اردوان طاهری/ رادیو کوچه
«از روزی که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دوره هفتم در سال 1376 درگیریهای جناحهای سیاسی درون نظامجمهوریاسلامیایران به دانشگاهها و مطبوعات کشیده شد تا امروز که به پشتیبانی مردم از یک سو و با قدرت سپاه، بسیج، نیروی انتظامی و لباس شخصیها از سویی دیگر، جنگی نابرابر خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران را فراگرفته، همواره، دو جناح بر صحت قرائت خود از منش، گفتار و نوشتار آیتالهخمینی، بنیانگذار جمهوریاسلامی، اصرار ورزیدهاند و طرف مقابل را به عدم پیروی از «خط امام» متهم کردهاند.»
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
بازبینی منش و سلوک آیتالهخمینی، برای ما که به دایرهی قدرت در جمهوریاسلامی راهی نداریم، دشوار است و در این راه شاید بازخوانی سخنرانیها، نامهها و پیامهای آیتالهخمینی که اینک در مجلدات «صحیفهامام» در اختیار همگان است، راهگشای ما باشد در درک بیشتر اندیشههای معمار انقلاباسلامیایران.
آن چه مرا بر آن داشت تا تورق چندین سالهی این سند تاریخی انقلاباسلامی را در برنامهیی خلاصه کنم، صحبتهای برخی از مسوولین نظام در تقبیح برخورد سیاسی با مقولهی عاشورا و عزاداری ماه محرم بود.
مسأله، مسأله گریه نیست. مسأله، مسأله تباکى نیست. مسأله، مسأله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند، مىخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههاى مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب پذیر نباشند
به یاد میآوردم که آیتالهخمینی در باب «فلسفه عزادارى براى سیدالشهدا(ع)» میگوید:«مسأله، مسأله گریه نیست. مسأله، مسأله تباکى نیست. مسأله، مسأله سیاسى است که ائمه ما با همان دید الهى که داشتند، مىخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههاى مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب پذیر نباشند». (صحیفهامام، ج 13، ص 323)
بنیانگذار انقلاباسلامیایران هم چنین درباره «افشاگرى ظالم در مجالس سیدالشهدا» میگوید:
«بیخود نبود که […]- مأمورین ساواک رضاخان- تمام مجالس عزا را قدغن کردند. این همین طورى نبود. رضاخان همچو نبود که از اصل مخالف با این مسایل بشود، رضاخان مأمور بود، مأمور بود [براى] آن هایى که کارشناس بودن؛ آن هایى که ملتفت بودند مسایل را. دشمنهاى ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملتها و مطالعه کرده بودند درحال ملت شیعه، مىدیدند آن ها که تا این مجالس هست و تا این نوحه سراییهاى بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمىتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان قدغن کردند، به طورى که تمام مجالس در ایران قدغن شد…». (صحیفهامام، ج 10، ص 314)
و حال باید از مسوولان جمهوریاسلامی پرسید که چرا از سیاسی شدن مراسم عزاداری امام حسین(ع) چنان هراسان شدهاند که برخورد بیسابقه حکومت با ملت را – آن هم در ظهر عاشورا – چنین خصمانه رقم زدهاند؟! آیا خود گمان بردهاند که برحق نیستند؟ چنانکه آیتاله خمینی در اینباره توضیح میدهد:
«معاویه، هم امام جماعت بوده هم امام جمعه. آنطور نبوده است که معاویه اصلن نه نماز بخواند و نه روزه بگیرد، خیر [ ! ] هم نماز مىخوانده و هم روزه مىگرفته و هم امام جماعت […] بوده. مىرفته مسجد و عقبش نماز مىخواندند مسلمانها. هم روز جمعه مىرفته نماز جمعه مىخوانده و همه این مسایل شرعیهاى که بوده است – به حَسَب صورت – عمل مىکرده، لکن از باب اینکه یک آدم قاچاقى بوده و یک آدم ظالمى بوده و مال مردم را مىگرفته و اگر هر جور دستش مىرسیده ظلم و آدمکشى و همه اینها را داشته، حضرت امیر نه اینکه این چون نماز نمىخوانده، چون کافر بود قیام کرده بود بر ضد او؛ نخیر، کافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مىکرد، ولکن بر خلاف موازین، این مسند را گرفته بود؛ یک حکومت جائر بود که برخلاف موازین الهى مسندى را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مىکرد؛ از این جهت حضرت امیر قیام کرد، ولو نرسید به نتیجه، لکن تکلیف را ادا کرد. تکلیف این بود که با یک همچو آدمى باید معارضه و مبارزه بکند». (صحیفهامام، ج 5، ص 19)
به نظر میرسد که خیل عظیمی از ملت ایران و گروهی از سیاستمداران، روحانیون و مسوولین عالیرتبه نظام اسلامی، علیه رفتارهای ناشایست دولت از جمله: انحصارطلبی، بیعدالتی، سلب آزادی شهروندان، محدود کردن آزادی بیان، سرکوب اعتراضات مدنی، حبس و زندانی کردن فعالان سیاسی و اجتماعی و روزنامهنگاران، و ایجاد فضای رعب و وحشت برای مردم در صف معترضین به نظام قرارگرفتهاند. به نظر بسیاری از منتقدین و معترضین، مسوولین کنونی نظام، وارثان ناخلف مردی هستند که به صراحت بیان میکرد:
«ما همه یک جمهورىاسلامى عدل مىخواهیم، یک حکومتاسلامى عدل مىخواهیم، یک حکومتى که همه آزاد فکر کنند، آزاد نظر بدهند- عرض مىکنم- آزاد عمل بکنند، استقلال داشته باشند در همه چیز» (صحیفهامام، ج 8، ص 440)
چنانکه روشن است، آیتالهخمینی به صراحت برداشت خود را از نظامجمهوریاسلامی بیان کرده و این که امروز جانشینان او به نام اسلام و حکومت اسلامی، سیرهی امامان شیعه را نیز مخدوش و تحریف میکنند و هدف جنگ امام حسین(ع) و دلیل سکوت بیش از دو دههی امام علی(ع) را برای رسیدن به خلافت، فراموش کردهاند، معترضان را از نظر موازین دینی بر حق میکند. و اما برخوردهای قهری و سرکوب غیرانسانی اعتراض آرام و در سکوت مردم در روز 30 خرداد نیز دلایل محکمی برای آن دسته از معترضانی است که از حقوق بشر میگویند و جامعهمدنی و آزادی و عدالت. هر چند که تاکنون به طور رسمی، آن دسته از مخالفان که خود از مسوولین نظام بودهاند، مستقیم شخص رهبر را نشانه نرفتهاند، اما برابری رهبر با دیگر افراد کشور، طبق اصل 107 قانوناساسی جمهوریاسلامی، برخی معترضان به نتایج انتخابات ریاستجمهوری را به منتقدین جدی رهبریجمهوریاسلامیایران بدل کرده است. آیتالهخمینی نیز سالها پیش در مورد «تبعیت ولىفقیه از قانون» گفته است:
«شما از ولایت فقیه نترسید […] اگر یک فقیهى بخواهد زورگویى کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت مىکند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانونالهى، نمىتوانست تخلف بکند» (صحیفهامام، ج 10، ص 310)
آن که دیکتاتور است روحانى نیست. لکن قلمها برداشته مىشود و نوشته مىشود که اینها همانها هستند؛ آن وقت ساواک بود، حالا پاسدار هست
در پایان، ذکر نصیحت معمار جمهوریاسلامیایران خالی از لطف نیست که گفتهاست:
«اى برادرهاى پاسدار من! اى عزیزان ما! مبادا از شما یک مطلبى صادر بشود که قلمها برداشته بشود و نوشته بشود که اسلام اینجورى است؛ اینها هم مثل ساواکیهایند. اى آقایان روحانیون! مبادا از روحانیون …، حالایى که یک قدرتى پیدا شده است، یک چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع کنند و یک کارى بکنند که اسلام را لکهدار بکنند. امروز اگر از یک روحانى مطلبى صادر بشود که برخلاف موازین باشد، آنهایى که باید ما را لکهدار کنند مىگویند این هم آخوندها، الآن دیکتاتورى کفش و عمامه! بهانه دست مردم ندهید. اسلام دیکتاتورى نیست. آن که دیکتاتور است مسلم نیست. روحانیت دیکتاتور نیست. آن که دیکتاتور است روحانى نیست. لکن قلمها برداشته مىشود و نوشته مىشود که اینها همانها هستند؛ آن وقت ساواک بود، حالا پاسدار هست.» (صحیفهامام، ج 8، ص 370)
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
احسان
متاسفانه تفسیر به رای نظرات امام این روزها باب شده و در حالت خوشبینانه باید گفت هر کسی از ظن خود یار امام گشته، بماند که برخی هم تنها تا زمانی امام را مرجع استدلالات خود قرار میدهند که منافعشان را تامین نماید. آقایان به هوش آیید که ملاک حق نه من وشماییم و نه خواسته ها و علائق ما. راه حق روشن است هر چند سخت و ناگوار باشد.
ببینید امروز این اتفاقات کشور چه کسانی را خشنود کرده، دوستان امام را یا دشمنان او را اگر میبینید دشمنان شناخته شده او خشنودند یا به اشتباه خود پی می بریدو به راه حق باز میگردید یا در ارادت به امام دچار نفاق شده اید و فتنه گرید
م.سحر
لاکن این روحانی مقدس نما یکی از بزرگترین دروغزنان و مکر کنندگان تاریخ است. این سخنانی که در نقد دیکتاتوری می گوید و ضمن آن روحانیت را از استبداد و دیکتاتوری مبری می داند خلاف و متناقض با کارهایی ست که خود وی کرده است. این جناب که همچنان امام مصلحین و مصلح نمایان است ، بارها دستور شکستن قلم ها را داده و بارها سخن از قلم کردن دست و پای مخالفان سخن رانده و از این ها بد تر بارها حکم مرگ مردم بیگناه را صادر کرده و گرگ های هار حکومت و قدرت نوخاستهء خود را به جان کودگان و جوانان و زنان و مردان ایران در زندانها انداخته است فتوای تجاوز به دختران باکره و کشیدن خون زندانیان پیش از اعدام را صادر کرده است . فراموش نشود که جانشین رسمی او ، یعنی مبتکر و نظریه پرداز نظام ولایت فقیه ، به استعفا و حصر خانگی ناگزیر شد تنها از آن رو که به دستور قتل بی گناهان و جوانان زندانی که به امر امام صادر شده بود اعتراض کرد. نمی توان از آیت الله منتظری دفاع کرد و او را بزرگ و بزرگوار دانست مگر آنکه خمینی را مجرم و دیکتاتور و قدرت طلب به شمار آورد این یک تناقض است که اصلاح طلبان حکومتی به آن دچارند . اینان پس از سی سال فاجعه در ایران امروز می باید میان مشی امامشان و آیت الله منتظری یکی را انتخاب کنند. نمی شود هردو را پذیرفت. هم خمینی را امام و پیشوا و خدمتگزار و نجات بخش دانست و هم کسی که به او و به مشی او نه گفت و بیست سال چوب این نه گفتن را خورد محترم شمرد و برحق دانست. در این صورت یا اشگ هایی که در مظلومیت منتظری می ریزند اشگ های تمساح خواهد بود یا امام امام کردن ها از روی ریا و دروغ و فریب خواهد بود که هردو خلاف شرافت اخلاقی و منافع ایرانیانی ست که سی سال ستم استبداد دینی جای درستی بر بدنشان باقی ننهاده است.ـ
عبیدسن خوزانی
این بابا که خودش سردسته این کاره ها بود. یعنی اگرزنده بود جایزه دیکتاتورسال را یا دهه وبیسته وسی یه را به اومیدادند. نه به خاخام ننه ای. پس به این ترتیب یا روحانی نبوده یا کذاب محض بوده است یا معنی دیکتاتوری را نمیدانسته که گفته اگرکسی دیکتاتورباشد روحانی نیست. کی بود قلم ها راشکست. کی بود گفت برای اینها محاکمه لازم نیست احرازهویت وبعدهم تیرباران. کی بود قتل های دسته جمعی خاوران را دستورداد. کی بود میگفت اگربیست میلیون هم رای آری بدهند من رای نه میدهم
تا آنجا که من یادم است نه من این حرفها را گفتم نه عبید زاکانی.
عبید سن خوزانی
گوله نمک
عرض میشود که این آقا هم دیکتاتوربوده هم زیاد تاریخ سرش نمی شده مخصوصا تاریخ ساواک وواواک و..کمپ دیوید را گفتی کمفیلی گفتیم پیراست زیادبهش ایراد نگیریم…
میفرماید درزمان رضا خان ساواک بوده ساواک که آخرهای سال ۱۳۳۵ درست شد. بعدمیفرماید ماساواک نداریم سپاه پاسداران داریم پس وزارت اطلاعات وواواک واین همه ادارات حفاظتی وماموران حفاظت چه باشند؟؟
ازهمه بامزه ترشرحی است که راجع به معاویه داده که عینا مثل اینکه درباره مقام معظم ومحترم رهبرفعلی دارد صحبت می کند. جان من برگردید ویکبارآن قسمت را بازخوانی کنید.