این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
پیشگفتار
دو سال و اندی از حضورم در کانادا میگذرد اما این سومین سیزدهبهدر است که در اینجا هستم. دو سال پیش کمی قبل از نوروز به تورنتو آمدم و ماندهگار شدم. قصد ماندن نداشتم بلیط برگشتم هنوز توی ساک سفریام است گیرم دیگر باطل شده است، هرچند باطل هم نشده بود، دیگر به کارم نمیآمد، چون به این زودیها خیال برگشتن ندارم. به همین دلیل تصمیم گرفتم سکوت چند سالهی خود را بشکنم و رازی را با شما در میان بگذارم که تاکنون به هیچکس نگفتهام و حتا در آینه هم با خود آنرا تکرار نکردهام. افشای این راز خطر جانی برایام داشت. نمیدانم حالا که در تورنتو زندهگی میکنم این خطر وجود دارد یا نه اما به هر حال اگر آنچه را که میدانم نگویم غمباد میگیرم و سکته میکنم پس بهتر است اتومبیلم در هایویسون (بزرگراه هفت) به درهی دانمیلز بیفتد تا این که کنج خانه زیر بار این راز مگو غزل خداحافظی را بخوانم.
شروع ماجرا
پنج سال پیش در دفتر کارم در تهران مشغول تدوین فیلم کوتاهی بودم که گوشی همراهم زنگ زد میخواستم پاسخ ندهم که دیدم آقای ع. ق. مدیر گروه دانش شبکهی یک است. او را از وقتی در رادیو به صورت حقالزحمهیی مطالب علمی مینوشتم میشناختم. شمارهی دستی مرا نداشت. تعجب کردم، پاسخ دادم، که گفت موضوع مهمی است و از من خواست آب اگر دستم است زمین بگذارم و پیش او بروم. گفت به رستوران سورنتو روبهی در اصلی جام جم بروم. نمیخواست در دفترش او را ملاقات کنم.
نیم ساعت بعد در رستوران سورنتو نشسته بودم و حرفهایی میشنیدم که داشتم شاخ درمیآوردم. گفت تحقیقات علمی مهمی در جریان است و گروهی برای ساخت فیلم مستندی به ایران آمدهاند و از من خواست که همراه این گروه بروم و فیلمی هم برای گروه دانش شبکهی اول تهیه کنم و من نمیدانستم وارد ماجرای میشوم که ممکن بود جانم را سر آن بگذارم.
او گفت سه کشور و چهار گروه درگیر این تحقیقات هستند. گروهی از فیزیکدانان انستیتو نیلز بور در دانمارک٬ گروه کشاورزی و کانیشناسی از دانشگاه ماساچوست آمریکا و همچنین بخش فیزیک کاربردی دانشگاه پرینستون (به سر پرستی نوح جفریس Noah Jafferis) و سرانجام بخش باستانشناسی دانشگاه آکسفورد انگلستان. برای این که ماجرا را شرح دهم مجبور هستم کمی در مورد زمینههای علمی آن توضیح دهم اما شما اگر حوصلهی خواندن این بخش را ندارید میتوانید به بخش راز مگو رفته و ماجرا را پیبگیرید.
پیشینه علمی
پل آدرین موریس دیراک، Paul Adrien Maurice Dirac وقتی در ۱۹۲۶ با تلفیق مکانیک کوانتومی و نسبیت عام و خاص توانست فرمولبندی جدیدی ارائه دهد که وجود ذراتی که بعدها به ضدذره شناخته شدند را پیشبینی میکرد گام بزرگی در راه پیشرفت فیزیک برداشت. از آن پس دانشمندان برای هر حامل انرژی دنبال ذرهیی میگشتند و ذرهیی به نام گراویتون (Graviton) که از خانوادهی مزونها Meson ست، با اسپین ۲ و بارالکترونی و جرم در حالت سکون صفر، به عنوان حامل جاذبه شناخته شد. این ذره تا کنون آشکارسازی نشده بود. درواقع این که دو جرم همدیگر را جذب میکند به دلیل وجود این ذره است. یک گروه گراویتونیاب از دههی سی میلادی توسط نیلز بور در دانمارک تشکیل شد تا این ذره را پیدا کنند. دانشمندان بزرگی از هیدکی یوکاوا (湯川 秀樹) ژاپنی تا عبدالسلام پنجابی (압두스 살람) و ورنر هایزنبرگ (Werner Karl Heisenberg) آلمانی طی سالهای متمادی در این گروه عضو بودند. سرانجام این گروه نشان داد در برخی از مواد کانی ذرات گراویتون وجود دارد که در کویرهایی که درجهی حرارت در آنها بالا برود ممکن است در دل شنها یافت شود.
گروهی از برجستهترین کانیشناسان در دانشگاه لوول ماساچوست (University of Massachusetts Lowell) به سرپرستی یکی از نوادگان کانیشناس برجستهی فرانسوی رنه ژوست آئویی (René Just Haüy) پس از دریافت آخرین دستآوردهای تئوریک انستیتو نیلز بور با بررسی هزاران نقشهی ماهوارهیی سه نقطه در جهان را مشخص کردنند که ممکن بود دارای خاک یا شنی سرشار از ذرات گراویتون باشند. صحرای سینا در مصر٬ رَبعالخالی در عربستان و ریگ جن در کویر مرکزی ایران(۱). گروههایی را به مصر و ربعالخالی اعزام کردنند.
اما به دلیل نبودن ارتباط سیاسی بین آمریکا و ایران و خطر دستگیری تیم اعزامی و از آنجا که منطقهی ریگ جن به «نطنز» نزدیک است مقامات «جمهوری اسلامی» اعزام هرگونه تیم تحقیقاتی به این منطقه را رد میکرد و تصور میکردند اعزام تیم تحقیقاتی محملی برای جاسوسی اتمی است به همین دلیل طی پنج سال گذشته که تیمهای اعزامی به صحرای سینا و ربعالخالی مشغول تحقیق بودند هیچ تیمی به ایران اعزام نشد و متاسفانه در آن دو نقطه هم تحقیقات به نتیجهی مطلوب نرسید. تا این که حدود سه سال پیش در ۱۸ دسامبر ۲۰۰۷ یک اتفاق کاملا تصادفی زنجیرهیی از حوادث را به وجود آورد که منجر به کشفی بزرگ و حیرتانگیز شد.
از آواتار تا ریگ جن
در سال ۲۰۰۷ وقتی «جمیز کامرون» میخواست فیلم آواتار Avatar را بسازد و تصمیم داشت در این فیلم سیارهیی را به تصویر بکشد که تحتسنگهای بزرگ گراویتونی دارد با گراویتونیابهای انستیتو نیلز بور تماس گرفت تا اطلاعاتی در زمینه عملکرد صخرههای گراویتونی به دست آورد با پیگیری ماجرا به کانیشناسان ماساچوستی رسید و آنها توضیح دادند که ممکن است صخرههای گرویتونی در روی کرهی زمین هم باشد و سه نقطه را میگویند و اضافه میکنند هنوز تحقیقات در مصر و عربستان به نتیجه نرسیده است و امکان رفتن به «ریگ جن» هم نیست. جیمز کامرون از طریق آنجلینا جولی با ا. ف. فیلمساز معروف ایرانی تماس میگیرد و از او میخواهد تحت پوشش فیلمسازی گروهی به منطقه اعزام شوند اما او میگوید امکان این کار وجود ندارد در عوض او یکی از دوستانش به نام پرفسور رواپور را به او معرفی میکند که باستانشناس و کویرشناس ایرانی ساکن انگلستان و صاحب کرسی در آکسفورد است. تماس جمیز کامرون با پرفسور رواپور و گفتوگو با او موجب میشود پروفسور رواپور با تحقیقات ماساچوستیها و دانمارکیها آشنا شود و او به جمیز کامرون میگوید در حفاریهای تخت جمشید ابریشمی پیدا شده است که با این توصیفات شما به نوعی دارای ذرات گراویتونی هستند. کامرون به هالیوود میرود و سرگرم ساختن فیلم خود میشود.
اما سریعا دانشمندان دانشگاه ماساچوست و انستیتو نیلز بور در انگلستان جلسهی مشترک با تیم باستانشناسی میگذارند. موسسهیی بینالمللی با حضور سه کشور آمریکا و انگلستان و دانمارک در نوادای آمریکا تشکیل میشود و تحقیقات مفصلی در این باره انجام میشود و دانشمندان این سه کشور با کمک گرفتن از سایر دانشمندان تمام اطلاعات خود را یکدست میکنند برای تحقیقات میدانی آنها از دولت انگلستان میخواهند که امکان رفتن تیمی تحقیقاتی به ریگ جن را فراهم آورند که دولت انگلستان از طریق اسفندیار رحیم مشایی با این شرط که منشور کوروش بزرگ برای مدتی به ایران آورده شود با این سفر تحقیقاتی موافقت میکنند. اما میگوید برای این که سروصدا نشود در پوشش گروه فیلمسازی وارد ایران شوند و برای این که عادیسازی شود گروه دانش تلویزیون را هم در جریان میگذارند و از اینجا بود که من وارد ماجرا شد.
راز مگو
تیم اعزامی طی تحقیقات جالبی به این نتیجه میرسد که ایرانیان در زمان هخامنشی ذرات گروایتون را در کویر مرکزی ایران کشف کردهاند خاک و شن منطقهی ریگ جن را طی عملیات سرندسازی خالص کرده به کاشان منتقل میکردهاند و در آنجا باغی درست کرده بودند پر از درخت توت خاک این باغ تا عمق پنجاه و سه متر از خاک سرند شدهی ریگ جن بوده است بعد کرمهای ابریشم از برگ این درختان تغذیه میکردند و ابریشم تولیدی خاصیت گراویتونی و ضد جاذبهیی داشته است و ایرانیان با آن قالیچهی پرنده تولید میکردند. البته این فراینده بسیار پیچیده بوده است و یک قالیچهی کوچک پرنده دهها سال طول میکشیده است تا درست شود. یکی از این قالیچهها توسط کوروش که به ذوالقرنین شناخته میشود به سلیمان نبی داده میشود.(۲) ایرانیان بسیار دقت کرده بودند که استفاده از این قالیچهها علنی نشود اما سلیمان از آن استفادهی گستردهیی میکند و این قالیچه به قالیچهی سلیمان مشهور میشود. گویا اسکندر برای به دست آوردن همین قالیچه به ایران حمله میکند و ایرانیان برای این که تکنولوژی دست یونایان نیفتد آن باغ را آتش میزنند و دو قالیچهی باقیمانده در تحت جمشید هم در آتشسوزی تخت جمشید کاملا از بین میرود و فقط چند تار از آن باقی میماند که در اکتشافات ارنست امیل هرتسفلد (Ernst Herzfeld) باستان شناس آلمانی که توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو University of Chicago Oriental Institute در ۱۹۳۱ اکتشافاتی را در تخت جمشید انجام داد کشف شد. قبلا از اعزام تیم تحقیقاتی به «ریگ جن» این نخهای ابریشم در اختیار تیم تحقیقاتی قرار گرفته. حالا همهچیز برای ساختن قالیچههای پرنده مهیا بود.
سرانجام
تیم اعزامی سعی میکرد کسی از کار آنها سردرنیاورد اما آنها نمیدانستند من قبل از فیلمسازی فیزیک میخواندم برای همین راحت جلو من صحبت میکردند. من هم کار خودم را میکردم و فیلم میگرفتم. آخرین فیلمبرداریها در کاشان و در باغسوخته صورت گرفت و صبح روز ۱۳ فروردین ۱۳۸۶ وقتی گروه تمام وسایل خود را جمع کرد و آماده رفتن بودیم با بیسیم گروه تماس گرفتند و گفتند تا اطلاع ثانوی محل را ترک نکنید و حدود یک ساعت بعد چند اتومبیل که چند نفر مسلح هم با آنها بودند کمپ را محاصره کردند. من وحشتزده با چمدانهایام گوشهیی ایستاده بودم که جوان مودبی نزد من آمد و از من خواست که بروم سوار ماشینی که همان نزدیکیها بود بشوم. کمک کرد تا وسایلام را ببرم و در صندوق عقب اتومبیل بگذارم. وقتی سوار اتومبیل شدم دیدم مدیر گروه دانش تلویزیون آقای ع. ق. در صندلی عقب نشسته است. ماشین حرکت کرد. من با تعجب ماجرا را پرسیدم که او گفت چیز مهمی نیست. از من خواست که هر چه شنیده یا دیدهام برای او بازگو کنم. من در یک لحظه متوجه شدم اگر بگوییم چیزی میدانم ممکن است جانم به خطر بیفتد برای همین خودم را به کوچهی علیچپ زدم و گفتم چیز مهمی نبود این خارجیها چون خودشون کویر ندارن عاشق کویر ما هست بعد ما خودمون عاشق شمال و دریا و جنگلیم. آقای ع. ق. گفت: «فیلمها را تحویل بده و هیچ حرفی در مورد این پروژه با کسی نزن» و این را جوری گفت که متوجه بشوم زبان سرخ سر سبز را میدهد بر باد.
چند روز بعد خبر کوتاهی از تلویزیون پخش شد و هیچ انعکاسی هم در جهان نداشت. چند جهانگرد ماجراجو در کویر مرکزی ایران دچار توفان شده و همهگی جانباختهاند. این که چه توافقی پشت پرده صورت گرفت معلوم نیست. اما به هر حال بهنظر میرسد موضوع «انرژی هستهیی» بهانهیی بیش نیست، دنبال نفت هم نیستند، بحث برسر شنزارهایی و تکنولوژی ست که کسی نمیتواند قیمت رو آن بگذارد.
پانویس
۱) بیبیسی فارسی:شکستن طلسم ریگ جن
۲) البته برخی معتقد هستند اساسا سلیمان همان کوروش است:«چنانکه میدانیم گزنفون کورشنامه خود را در باره همین کورش دوم یعنی نیای کورش معروف (کورش سوم، ثراتئونه، فریدون) نوشته است. ولی یهود وی را علاوه بر کورش دوم در مقام پسرش کمبوجیه دوم نیز قرار داده اند، چه سلیمان (مرد صلح) شخصیت معروف و بزرگ تورات در عرصه تاریخ کسی جز کورش سوم نبوده است؛ بی جهت نیست که قبر همین کورش در مشهد مرغاب، مادر سلیمان (در اصل مزار سلیمان) نامیده شده است.»(درفش کاویانی مأخذ و اساس ستاره داود ، سمبل یهودیان جهان است)
* این نمای از ساختمان موسسهی «مجیک کارپت» در نوادای آمریکاست که روی دیوار آن مجسمهیی از قالیچهی پرنده دیده میشود البته بعد از انتشار این عکس آمریکاییها احتمال دادن ایین خبر به بیرون درز کند و برای همین سریعا در فرودگاه بغداد مشابه آن را ساختند و اعلام کردنند این عکس متعلق به فرودگاه بغداد است و ربطی به موسسه «مجیک کارپت» ندارد.
جستارهای همبسته
مطالعه بیشتر
* ‹Flying carpet› of conductive plastic takes flight
دیدنیها
[youtube]http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=c6HV6tvbCiY[/youtube]
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
فرزین
کل متن شبیه داستانهای تخیلی بسیار ابتدایی میمونه و صدر و ذیلش به هم نمیخوره .رو کدوم حساب اگه درخت توت رو با این خاک فرضی پرورش بدن ابریشم بدست اومده چنین خاصیتی پیدا میکنه؟
بعدش بگذریم که با هیچ وصله ای نمیشه سلیمان یا فریدون رو به کوروش کبیر یا کوروش سوم چسبوند .اصن کوروش سوم کی هست؟ ما در تاریخ هخامنشی یه کوروش کوچک داریم که برسر جنگ با برادرش شکست خورد و کشته شدخلاصه متن بسیار ضعیف و سخیفی بود