سیمین / رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
این روزها بیشترین موضوعی که ذهن ایرانیها به خصوص ایرانیهای مالزینشین را به خودش مشغول کرده، تغییر ناگهانی بهای دلار و به دنبال آن «رینگیت» پول رایج مالزی است. بهایی که همچنان سیر صعودی خود را طی میکند و اعتنایی به وعدههای دولتی ندارد. در هر محفلی که قدم بگذاری به هر حال حرف به این موضوع کشیده میشود و هر کسی از زاویه دید خودش موضوع را تحلیل میکند.
فکر کردم در برنامه امروز سراغ مردم در گروههای مختلف بروم و نظر آنها را در این زمینه جویا شوم:
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
با وجود موج نگرانی گستردهای که به نسبت افراد و موقعیتشان شدت و حدت مییابد، دوستی معتقد است که این مردم هر بار به سوژهای نیاز داند تا بازار بحثهایشان داغ باشد و مدتی با آن مشغول باشند و در نهایت اتفاق خاصی هم نمیافتد و زندگی جریان دارد. این بار این سوژه بهای دلار است، بسیاری فقط انتقاد میکنند و غر میزنند اما به هر روی ماجرا سیر خود را طی میکند.
اما تمامی افرادی که در مالزی زندگی میکنند یا به این کشور سفر کردند، محله «بوکیت بینتانگ» را به خوبی میشناسند. محلهای که هر گردشگری حتمن روزها یا ساعتهایی را در آن جا میگذراند برای بودن در قلب شهر و دیدار از مراکز خرید و انواع رستورانها و خلاصه درک شلوغی زندگی در شهر کوالالامپور.
در هفتهای که گذشت، در یکی از شلوغترین شبها و ساعتهای این محله گذارم به آنجا افتاد. بهطور معمول وقتی در این خیابانها قدم میزنی کلی ایرانی میبینی که یا گردشگرند و یا برای گذران وقت به آنجا آمدهاند اما این بار در کمال تعجبم چندان خبری نبود! با خودم فکر کردم یعنی گرانی پول خارجی این قدر تاثیر گذاشته؟! همچنان کنجکاوانه و متعجب میرفتم که در مرکز خرید «پاویلیون» محلی که جشن سال نوی چینی برپابود، بلخره چشمم به چند تا ایرانی خورد و یک کمی خیالم راحت شد. اما به راستی این اوضاع چه تاثیری روی آمد و رفت گردشگران گذاشته؟
برخی از افرادی که با دفاتر مسافرتی و هواپیمایی سرو کار دارند معتقدند که در این مدت کمی از تعداد گردشگرانی که از ایران میآیند، کاسته شده. تعدادی از راهنمایان تور نیز میگویند که مسافران کمتر از تورهای پیشنهادی آژانسها که باید برای آن دلار پرداخت کنند، استفاده میکنند و از خریدهای آن چنانی در مراکز خرید خبری نیست.
سری میزنم به یک هتل آنهم از نوع پنج ستارهاش. با چند مسافر ایرانی در آخرین روز سفرشان در ارتباط با این موضوع گفت وگو میکنم.
نگرانی از آینده، اثر روانی این بحران و محدودیت در خرید از دیگر مشکلاتی است که برای مسافران پیش آمده و برخی میگویند که شاید این آخرین سفر آنان به خارج از کشور باشد
مسافران معتقدند که این تغییر بها اثر منفی بر سفرشان داشته و بسیاری از دوستانشان سفرشان را لغو کردهاند. آنها میگویند که تورشان را با بهای قبلی دلار خریداری کردهاند و اگر با قیمت امروزه بود هر گز به این سفر نمیآمدند. نگرانی از آینده، اثر روانی این بحران و محدودیت در خرید از دیگر مشکلاتی است که برای مسافران پیش آمده و برخی میگویند که شاید این آخرین سفر آنان به خارج از کشور باشد.
از دیگر سو یکی از کارکنان ایرانی هتل میگوید که باوجود شرایط جدید و این که مسافران از گرانیها شکوه دارند اما از تعداد مسافران هتل در این روزها چیزی کم نشده است.
اما کمی این طرفتر خبرها حاکی از این هست که روز به روز تعداد بیشتری تصمیم میگیرند کارو کاسبی خود را جمع کنند و راهی ایران شوند. آن دسته افرادی هم که هنوز دارند ادامه میدهند از کسادی بازارشان خبر میدهند و تاکید دارند که شرایط کنونی تنها برای افرادی مناسب است که بتوانند درآمدی خارج از ایران داشته باشند.
البته این که کلن در مالزی چندان نمیشود به راه انداختن یک تجارت پولساز امیدوار بود موضوع چندان جدیدی نیست و به طور معمول کمتر فعالیت اقتصادی را میتوان یافت که با توجه به هزینههای بالای راهاندازی و محدودیتهایی که وجود دارد، توانسته باشد برای صاحبانش سودی به همرا بیاورد و این امر به خوبی با مشاهده تعطیلی های پیاپی رستورانها، فروشگاهها و مراکز تجاری ایرانی مشهود است. اما به هر حال اوضاع فعلی نیز در کم رونق کردن بازار فعالیت اقتصادی ایرانیان در این کشور بیتاثیر نبوده است.
و البته شاید در دل برخی نیز آب از آب تکان نخورده باشد و زندگی همچنان بر وفق مراد باشد آن چنان که گاهی از آن چه بر دیگر هموطنانشان میگذرد بی خبرند!
و در این میان تنها گروهی که توانستهاند از گوشه و کنار برای خود کاری دست و پا کنند و درآمدی به رینگیت داشته باشند دغدغه گرانی ارز را ندارند و شاید به نوعی از آن خوش حال هم باشند چرا که ارزش درآمدشان افزایش مییابد. هر چندکه تعداد این افراد به نسبت جمعیت ایرانی ساکن مالزی بسیار محدود است.
از دیگرسو بسیاری از خانوادهها نیز ماندهاند که با شهریههای پرداخت شده مدارس و دانشگاه های فرزندانشان در عمل امکان باز گشت ندارند هرچند که عرصه زندگی برایشان تنگ شده و مجبورند آنچه درایت و توان مندی دارند در مدیریت مالی خانواده به کار گیرند تا شاید به زودی زود تغییری صورت گیرد و البته در این میان برای خانوادههایی چارهای به جز بازگشت به وطن باقی نمیماند.
اما گروه عمدهای از ساکنان ایرانی مالزی را دانشجویان تشکیل میدهند. جوانانی که اغلب درآمدی جز آنچه از سوی خانوادههایشان برایشان ارسال میشده ندارند و تا کنون از رفاه نسبی نیز برخوردار بودند.
اما با شرایط کنونی، وضعیت فرق کرده و این را میتوان از اعلانهای درخواست کار در فضاهای مجازی تا آگهیهای فروش ماشین و واگذاری و انتقال آپارتمانهای مسکونی به وضوح دید. گروهی که به ناگهان با شوکهای وارده خود را بیپناه و ناتوان یافتهاند و در فکر راه چاره.
در این میان شاید بتوان گفت این گروه بیشترین آسیب را از این کاهش ارزش پول ایران دیده اند.
دانشجویی میگوید که پدرش گفته اگر نمیتواند کاری بیابد باید بازگردد و درسش را نیمه رها کند.
یکی از مغازه داران ایرانی میگوید در این چند روز چندین مراجعه داشته که از او درخواست کار داشتهاند و با تعجب و افسوس میگوید: «آنها میگویند به کارگر نیاز ندارید؟!»
جوان دیگری که دانشجوی مقطع دکتراست، با شرح سابقه کاری درخشان خود در جست و جوی کار نوشته که حاضر است در رستوران ظرفشویی کند (که البته این کارها از نظر من اصلن هم بد نیست و شاید ما هم اگر از نوجوانی عادت داشتیم که فارغ از حمایتهای خانواده، استقلال مالی داشته باشیم تحمل انجام این گونه کارها و یافتن راه حل در این شرایط کمی سادهتر مینمود. هر چند که در این کشور حتا این طور کارها هم به سختی برای ما یافت میشود.)
یکی از مغازه داران ایرانی میگوید در این چند روز چندین مراجعه داشته که از او درخواست کار داشتهاند و با تعجب و افسوس میگوید: «آنها میگویند به کارگر نیاز ندارید؟!»
بسیاری از دانشجویانی که پیش از این تنها درگیر درس بودند و دغدغه خاصی نداشتند اکنون به دنبال راهی غیر از بازگشت به ایران و در تکاپوی یافتن شغلی ولو نیمه وقت هستند آنهم در کشوری که بر خلاف سایر کشورهای مهاجر پذیر کار یافتن و کار کردن در آن اصلن برای مهاجران ساده نیست.
شاید وقتی در جست و جوی کار، شرایط اقتصادی کشورت را برای یک مالزیایی یا چینی یا هندیتبار توضیح میدهی، تعجب کند و کمی ابراز هم دردی اما من مطمئنم که این روزها کسی جز خود ایرانیها نمی تواند این فشار و بیثباتی را درک کند.
برخی بر این باورند که اگر این شرایط همچنان ادامه یابد این کشور تنها جایی برای افراد متمول و سرمایه دار خواهد بود البته اگر جای دیگری را برای مهاجرت نیابند و مالزی دیگر مکان ارزانی برای افرادی با درآمدهای متوسط از ایران دارند یا دانشجویان نخواهد بود.
به هر روی جامعه ایرانی مقیم مالزی در شرایط کنونی فشار مضاعفی را تحمل میکند. از سویی تبعات بحران اقتصادی و سوی دیگر فشار روانی ناشی از خبرهای ناگواری که یکی یکی از راه میرسد.
شاید زمان آن باشد که کمی همراهتر و همسوتر باشیم تا از این بحرانی که امید میرود چندان طولانی نباشد به سلامت بیرون رویم.
شاید بد نباشد کارآفرینان مالزینشین کمی هم دست یاری به این قشر جوان و پرتوان بدهند …
و هر چند که گاهی کف دستی را که مو ندارد، نمیتوان از آن مویی کند اما شاید بد نباشد فکر کنیم که این شرایط میتواند محکی باشد برای سنجش توانمندیها…
و شاید خیلی شایدهای دیگر …
با امید به روزی خوش که به زودی از راه برسد ….
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»