کامیار بهرنگ
مذاکرات پیرامون انرژی هستهای ایران، فراز و نشیبهای بسیاری داشته است، ۲ رییس جمهوری، ۳ وزیر امور خارجه و ۳ دبیر شورای عالی در طرف میز ایران تغییر کردهاند. نشستها از تهران تا شهرهای مختلف اروپایی و اینبار در استانبول در حال چرخش است. توافق برای محل نشست همواره با جدل روبرو بوده است و نقش میزبان مذاکرات البته قابل بررسی.
انتخاب استانبول در این میان چند پیام موازی و از دیگر سو در هم تنیده را با خود به همراه داشته است. ترکیه در این روزها در تلاش است که نقشی محوری در حل مناقشات دنیای اسلام ایفا کند، این موضوع در مورد مساله فلسطین و سوریه دارای عمق بیشتری بوده است. موضوعاتی که دولت ایران در این موضوعات به دلایل مختلف درگیر است. اما نقش ایران در این دو موضوع همواره از سوی دیگر کشورها با انتقادات شدیدی مواجه بوده است، حال آنکه ترکیه در تلاش است نقشی متفاوت را ایفا کرده و در قامت یک میانجی صلحطلب و آزادیخواه شناخته شود. ترکیه در این روزها از کوچکترین امکانات برای خود منافع عظیمی را تامین میکند و این منش سیاسی میتواند جهتی کاملن مخالف در سیاست خارجی دولت محمود احمدینژاد باشد. سیاست خارجی که نه آنکه فرصتها را میسوزاند، بلکه گاهن فرصتها را به ضد خود بدل میکند. سفر نخست وزیر ترکیه یکی از این موارد میتواند باشد، زمانی که سیاست ترکیه در برابر اتفاقات سوریه کاملن مشخص است و به فاصلهی کوتاهی از این سفر، ترکیه میزبان نشست دوستان سوریه است که ایران اساسن به آن نشست دعوت نشده است و در راههای حمایت از نیروهای مبارز بر علیه بشار اسد، بررسی میشود. حال دستگاه سیاست خارجی ایران میخواهد پیام تکراری خود در حمایت یک طرفه از دولت سوریه را به نخست وزیر ترکیه ابلاغ کند اما در همان سفر، باز فرصت در اختیار مهمان قرار گرفت تا به مطرح کردن نقش خود بپردازد و نشان دهد که نسبت به پیام ایران همان مثال «یک گوش در و گوش دیگر دروازه» را پی گرفته است.
در این میان طرح ارسال پیام از سوی رییس جمهوری ایالات متحده آمریکا به مقامات ایران از طریق نخست وزیر ترکیه تمام فاکتورهای بالا را پیچیدهتر میکند. آنجاییکه در آستانهی دور جدید مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ نشان میدهد که جامعهی جهانی دیگر نسبت به آیندهی مذاکرات به این شکل امیدی ندارند. باراک اوباما علاوه بر آنکه از برنامههای صلحآمیز ایران دفاع میکند و آن را حق ایران میداند، اما ایران مسلح به سلاح هستهای را خطر میداند و زمان مذاکرات به این شکل و حل صلحآمیز این مناقشه را رو به پایان میداند.
گروه ۱+۵ همواره پیش شرطهای خود و محورهای مذاکرات را بیان میکند، اما سیاست خارجی ایران که با پشتیبانی روسیه و چین در این مذاکرات شرکت کرده است و همواره تلاش میکند سیاستهای خود را در سکوت پیگیری کند و آن را در سر میز مذاکره مطرح کند. این سیاست نیز یکی از همان ضد فرصتهایی است که در اکثر مواقع به نفع سوی دیگر میز تمام شده است. بسیاری از مخالفان این مذاکرات بر این باورند که این سیاست به خریدن وقت برای طرف ایرانی تمام میشود تا آنها را در نزدیکتر شدن به فنآوری سلاح اتمی یاری رساند، اما به واقع این سیاست همواره با فشارها و تحریمهای بیشتری همراه بوده است و با توجه به تمام اظهار نظرهایی که این روزها مطرح میشود به نوعی نشست استانبول و دور بعدی آن که بنا است در بغداد برگزار شود، یکی از سنگینترین مذاکرات از سال ۱۳۸۲ باشد.
به تمام فاکتورهای بالا باید موضوع انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در آبان (نوامبر) امسال نیز اشاره کرد. جایی که موضوع ایران میتواند به یکی از چالشهای دو قطب قدرت در رقابتها باشد. این موضوع از همین امروز در سخنرانیها نمایان است، اما پر واضح است که ایران در میان میتواند نقشی را ایفا کند که پیش از این در قبال رقابتهای ریگان و کندی داشته است. اصرار باراک اوباما بر نزدیک شدن به زمان پایان مذاکرات نیز میتواند در همین راستا باشد، چرا که او میخواهد در مقابل رقیبی که از حملهی نظامی به تاسیسات اتمی ایران و حتا تغییر حاکمیت سخن میگوید، دستاوردی از سیاست خارجی خود و مذاکرات را در دست داشته باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»