چه نکته‌هایی، چه لحظه‌های تلخی، چه ابهامی آن‌ها را به این فکر انداخته که زن بودن آن‌ها را مجبور به تلاش بیش‌تر برای زندگی می‌کند.

……………………………………..

«آیا شما هم افسرده‌اید؟»

هیچ چیز عجیب و غیر طبیعی به نظر نمی‌رسد. گاهی با نامزدت دعوا می‌کنی، گاهی با مادرت و گاهی با خواهر و برادرت… مثل همه‌ی آدم‌ها. بعضی روزها دلت می‌خواهد تا شب در رخت‌خواب بمانی و با هیچ کس حرف نزنی. حتا حوصله‌ی خودت را هم نداری. مثل همه‌ی آدم‌ها.

……………………………………..

«زندگی زنان مجازی»

در ماه‌های آخر بارداری افسرده شد. وقتی هم که بچه به دنیا آمد، افسردگی‌اش شدیدتر شد. حس می‌کرد نه بچه را دوست دارد نه خودش را نه زندگی‌اش را. بچه، موجود کوچک بی‌دفاعی بود که مدام گریه می‌کرد و او هم کاری جز این از دستش بر نمی‌آمد که اشک‌ریزان او را ساکت کند.

……………………………………..

«رازهای سیاسی»

زن بودن در جامعه‌های بسته‌ای مانند ایران، رنج‌هایی اضافه بر رنج‌های تحمیل‌شده از سوی نگاه و تفکر مردسالار دارد. در کشوری مانند ایران، گفتمان مردسالار، در قدرت سیاسی نقش دارد و با فشاری مضاعف زن بودن را به چالش می‌کشد.

……………………………………..

«اسپرم ارزش‌مند، تخمک بی‌بها»

حد و مرز گفتمان مردسالار مشخص نیست و گاهی چنان در زوایای پنهان زندگی ما فرو رفته که اصلن متوجه آن نمی‌شویم. حتا ممکن است خیلی از ما با شنیدن این‌که مثلن مردسالاری در متون علمی، فلسفی و پزشکی هم هست؛ فکر کنیم این موضوع به ما چه ربطی دارد.

……………………………………..

«اسباب‌بازی‌ها جنسیت ندارند»

چند روز پیش، پسربچه‌ی 3 ساله‌ی یکی از دوستان ما یک عروسک خرید، در حالی که پدرش سعی می‌کرد برای ما توضیح بدهد که نمی‌داند چرا پسرش این قدر به آن عروسک علاقه دارد.

……………………………………..

«خشونت قشنگ نیست»

تعجب نکنید. بله. این واقعیت دارد که بعضی از زن‌ها از کتک خوردن لذت می‌برند و به نظرشان این رفتار اوج مردانگی و نشانه‌ی غیرت مردانه است. اصلن در وجود بعضی‌ها این مازوخیسم وجود دارد و به طرز عجیبی، آن را در میان بقیه هم ترویج می‌کنند.

……………………………………..

«تمرین آدم بودن»

می‌خواهی یک سیم را لخت کنی یا یک پیچ را ببندی، می‌گویند این یک کار مردانه است. مرد یک سینی چای جلوی مهمان‌ها می‌گیرد یا یک پرتقال پوست می‌کند، می‌گویند این کار زنانه است. تقسیم‌بندی آدم‌ها از زنانه یا مردانه بودن موضوعات گاهی به همین سادگی و پیش ‌پا افتادگی است.

……………………………………..

«نسل ما، نسل آن‌ها»

آن‌ها آدم‌های مدرنی هستند. لباس‌های مد روز می‌پوشند، از فروش‌گاه‌های گران خرید می‌کنند، مرد شبیه پدر و پدربزرگش نیست، زن شبیه مادر و مادربزرگش. آرایش موها و مدل پاشنه‌ی کفش‌های‌شان فرق دارد با آن روزگار و با آن نسل.

……………………………………..

«مادر مامان»

دست‌های کوچولویش را می‌اندازد توی موهای مادرش، سرش را می‌گذارد روی شانه‌ی او. هزار دور هم که بابایش بچرخاندش دور اتاق، باز تا سایه‌ی مادرش را می‌بیند دو تا دستش را دراز می‌کند به طرف او و با التماس نگاهش می‌کند. توی بغل مامانش آرام می‌شود و می‌خوابد.

……………………………………..

«بحران رابطه و مسئله‌ی رژلب»

عادت دارم که گاهی در زندگی زن‌های عادی سرک بکشم و برای این کار گاهی سراغ فضاهای مجازی می‌روم که در آن زن‌ها با کم‌ترین سانسور خود واقعی‌شان را نشان می‌دهند و حرف‌ها و دغدغه‌های‌شان را بیان می‌کنند.

……………………………………..

«باغیرت‌ها نخوانند»

خشونت روانی از آن دسته موضوعات مورد علاقه‌ی من است که هر چه بیش‌تر نگاه می‌کنم، مصداق‌های بیش‌تری از آن در اطرافم می‌بینم. فکر می‌‌کنم ما چنان درگیر این نوع خشونتیم که گاهی اصلن خشن بودن آن را احساس نمی‌کنیم و جزو روال عادی زندگی‌مان شده است.

……………………………………..

«این بچه مال کیست»

چند سال قبل، دوستم برایم تعریف کرد که هر وقت به خانه‌ی مادر‌شوهر سنتی‌اش می‌روند، سر بچه دعوا می‌شود. اگر شوهرش بچه را بغل کند یا یک لقمه غذا دهانش بگذارد یا حتا ببوسدش، مادرشوهر از آن سر اتاق و سفره، چپ‌چپ نگاه می‌کند و حتا به زبان می‌آورد که نگه داشتن بچه در هر سطحی، کار مردها نیست.

……………………………………..

«در آیینه‌ی مردسالاری»

«صندلی جلوی تاکسی نشسته‌ام. از آریاشهر به سمت پونک. دختری خوش‌پوش و آرایش کرده، حدود 27، 28 ساله موبایل به گوش دست تکان می‌دهد و سوار می‌شود. دارد با دختری دیگر (که فهمیدم اسمش «مرضیهم است) با داد و هوار حرف می‌زند.

……………………………………..

«به نام پدر»

بچه که بودیم حرف زدن درباره‌ی دارای‌‌های خانوادگی، یکی از موضوع‌های جذاب کودکانه‌مان بود. این‌که خانه‌مان کجاست و چه ماشینی سوار می‌شویم و چه چیزهایی در خانه و زندگی‌مان داریم. در تمام گفت‌وگوهای این‌چنینی، شخصیت اصلی و محور گفت‌و‌گوها، پدرمان بود، ماشین بابام، خانه‌ی بابام و …

……………………………………..

«خشونت با لحن شوخی»

یکی از انواع خشونت که به خصوص در میان مردهای ایرانی نسبت به زنان رواج دارد، خشونت‌های کلامی است که البته نه به شکل فحش و توهین که در قالب شوخی و خنده بیان می‌شود. به کار بردن این لحن در کلام، بین همه جور مردی رایج است…

……………………………………..

«فراغت ممنوع»

آیا زن‌ها هم وقت فراغت دارند؟ پاسخ به این سوال آسان نیست. تلقی زنان خانه‌دار از فراغت، اوقات بی‌کاری است و با توجه به بار معنایی منفی بی‌کاری در فرهنگ ایرانی، زنان سعی می‌کنند بی‌کار نباشند و اصولن زمانی به عنوان بی‌کاری را برای خود نمی‌پسندند.

……………………………………..

 «زن، زیردست زیردست»

«در ایران با وجود بیش‌تر از 10سال سابقه‌ی کاری، به ندرت می‌توانستم در موقعیت ریاست قرار بگیرم و در مواقعی که پستی بالاتر از چند مرد داشتم، برای مردها و البته زن‌های پایین دستم به هیچ‌وجه قابل تحمل نبود. در طول 10سال کار مداوم، در 90درصد مواقع رییس مرد داشتم.

……………………………………..

«چون زور دارد می‌زند»

32سالم است. 10سال است ازدواج کرده‌ام. من مهندسی شیمی ‌خوانده‌ام، اما کار اصلی‌ام روزنامه‌نگاری بوده. آرش هم مهندس است و در یک شرکت معروف کار ‌می‌کند. عاشق بورس و سرمایه‌گذاری و این چیزهاست.

……………………………………..

«رازهای بلوغ»

اولین بار که با جنسیتم روبه‌رو شدم، سینه‌ام درد می‌کرد. رفتم سراغ مادرم و سینه‌ام را نشان دادم که باد کرده بود. دستم را محکم کشید و گفت: هیس، حرف نزن. خوب می‌شود. ترسیدم. فکر کردم غده‌ای دارد در بدنم رشد می‌کند. مدت‌ها در تنهایی گریه کردم. دیگر با مادرم حرف نزدم، حتا وقتی پریود شدم، به او چیزی نگفتم.

……………………………………..

«نفرت از اتاق پزشک»

می‌داند سرطان دهانه‌ی رحم و سرطان سینه شایع‌ترین سرطان‌ها در بین زنان هستند. می‌داند که انواع عفونت‌ها و بیماری‌ها اگر معالجه نشوند به همسرش منتقل می‌شوند. می‌داند بعضی اهمال‌ها و تنبلی‌ها می‌تواند

……………………………………..

 «یک نیشگون از پای زنی که می‌گذرد»

هر زنی ممکن است در طول زندگی‌اش بارها و بارها به موضوع تجاوز فکر کند. ممکن است بارها و بارها تصور کند که اگر کسی به او تجاوز کند چه خواهد کرد. توانایی خودش را در مقابله با تجاوز می‌سنجد و تصور می‌کند که چطور باید خودش را نجات بدهد

……………………………………..

«نوجوانی‌های تلخ»

زنانه و مردانه کردن موضوعات همیشه مخالفانی دارد. زنانه-‌مردانه کردن ادبیات و هنر و فرهنگ، هرچند رایج است اما خیلی‌ها حتا با اصطلاح نثر و نگاه زنانه هم مخالف‌اند و باورشان این است که این‌جور جداسازی‌ها، خودش عامل تبعیض می‌شود.

……………………………………..

 «فایده‌ی آشکارسازی»

نوروز آمدنی است. زمستان هرچقدر جان‌سخت،‌ سرما هرچقدر جان‌سوز، آخر جوانه تن دانه‌‌ها و پوست شاخه‌ها را می‌شکافند و بیرون می‌زنند. تبعیض‌ها، ظلم‌ها و نابرابری‌ها هم مثل زمستان جان‌سخت‌اند و برای شکوفه زدن جوانه‌های برابری، باید زمانی طولانی‌تر از این زمستان‌ها بگذرد.

……………………………………..

 «بازگشت به آغاز»

اسطوره‌ها و افسانه‌ها رازهای زندگی انسان‌اند و فکر کردن به پیچیدگی‌ها و نکته‌های پنهانی‌شان، رازهای زندگی امروز را هم فاش می‌کند. گشودن رمزهای اسطوره‌ها و افسانه‌ها شاید گره‌های پنهان نوع نگاه امروز ما را به پدیده‌ها و موضوع‌ها باز کند.

……………………………………..

 «مادر شدن یا نشدن، مسئله این است»

این روزها دیدن پدرانی که کالسکه‌ی بچه را هل می‌دهند یا پوشکش را عوض می‌کنند و به او لباس می‌پوشانند، دیگر تصویر چندان غریبه‌ای نیست.

……………………………………..

 «من فمنیست هستم»

از دوران نوجوانی هر وقت درباره‌ی حقوق خودم حرف می‌زدم و هر وقت با تبعیض و بی‌عدالتی مخالفت می‌کردم، همیشه بودند کسانی که نچ‌نچ‌کنان سرشان را تکان می‌داند و می‌گفتند: «اوه! تو فمنیسنی» یا «این‌ عقاید فمنیستی دارد.

……………………………………..

«مادران چهارگانه زیر پای پدران»

ما دانش‌جوی ادبیات بودیم و با هیجان درباره‌ی آب‌و‌ باد‌و‌ خاک‌و آتش می‌خواندیم که مادران چهارگانه‌اند و در نگاه اول از منشا زاینده‌ی آن‌ها لذت می‌بردیم. مادر بودن هرچند در نگاه اول نشان از حیات و زایندگی دارد اما همین مادر محترم، چون زن است،

……………………………………..

«واژه‌هایی که باید اخراج شوند»

تا حالا بارها منتقدان ادبی و فعالان زنان و جامعه‌شناسان مختلف، درباره‌ی نمونه‌های ادبیات ضد زن حرف زده‌اند و از فردوسی و سعدی و بقیه مثال آورده‌اند که «زن و اژدها هر دو در خاک به» یا «تو زن نو کن ای خواجه هر نو بهار/ که تقویم پارینه، ناید به کار».

……………………………………..

«دختری که هرگز نخواست پسر باشد»

من یک نوجوان عصبی و تند بودم. تند از این نظر که مدام جبهه می‌گرفتم. زندگی برای من یک میدان جنگ بود که می‌خواستم هرطور شده برنده‌اش باشم. احساس خورده شدن حقم، باعث می‌شد همه‌جا دنبال این باشم که ببینم آیا کسی می‌خواهد به من ظلم کند یا نه،

……………………………………..

«زنانگی و شانه‌های افتاده»

شرم و حیا مفهوم پیچیده‌ای در فرهنگ زنانه است. بسته به محیط جغرافیایی و باورها و اعتقادات، این مفهوم پیچیده‌تر هم می‌شود. مثلن در ایران، شرم و حیایی که برای زن‌ها تعریف می‌شود، در پوششی از اعتقادات مذهبی هم پیچیده شده است.

……………………………………..

«زنانگی در آشپزخانه»

راز زنانه‌ی امروز را از قلم یک نویسنده‌ی آمریکایی، «بتی فریدن»، فاش می‌کنیم که به رمز و رازهای زنانگی زنان خانه‌دار می‌پردازد. به تدریج متوجه شدم مشکلی که عنوانی ندارد، مشکل تعداد زیادی از زنان در سراسر آمریکاست.

……………………………………..

«حسرت مردانگی»

تفاوت اندام‌های پسر و دختر، یک واقعیت کالبد‌شناختی انکار ناپذیر است، اما چیزی در ناخودآگاه زنان زیادی در دنیا هست که از آن به عنوان «حسرت مردانگی» یاد می‌کنند. هنوز بسیاری از روان‌شناسان با این پرسش درگیرند که آیا این احساس، از تفاوت جسمانی ریشه می‌گیرد یا ریشه‌های اجتماعی دارد؟

……………………………………..

 «مهارت‌هایی که باید از نو آموخت»

پیش‌تر درباره‌ی زور بازوی زنانه حرف زدیم و این‌که زن‌ها به شکل عمومی جسم‌شان را تقوت نمی‌کنند و این ضعف باعث می‌شود خیلی از کارها را به مردان بسپارند و زمینه را برای ناتوان و کم‌توان دیدن هم‌جنسان‌شان فراهم کنند.

……………………………………..

 «ماجرای باز کردن در قوطی»

اگر بخواهم بی‌مقدمه بروم سراغ اصل مطلب و راز زنانه‌ی دیگری را فاش کنم، باید بگویم یکی از مشکلاتی که سال‌های سال است دامن ما زنان ایرانی و حتا زنان دنیا را گرفته، باز کردن در قوطی است. می‌دانم که تعجب کرده‌اید و احتمالن پیش خودتان می‌گویید که این دیگر چگونه رازی است؟

……………………………………..

«فاصله‌ی عشق تا عشق‌بازی»

این هفته مخاطبی یک راز زنانه را با من در میان گذاشت. درباره‌ی راز او زیاد فکر کردم، اما پاسخی برای سوالی که او مطرح کرد پیدا نکردم. این رازی است که زن‌ها زیاد درباره‌اش حرف می‌زنند اما زیاد به جواب نمی‌رسند و مثل باقی رازهای زنانه، هنوز فاش نشده است.

……………………………………..

«رابطه‌ی لباس و تحقیر»

کم‌تر زنی در ایران هست که به جمع معتقدان به حجاب سفت و سخت تعلق نداشته باشد و از ماموران تذکری نگرفته باشد یا پایش به ون‌های نیروی انتظامی باز نشده باشد. خیلی از زن‌ها حالا پرونده‌ای هم آن‌جا دارند؛ عکسی و شماره‌ای بر سینه که نشان می‌دهد مرتکب جرم بدحجابی شده‌اند.

……………………………………..

«دوست داشتن تن خودمان»

مشهور است که زن‌ها وقت زیادی برای تن خودشان می‌گذارند، این‌که به اندام‌شان برسند، آن را زیباتر و خوش‌بوتر و متناسب‌تر کنند، این‌که صورت و دست و پای­شان به­تر از آن چیزی که هست شود. می‌گویند زن موجود زیبایی­ست.

……………………………………..

«یک راز همگانی»

امروز می‌خواهم رازی را برای‌تان بگویم که «فونیکس»، یکی از میلیون‌ها زن دنیا، فاش کرده و جرات به زبان آوردنش را داشته است. شنیدن این راز خودش برای تمام تحلیل‌های احتمالی کافی است.

……………………………………..

 «رابطه، شکار نیست»

من بسیاری از رمان‌های کلاسیک را نخوانده‌ام. هرچه از این کتاب‌ها خوانده باشم، مربوط به 10- 12 سالگی‌ام است. آن موقع هم چند تا رمان از «ویکتور هوگو» خواندم و خیلی از کارهای «بالزاک» را؛ اما «جین آستین» را هرگز نخواندم.

……………………………………..

 «تصمیم انسانی»

فاش کردن رازهای زنانه هزینه دارد. اصلن زن بودن یعنی هزینه دادن؛ چون به محض این‌که بودنت کمی پررنگ‌تر از معمول شود، یا صدایی از تو بلند شود کمی متفاوت؛ حرف و حدیث‌ها آغاز می‌شود.

……………………………………..

 «جنسیت چه رنگی است؟»

در انتخاب رنگ لباسی که می‌پوشم، خیلی‌ چیزها دخیل است. این‌که چه رنگی به پوستم می‌آید، هوا چه‌طور است، چه فصلی است، عصر است یا شب و این‌که مد این روزها چیست… اما به این‌که زنم و چند سالم است، زیاد فکر نمی‌کنم.

……………………………………..

 «دغدغه‌ی جنسیت»

وقتی باردار شدم، قبل از این‌که هر چیز دیگری برایم مهم باشد، به سالم بودن آن موجود کوچک فکر می‌کردم. اما کیست که بعد از همه‌ی این حرف‌ها، به جنسیت بچه‌اش فکر نکند؟ آدم‌های اطراف، حدس‌های خودشان را می‌زدند.

……………………………………..

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , ,