رضا حاجیحسینی/ رادیو کوچه
«همهی زندگی همان بود که در مکعب مستطیل کوچک کودکی جا میشد… کیف چهارخانهی رنگارنگی که وقتی درش را باز میکردیم… برای بودن و شاد بودن، هیچچیز کم نداشت…»
این را «حمیدرضا آذرنگ»، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تاتر ایران در صفحهی فیسبوک خود نوشته. یادداشت کوتاهی که عمق عواطف و احساسات او را نسبت به دوران کودکی نشان میدهد.
خوشبختی و شادی بچهها اما با بازی تکمیل میشود. مدتهاست که در کشورهای مختلف، نقش بازی در آموزش کودکان مورد توجه قرار گرفته و به اهمیت آن در رشد، پیشرفت و یادگیری توجه شدهاست. به اعتقاد کارشناسان، بازی فرصت گرانبهایی برای یادگیری فراهم میآورد و کودکان در بازیست که میآموزند. مثلن وقتی از چیزی بالا میروند، میچرخند، به هوا میپرند یا میدوند، بدن آنها قویتر، انعطافپذیرتر و هماهنگتر میشود.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
آنها در بازی است که یاد میگیرند چهگونه با همسالان خود همراه شوند و چهطور لحظههای خوب را با دیگران تقسیم کنند. بازی کردن، ارتباط میان کودکان را قوی میکند و اعتماد بهنفسشان را بالا میبرد.
حال باید پرسید فرصت بازی کردن چهقدر برای بچههای ایرانی فراهم است و آیا اهمیت بازی در ایران، چنانکه باید و شاید، درک شدهاست؟
بهنظر میرسد پاسخ این سوال، منفی است. اساسن جامعهی ایرانی احترام چندانی برای کودک و نیازهای کودکی قایل نیست و اگر هم هست، محدودهی آن بیشتر نیازهای جسمانی است. بهعنوان شاهد، میشود به خانوادههایی اشاره کرد که میزان و اندازهی خورد و خوراک کودک (و البته تنها اینکه بیشتر بخورد، نه اینکه تغذیهی مناسبی داشته باشد) برایشان مهم است اما درکی از نیازهای روانی او ندارند و حتا این نیازها را به سخره میگیرند. همین امروز در همین تهران خودمان که مثلن پایتخت است و چنین و چنان، خانوادههایی زندگی میکنند که پدر، بچهاش را بغل نمیکند، چون خانوادهاش اینکار را کسر شان او میدانند. حالا این پدر چه شانی دارد و جایگاهی، چندان مشخص نیست.
عرف و سنت هم در جامعهی ایرانی، همبازی شدن بزرگترها با بچهها را نمیپسندد و معمولن بچهها را هم به بازی تشویق نمیکند. بر اساس رویکرد عرفی، حضور در آیینهای عبادی برای کودکان ضروریتر است و بههمین دلیل، برای رفتن به مسجد تشویق میشود تا بازی کردن.
جالب اینکه در خانوادههای سنتیتر، حتا پدر به بد اخلاقی کردن با فرزندان دعوت میشود تا از او حساب ببرند. در چنین شرایطی نه تنها از بازی خبری نیست، بلکه از اساس حقوق کودک به رسمیت شناخته نمیشود. این در حالیست که توجه جدی و اصولی به حقوق کودک، یکی از نشانهها و شاخصهای رشد و توسعهی جوامع است. سیستمهای حقوقی کشورهای مختلف سالهاست تلاش میکنند تا با وضع قوانین مناسبتر بر پایهی حقوق بشر، از پایمال شدن حقوق کودکان از جمله حق آنان برای بازی کردن، جلوگیری کنند و شرایط بهتر زندگی کردن را برایشان فراهم کنند.
در مقابل، بیتوجهی به جایگاه کودک و نیازهای او در ایران، از بهداشت و تغذیهی مناسب گرفته تا بازی و امنیت روانی، به حدی است که دولت فعلی، برنامههای کنترل جمعیت را به مسخره میگیرد و برای تشویق خانوادهها به داشتن فرزند بیشتر، طرحهایی همچون یکمیلیون تومان برای هر نوزاد را مطرح میکند. طرحهایی که البته در عمل توانایی اجرایی کردنشان وجود ندارد و اگر خانوادهای به هر دلیل بر اساس این سیاستهای تشویقی، بچهدار شوند، باز این کودک است که قربانی میشود. از سوی دیگر در شرایطی که در بسیاری از کشورها، مقررات مربوط به حقوق کودکان بهسرعت در حال تغییرات اساسی است، در ایران، آخرین تغییرات قانونی در این زمینه به 10 سال پیش برمیگردد.
با توجه به همهی این موارد، آنان که دغدغهی کودکان و کودکی دارند، باید دربارهی نیازهای این گروه سنی از جمله نیاز آنان به بازی، اطلاعرسانی کنند. همهی آنها که با بچهها سر و کار دارند، باید به بازی کردن اهمیت دهند زیرا زندگی بچهها در بازی شکل واقعی به خود میگیرد. این اهمیت دادن اما نباید با دخالت اشتباه گرفته شود. توصیهی کارشناسان و اهل فن این است که در بازی کودکان دخالت نکنیم اما راهنما و کمک باشیم. توصیهی مهمتر اینکه با همبازی شدن با بچهها، راه دوستیها را باز کنیم و راه پنهان کاریهای دورهی نوجوانی را ببندیم.
با کودکان به زبانهای گوناگون میشود حرف زد: زبان قصه، شعر، متل و غیره. اما بهترین و گویاترین زبانی که همهی بچهها، در هر سنی و با هر بهرهی هوشیای میتوانند آن را درک کنند، زبان بازی است. هرچند بازیهای این روزگار با بازیهای زمان ما فرق کردهاند و حتا برای بچههای چند روزه و چند ماهه هم اسباببازیهای متنوع و جالبی وجود دارد، با اینحال، بچهها هیچچیز را به اندازهی همبازی شدن با بزرگترها و گذراندن زمان با آنها دوست ندارند و هیچ اسباببازیای به اندازهی لمس و خنده و معاشرت با پدر و مادر برایشان جذاب نیست. بازی کردن با بچهها، چیزی را در خود ما هم عوض میکند، خشونت رفتارمان را میگیرد و باعث میشود دقایقی به شوخی روزگار که از ما آدمیزرگهای جدی ساخته، بخندیم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»