نعیمه دوستدار/ رادیو کوچه
«اولین بار که با جنسیتم روبهرو شدم، سینهام درد میکرد. رفتم سراغ مادرم و سینهام را نشان دادم که باد کرده بود. دستم را محکم کشید و گفت: هیس، حرف نزن. خوب میشود. ترسیدم. فکر کردم غدهای دارد در بدنم رشد میکند. مدتها در تنهایی گریه کردم. دیگر با مادرم حرف نزدم، حتا وقتی پریود شدم، به او چیزی نگفتم. از همان موقع برای همیشه از هم دور شدیم. حس میکردم او مسوول این جنسیت مسخرهای است که حتا نمیشود دربارهاش حرف زد».
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
علایم بلوغ که در دختران ایجاد میشود، احساس اضطراب هم همراه آن میآید. در جوامع و خانوادههایی که آموزش جنسی کافی به نوجوانان ارایه نمیشود، پیدا شدن اولین علایم بلوغ، ممکن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت یا احساس بیماری، طردشدگی و سردرگمی در دختران همراه شود.
کماطلاعی دربارهی مسایل دوران بلوغ ممکن است باعث شود که یک دختر نوجوان احساس کند این تغییرات نوعی بیماری است، به ویژه آنکه برخی از دختران در این دوران دستخوش اختلالات خلقی ملایم، بیحوصلگی و گوشهگیری میشوند و در تمام دوران بلوغ عصبی، بهانهجو و پرخاشگرند. تمام این نشانهها ممکن است نوجوانی را که تجربه یا اطلاعات کافی دربارهی بلوغ و تغییرات جسمی ندارد، دچار اضطراب کند. برای کم کردن چنین عوارضی است که کارشناسان توصیه میکنند باید نوجوانان دختر را از پیش برای ورود به این مرحله آماده کرد.
زندگی دخترانه، از هر نظر زندگی حساسی است و وقتی این حساسیتهای طبیعی با ویژگیهای فرهنگی جامعهای مثل جامعهی ایران آمیخته میشود، دوچندان خواهد شد. مسایل زنانه همواره در پردهای از شرم و حیا پیچیده شدهاند و اطلاعرسانی در مورد آنها به شکل رسمی وجود ندارد. زن، جسم و روحش همیشه رازآلود است و حرف زدن دربارهی آن تابو به حساب میآید. با اینکه دختران از سالهای انتهای دبستان با تغییرات دوران بلوغ روبهرو میشوند، مدرسهها در این زمینه سکوت میکنند و این وظیفه تنها بر دوش خانوادهها باقی میماند. در خانواده هم این نقش از مادر طلب میشود، اینکه یک تنه فرزندش را از تغییراتی که پیش رو دارد آگاه کند و تلاش کند اتفاق بزرگ بلوغ، با کمترین هزینه و در نهایت آرامش پیش برود، آن هم در حالی که هیچکدام از مردان خانواده نباید از آن خبردار شوند.
در مقابل، پسران نوجوان این امکان را دارند که به خاطر ارتباطهای گستردهتر اجتماعی و قرار داشتن در معرض دریافت اطلاعات، راحتتر با مسالهی بلوغ روبهرو شوند. مربیان و پدران هم برای انتقال اطلاعات به آنها راحتتر عمل میکنند. در واقع حرف زدن از مسایل مردانه، نه تنها تابو نیست بلکه جذاب و خواستنی است و جامعه آن را با لبخند و رضایت دنبال میکند.
بیاطلاعی دختر نوجوان از اتفاقهای دوران بلوغ ممکن است او را دچار عوارض جبرانناپذیری کند. خیلی از دختران نوجوان احساسهایی شبیه نفرت از خود، ترس، اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند. آنها ممکن است احساس کنند که اتفاق ناخوشایندی برایشان افتاده و دچار یک جور بیماری شدهاند. از نظر فرهنگی هم ممکن است دچار اختلال شوند، مثلن اینکه نسبت به جنسیتشان دچار نارضایتی شوند و از اینکه دخترند بدشان بیاید. این مسایل اگر نادیده گرفته شوند، آنها را در پذیرش نقشهای آیندهشان به عنوان زن دچار مشکل میکند. احساس منفی در مورد خود، دوگانگی شخصیتی و عدم سازگاری با شرایط تنها بخشی از احساسهایی است که یک دختر نوجوان دربارهی جنسیتش تجربه میکند. در حالی که یگانه مرجع دختران در جامعهی بستهی ایرانی، مادر است، بسیاری از مادران به خاطر شرم و حیا و گاهی بیاطلاعی، مسالهی بلوغ را در دخترانشان مسکوت میگذارند و آن را مشمول مرور زمان میکنند. به این ترتیب دختران نوجوان یا باید خودشان به تنهایی با این مساله مواجه شوند یا اطلاعات مورد نیازشان را از گروههای همسال بگیرند که آنها هم از این نظر چندان قابل اعتماد نیستند و خودشان در فضایی مشابه، اطلاعات دست و پا شکستهای به دست آوردهاند. از طرفی، سکوت مادر در این زمینه ممکن است دختر نوجوان را دچار احساس بیاعتمادی نسبت به او کند. تجربهی زهره، 20 ساله، تجربهای از این دست است: «من در سن خیلی کم نشانههای بلوغ را داشتم، در حالی که حتا در مدرسه هم هیچکدام از دوستانم هنوز به بلوغ نرسیده بودند. من و مادرم هیچوقت در مورد این موضوع حرف نزدیم. من اول خیلی ترسیدم. ساعتها در تنهایی گریه کردم. بعد سعی کردم با سوالهایی به مادرم بفهمانم که اتفاقهایی در من افتاده، اما او برخورد سردی کرد. من هم دیگر سکوت کردم. در واقع مادرم هرگز به روی خود نیاورد که من پریود میشوم و تغییر کردهام. انگار احساس میکرد همه چیز باید همینطوری پیش برود. در مقابل، من تا مدتها نسبت به مادرم احساس بدی داشتم و نمیتوانستم به او اعتماد کنم. حس میکردم مرا دوست ندارد و حتا از من بدش میآید».
راز زنانهی ما این است که هر زنی که تجربهی مادر یک دختر بودن را پیدا میکند باید خیلی زود برای روزی آماده شود که در آن تمام بار انتقال تجربههای زنانه به دخترش بر دوش اوست و تمام جهانبینی و درک دختر نوجوانش دربارهی جنسیتش، بر مبنای آن شکل میگیرد و حتا آیندهی روابط مادر و دختر هم تا حد زیادی به برخورد آنها در دوران بلوغ بستگی دارد. به عنوان یک زن، چه تصویری از زنانگی برای دخترمان خواهیم ساخت؟ قرار است او تن خود را دوست داشته باشد، یا زن بودن برایش به اضطرابی همیشگی تبدیل شود؟ در مقابل پرسشهای بیشمار او چه آماده کردهایم؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»