اردوان روزبه/ رادیو کوچه
راه انداختن بنیاد حمایتی برای زنان آسیب دیده اقلیم کردستان، راهپیمایی بلند از سلیمانیه تا شهر «هولیر» برای اعتراض به جنگهای حزبی، همیاری به دخترانی که قربانی تعصبهای قومی شدهاند و کارهایی از این دست. اینها بخشهایی از فعالیتهای مدنی زنی است که در هفته پیش (13 ژوئن) در سن 66 سالگی از جهان دیده فرو بست.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«روناک رئوف» زنی بود که بیشتر بخش عمر خود را صرف فعالیتهای مدنی و حقوق زنان در سرزمینی کرده بود که به هر روی هنوز مردسالاری و حاکمیت مردانه در آن موج میزند. وی در زمان مرگ از بیماری قند رنج میبرد اما این بیماری نیز تا دم مرگ جلوی تلاش وی را نگرفت.
خانم رئوف مادر جانشین جلال طالبانی در حزب «اتحادیه میهنی کردستان عراق» یعنی «برهم صالح» بود. در بسیاری اوقات وقتی از او به نام مادر آقای صالح که تا چندی پیش رییس دولت اقلیم بود یاد میکردند، تاکید میکرد: «من روناک رئوف هستم»
خانم رئوف فعالیتهای مدنی و انسان دوستانهاش را سیاسی نکرد و بسیاری از کردهای ایرانی نیز وقتی به دلیلهای مختلف مجبور به ترک کردستان ایران و پناه آوردن به اقلیم شدند از چتر حمایتی او برخوردار شدند.
فعالیتهای خانم رئوف از سال ۱۹۹۷ در چهار چوب موسسهای به نام «روان» قرار گرفت. موسسهای که با هدف پناه دادن به زنان بیسرپرست و نگهداری و امداد به آنان تاسیس شده بود. روز چهاردهم ماه ژوئن بدن وی در سرزمین مادریاش در شهر سلیمانیه به خاک سپرده شد.
«فرزین کرباسی» روزنامهنگار کرد در خصوص فعالیتها و نگاهش به شخصیت روناک رئوف در گفتوگویی چنین اشاره کرد:
خانم رئوف پیش از اینکه مادر یکی از سران سیاستمدار کردستان عراق باشد، با توجه به فعالیتش مورد توجه بسیاری از فعالان حقوق مدنی و زنان بوده است. او به چه علت در این حوزه شناخته میشده است؟
خانم روناک رئوف بیشتر در امور مدنی و حقوق زنان شناخته شده بود، خصوصن بعد از سال 91 و آزادی این بخش از عراق. یکی از افراد خوشنام و فعال در این حوزه بودند. بیشتر مقبولیت و مشهوریت را با تلاش خودشان و محبوبیتی که داشتند به دست آورند نه به خاطر اینکه پسرشان یکی از مسوولین پرآوازه است.
ایشان بسیار غمخوار زنان بودند و مرکزی را در حمایت از زنان ایجاد کردند و در این امر شب و روز نداشتند. من هم چند سال آنجا زندگی کردم و از نزدیک شاهد کارهایشان بودم. به این امر اعتقادی قلبی داشتند و کسی بود که در مسایل بسیار خطرناک کردستان عراق وارد میشدند. میدانید که آنجا ساختار قبیلهای است و دخالت در مناسبات آنها خیلی سخت است و هر کسی نمیتواند این کار را بکند و حتا بعضی وقتها حکومت کردستان عراق نمیتواند وارد این مسایل شود. اما اگر کسی مشکلی داشت و به مرکز ایشان مراجعه میکرد، خودش وارد میشود و من شاهد بودم که وقتی بین دو یا سه قبیله سر دختر یا پسری جنگ اتفاق میافتاد ایشان چطور با حکمت مسایل را حل میکرد. در آن سیستم مردسالاری و سیستمی که زن مقبولیت ندارد، حرف ایشان مقبول بود و خیلی از بزرگان عشیره و قبیلهها حرف او را میخوانند و سکوت میکردند.
وقتی برای زنان مشکلی پیش میآمد و به مرکز او مراجعه میکردند، با حکمت با مسایل برخورد میکرد، که این به او مشروعیت خاصی داده بود
همانطور که اشاره کردید، خانم روناک رئوف به عنوان یک زن در جامعه مردسالار فعالیت میکرد. به چه صورت در آن جامعه پذیرفته شدند و آیا عملکرد خاصی داشتند، یا از حمایت عشیره خاصی برخوردار بودند؟
نه. از پشتیبانی قبیله یا عشیره خاصی برخوردار نبودند. ایشان با عقلانیت، دانش و شناختی که از جامعه خود داشتند وارد مسایل میشدند و باعث میشد مردم به او اعتماد کند. وقتی برای زنان مشکلی پیش میآمد و به مرکز او مراجعه میکردند، با حکمت با مسایل برخورد میکرد، که این به او مشروعیت خاصی داده بود. هرچند خانواده ایشان که از خانوادههای بزرگ سلیمانیه بودند بیتاثیر نبود اما دانش او بود که دیگران را به اقناع میرساند که به حرمت ایشان خیلی اتفاقها نیفتد.
خانم روناک رئوف مادر «برهم صالح» نخست وزیر سابق اقلیم کردستان بودند. آیا ایشان در فعالیتهای حزبی یا فعالیتهای فرزندشان هم دخالتی داشتند یا خیر؟
به آن معنا نه. آقای «برهم صالح» یکی از سیاسیون مشهور آنجا است و حتا وقتی به شوخی هم به او میگفتند مادر دکتر برهم، ایشان میگفتند: «من روناک رئوفم.» بیشتر مشروعیت را از خود میدانست و حتا این فخری بود برای پسرشان و بیشتر سیاسیون منطقه ایشان را میشناختند چون پسرشان خاطرههایی از او تعریف میکردند، از اینکه چطور با شهامت در زندان با بعثیها صحبت کرد. چون پسر دیگرشان «بلن» در زندان بعث بودند و کارهایی کرد که پسرانش را از زندان بیرون بیاورد.
در مورد سازمان «روان» یا مجموعه حمایتی زنان در برابر خشونت بیشتر توضیح دهید. این سازمان به چه نحو میتوانسته وارد مشاجرات شود؟
روناک مرکز «روان» را برای حمایت از زنان در سال 1997 تاسیس کرد. سیستم آن جامعه طوری است که حرف اول و آخر را مرد میزند و پذیرای این نیست که زن حق طبیعی خود را داشته باشد. هر گونه ارتباطی بین زن و مرد در آنجا باید تعریف خاصی داشته باشد و خارج از آن تعریف قابل قبول نیست و به همین خاطر زنکشی و مسایل دردآوری در آنجا اتفاق میافتد. این مرکز از این زنان حمایت میکند، برای آنها وکیل میگیرد و جایی تامین میکند که در امان باشند. البته حکومت هم تا آنجایی که بتواند حمایت میکند اما در کل تاسیس این موسسه خیلی به آن جامعه کمک کرد تا روشنگری و تغییر فضا را برای آن جامعه به وجود بیاورد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»