اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه
کشور «هندوستان» نزدیک به یک میلیارد و 200 میلیون نفر جمعیت دارد. مردم این کشور به بیست و دو زبان ثبت شده حرف میزنند، چیزی که ما را به یاد همان جملهی قدیمی میاندازد که «هندوستان» سرزمین 72 ملت است. 80 درصد مردمان هند «سیک» و 13 درصد آنها «مسلمان» هستند. آمار باسوادان در این کشور حدود 61 درصد است. پیشبینی شده است که هند تا سال 2020 پس از آمریکا و چین سومین کشور بزرگ صنعتی جهان خواهد شد. در حال حاضر روند مهاجرت در این کشور معکوس شده است و مغزهای فراری در حال بازگشت به وطن خود هستند. سالهاست شنیدهایم که «هندوستان» صاحب بزرگترین دموکراسی دنیاست. به عنوان نمونه در این کشور تمامی مذاهب اجازه دارند که ابراز وجود کنند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند. این حق شامل تمام مذاهب میشود و به عنوان مثال جوامع مسلمان در «هند» با قوانین خود اداره میشوند. در جایی که حدود 80 درصد جمعیت آن را هندوها تشکیل میدهند تمامی اقشار جامعه از مسلمان و کاتولیک، زن و مرد میتوانند پستهای کلیدی را بر عهده بگیرند و این در حالی است که «آمریکا»، قدیمیترین دموکراسی جهان هنوز رییسجمهوری زن و غیرمسیحی به خود ندیده است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
شرایط اقتصادی در «هندوستان» رو به روز بهتر میشود. شرکتهای بینالمللی هر لحظه به شعبات خود در این کشور میافزایند. هر روزه شاهد ساخت و افتتاح فروشگاههای بزرگتری در «هند» هستیم. میزان رشد تعداد میلیونرهای «هندوستان» از تمام جهان پیشی گرفته است و ارزش برابری پول این کشور در برابر دلار به سرعت در حال افزایش است، اما اینها چیزهایی است که ما در رسانهها دربارهی «هند» میشنویم اما واقعیتهای دیگری هم وجود دارند که از چشم پنهان نمیمانند. در حال حاضر «هندوستان» در راس فهرست بیشترین بیسوادان جهان قرار دارد. وجود طبقهی نجسها هنوز یک حقیقت دردناک در «هندوستان» است. این مردم نگونبخت در خیابان متولد میشوند، در همانجا بزرگ میشوند، دستفروشی میکنند، بنابر یک سنت 1500 ساله توالتها را تمیز میکنند و به فحشا تن در میدهند و در نهایت در کلبههای کثیف حلبی خود میمیرند.
آمارها نشان میدهد که هنوز در «هندوستان»، اختلافات مذهبی و قومی بیداد میکنند. ثروتمندان «سیک» از بهکارگیری مسلمانان ابا میکنند. سیاستمداران در انتخابات تقلب میکنند. معلمها از بودجههای مدارس کش میروند. اربابهای ده به راحتی خانواده خدمتکار متمرد را از دم تیغ میگذرانند و مقامات ردهی بالا در حکومت همچون وزیر و معاونانش مثل آب خوردن رشوه میگیرند. درست است که هند اقتصاد بزرگی شده است و در مناطق مرفهنشینش هر روز یک مرکز خرید تازه میروید، اما در زیرزمین این برجها و فروشگاهها هنوز طبقهی مخصوص خدمتکاران وجود دارد، خدمتکارانی که مجبورند طبق قانون نانوشتهی «در هند خشم وجود ندارد» یا «عصبانی شدن از ارباب مثل عصبانی شدن از گرما است» به شرایط قفس خو بگیرند و دم نزنند.
این اختلافات و محرومیتها سبب رشد و نفوذ روزافزون گروههای چپ تندرو همچون «مائوییستها» در «هندوستان» شده است. درست همین پنج سال پیش بود که هنگامی که «دومینیک استراوس» رییس صندوق جهانی پول در سفر به «هند» در حال سخنرانی در بانک مرکزی هندوستان بود و بر لیبرالیزه شدن بیشتر اقتصاد تاکید میکرد، چریکهای «مائوییست» دست به عملیات مسلحانه زدند و 15 پلیس را کشتند. بیسبب نیست که اکنون بسیاری از سیاستمداران «هند»، پس از استقلال این کشور، رشد گروههای چپگرای تندرو را جدیترین خطر برای امنیت داخلی کشور میدانند و این حقیقتی غیرقابل انکار است چرا که رواج بیعدالتی یکی از منابع جدی تغذیهی این گروههاست. «مائوییستهای» هند میگویند که هدف نخستشان کنترل روستاها و مناطقی است که دولت مرکزی در آن مناطق ضعیف است و سپس گسترش تدریجی این قدرت تودهای به شهرها میباشد. این یک استراتژی دراز مدت است اما تبعات جهانیشدن و افزایش فقر، نابرابریها و اختلافات طبقاتی برنامهی این گروهها را به جلو میاندازد. نخبگان، آگاهان، سیاستمداران و روشنفکران هندوستان باید به روشنی فهمیده باشند که اکنون بزرگترین تهدید برای استقلال این کشور از واقعیتهای درون هند سرچشمه میگیرد و تلاش آنها در آینده باید بر از بین بردن فاصلهی غمانگیز طبقات اجتماعی در این کشور باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»