سیمین/ رادیوکوچه
simin@koochehmail.com
امروز هم درودی دارم بر شما به طراوت بارانهای بهاری البته نه از آن بارانهایی که این روزها شهر تهران را به یک شهر سیلزده تبدیل کرده از آنها که نمنم میآید و آدم را میبرد به یک حال و هوای دلپذیر…
در برنامه گذشته بخش نخست گفت وگوی من با سه دوچرخه سوار عکاس مشهدی را شنیدید که سفر خودشان را از دی ماه سال گذشته به قصد رکاب زدن در جاده ابریشم آغاز کردند و به جهت آغاز سفر در زمستان و برخی محدودیتهای مربوط به دریافت ویزا یا امنیت کشورها، این جاده را تقریبن برعکس رکاب میزنند. آنها البته هنوز به چین نرفتند اما با گذر از هند و بنگلادش و تایلند به مالزی رسیدند و قصد دارند از دیگر کشورهای آسیایی که امکانش وجود دارد دیدار کنند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در برنامه گذشته از چگونگی تشکیل این گروه شنیدیم تا آنجا که «محمد ادیبی» این عکاس و دوچرخه سوار جوان و جوانترین عضور این گروه سه نفره که فعالیت قابل توجهی هم در حوزه عکاسی دارد از داوری جشنوارهها و مسابقات تا دریافت جوایز متعدد در این زمینه گفت که احساس میکند با این سفر برخی اعتقاداتش کمرنگ شده و برخی پررنگ و آنچه برایش مهم بوده لذت بردن از تک تک لحظههای سفر بوده و ایمان دارد که این سفر هر روز چیز جدیدی برای او خواهد داشت…
اما در این برنامه قصد دارم بدانم واقعن این جور سفرکردن، دلکندن از همه چیز در دیار خودت و به استقبال کلی چیزای نو رفتن چه تغییری در آدم ایجاد میکند؟
با «حمید سلطان آبادیان» شروع می کنم. او معتقد است که این سفر به خاطر مدت زمان طولانی آن با سفرهای قبلی گروه متفاوت است و حاصل آن تجربه یک تغییر اساسی است که در نگاه به زندگی، جهانبینی که قبلن داشتند و نگاهشان به آدمها، اتفاق افتاده است. برقراری ارتباط به گونهای متفاوت و اغلب عمیقتر با دیگر مردمان جهان در یک دنیای دیگری غیر از دنیای خودت و فرار از روزمرگی زیرپوستی که امید را به آینده کمرنگ میکند، نیز از دیگر تاثیرات این سفر به زعم اوست.
او میگوید تغییری که این سفر در زندگی او ایجاد کرده این است که مدام در انتظار اتفاقات جدید و انسانهای جدید است که هر روز به زندگی او وارد میشوند. آدمها و فرهنگهایی که از آن چیزهای زیادی میآموزند و به طور خلاصه این سفر برای آنها معانی جدیدی از شادی، هیجان و تعاریف جدیدی از خوبی، اعتماد و صداقت به همراه آورده است.
و «فرید دولت آبادی» که از سال 1386 کارش را ترک کرده و شروع به ایرانگردی و بعد از آن هم جهانگردی کرده و تاکنون در داخل کشور حدود 15000 Km و در خارج از مرزها نیز هزاران کیلومتر رکاب زده هم معتقد است که مهمترین تاثیر این سفر دوری از روزمرگی و دیدن انسانهای دیگری است که با کمترینها از زندگی لذت میبرند با قناعت و دانستن چگونه شادبودن. همچنین در سفر بیشتر می شود خود را شناخت. در عین حال او احساس میکند به دیدی انسانی فراتر از مذهب، ملیت و قومیت دست یافته است و این اهمیت دارد برایش که دارد به یک ایدهآل انسانیت میرسد. فرار از روزمرگی و تکرار نیز برای او از مهمترین دستاوردهای این سفر بوده است.
اما یک سوال دخترانه:آیا دخترها هم میتوانند این گونه سفرها را ا نجام بدهند؟
این عکاسان دوچرخهسوار با توجه به این که تجربه سفر گروهی با بانوان دوچرخه سوار به ترکیه وسوریه را نیز در کارنامه سفرهای خویش دارند معتقدند که این گونه سفرها برای بانوان به راحتی امکانپذیر است و به خوبی از عهده آن برمیآیند و اگر گروهی انجام شود مناسبتر است. هر چند که بستگی به خود آنها دارد و باید «مرد» عمل باشند!
جبر جغرافیایی
ولی وقتی از یک کشور جهان سومی باشی و در دنیا بیشتر به جنگ و خشونت بشناسندت و کمکم گذرنامهات بشود جزو کماعتبارترین گذرنامههای دنیا اونوقته که اگه اهل سفر باشی ناخودآگاه گاهی اوقات آنچنان اسیر جبر جغرافیایی میشوی که دلت میخواهد هیچ مرزی تو دنیا وجود نباشه به خصوص وقتی با دوچرخه سفر میکنی و میبینی هم سفرهای سوئیسیات توی مرز به راحتی دوچرخهاشان را سوار میشوند و میگذرند و تو مجبوری صدها کیلومترو باز برگردی همان جایی که بودی.
سلطان آبادیان از این جبر جغرافیایی میگوید:«این جبر برای هر کسی از هر کشوری ممکن به نوعی وجود داشته باشد هر چندکه ما مسافران مرز و مرزبندی را دوست نداریم،در این سفر هم با این مشکل جبر جغرافیایی روبروشدیم و به مشکلات زیادی برخوردیم و همواره آرزو میکنیم که ای کاش این مرزها به این صورت برداشته شود و … زمانی که از مرزی به خاطر یک سری ملاخظات سیاسی و … بازگردانده میشوی در یک سفر خاطره بدی در ذهنت باقی میماند اما در این سفر تلاش کردیم تا جایی که امکان دارد این جبر را ازبین ببریم و راه را به یک اتفاق تازه و ورود به دنیای تازه باز کنیم …»
این هند دوستداشتنی
و اما اگر قرار باشد در یک جمله تعریفی از کشورهایی که به آنها سفر کردهاید و مردم آنها بگوئید چه میگوئید:
کشور «هند» را دوست داشتنی، زیبا، رویایی،دین، جمعیت و کثیف معرفی میکنند، یک کثیفی دوست داشتنی با مردمانی دوست داشتنی. با کلی جذابیت های فرهنگی طبیعی و بومی
«تایلند» کشور «لبخند و معبد» از سوی این دوچرخه سواران نام گرفته هر چند با توجه به اتفاقات اخیر شاید لبخند آنها نسبت به ایرانیها کمرنگتر شده است
«تایلند» کشور «لبخند و معبد» از سوی این دوچرخه سواران نام گرفته هر چند با توجه به اتفاقات اخیر شاید لبخند آنها نسبت به ایرانیها کمرنگتر شده است.
امنیت نیز یکی از مهمترین شاخصههای این کشور از سوی محمد اعلام میشود و البته تاثیری که رسانهها بر افکار عمومی دارند نیز برایش جالب توجه بوده است.
«مالزی» برای فرید دولتآبادی حس خوبی به همراه نیاورده است. اما محمد این کشور را دوست دارد و آن را با آسمان ابری و جادههای زیبا و مردمی که با فرهنگ ما بیشتر نزدیک است معرفی میکنند.
کشور «ابر و باران» عنوانی است که حمید به مالزی میدهد.با مردمانی که شاید لبخند تایلندیها را نداشتهاند اما به هرحال مشکلی با آنها نداشتند.
و اما خوراکیها همیشه به اعتقاد من یکی از بخشهای جذاب یک سفر هست. آشنایی با آنها، طرز تهیهشان، طعمشان و خلاصه این که یکی از جاذبههای فرهنگی و گردشگری هر کشوری میتواند خوراکیهاش باشد.
از این عکاسان دوچرخهسوار از نوع برخوردشون با غذاهای مختلف در این چند کشوری که رفتند میپرسم و البته توجه آن دسته از دوستان شنونده اهل سفر را که به هیچ عنوان حاضر به تجربه کردن غذاهای جدید در سفر نیستند به این تجربیات جلب میکنم و تاکید کنم که در دنیا غیر از قرمه سبزی و چلو کباب و آب گوشت وطنی باور کنید خوراکیهای خوشطعم دیگری هم پیدا میشود.
به گفته آنها در هند خوراکیهای خوش مزه البته در محیطهایی نه چندان تمیز فراوان است. معنای واقعی غذای تند را میتوان در بنگلادش دریافت و البته شیرینیهای خوشمزهای که با خامه درست شدهاند. غذاهای تایلندی چندان با ذائقه آنها جود نبوده و در مالزی خوراکیهایی شبیهتر به غذاهای ایرانی خوردهاند.
و اما خوراکیها همیشه به اعتقاد من یکی از بخشهای جذاب یک سفر هست. آشنایی با آنها، طرز تهیهشان، طعمشان و خلاصه این که یکی از جاذبههای فرهنگی و گردشگری هر کشوری میتواند خوراکیهاش باشد.
از این عکاسان دوچرخهسوار از نوع برخوردشون با غذاهای مختلف در این چند کشوری که رفتند میپرسم و البته توجه آن دسته از دوستان شنونده اهل سفر را که به هیچ عنوان حاضر به تجربه کردن غذاهای جدید در سفر نیستند به این تجربیات جلب میکنم و تاکید کنم که در دنیا غیر از قرمه سبزی و چلو کباب و آب گوشت وطنی باور کنید خوراکیهای خوش طعم دیگری هم پیدا میشود.
به گفته آنها در هند خوراکیهای خوش مزه البته در محیطهایی نه چندان تمیز فراوان است. معنای واقعی غذای تند را میتوان در بنگلادش دریافت و البته شیرینیهای خوشمزهای که با خامه درست شدهاند. غذاهای تایلندی چندان با ذائقه آنها جود نبوده و در مالزی خوراکیهایی شبیهتر به غذاهای ایرانی خوردهاند.
بخش دوم گفت وگوی من با دوچرخهسواران عکاس «در مسیر ابریشم» را شنیدید. به زودی با بخشهای دیگر این گفت وگو با شما همراه خواهم شد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
Shahab O'din
این گزارشتون هم خیلی خوب بود…
ممنون
علی رحیمی
فرید چه خشگل شدی
میخوامت
چه غذاهای قشنگی