اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
دیروز یک قایق کوچک که بنا به ظواهر امر به اخطار ناوهای آمریکایی در خلیجفارس توجهی نشان نداده بوده مورد اثابت و حملهی آنان قرار گرفته است و در نتیجه یک نفر کشته و چند نفر مجروح شدهاند. درست است که این قایق نه ایرانی بوده و نه ماهیت نظامی داشته است اما وقوع چنین حوادث ناخواستهای میتواند سبب بروز پیشآمدهای ناگواری شود که شاید مورد نظر هیچکدام از طرفین ماجرا نیست. سخنان دیروز «هیلاری کلینتون» پس از ملاقات با سران و مقامات اسراییل و تاکید دوبارهی او بر باز بودن راه گفتوگو با ایران، به خوبی نشان میدهد که آمریکا و غرب نیز هنوز آمادگی و از آن مهمتر تمایل به درگیری گستردهی نظامی با ایران را ندارند اما گهگاه اتفاقات ناخواستهای پیش میآید که دو کشور را به جنگی ناخواسته میکشاند. به همین سبب است که لزوم وجود خط ارتباطی میان دو کشور را بیش از پیش آشکارتر میکند.
طرح برقراری خط ارتباطی مستقیم، به اوایل دهه ۱۹۶۰ در جریان جنگ سرد برمیگردد که رهبران ایالات متحده و شوروی سابق، خط تلفن ویژه و مستقیمی داشتند و میتوانستند هنگام بالا گرفتن تنشها و جلوگیری از برخوردهای ناخواسته با هم حرف بزنند. در آن زمان خط تلفنی موسوم به «خط ارتباطی بحران» یا «تلفن قرمز»، تماس بین رهبران دو ابرقدرت وقت را برقرار میکرد. در آن دوران دولتهای آمریکا و اتحاد شوروی صاحب بزرگترین زرادخانههای سلاحهای هستهای در جهان بودند. در هر دو کشور نیروهای اتمی همیشه در حال آمادهباش بودند و هر لحظه امکان داشت که این وضعیت به یک درگیری منجر شود.
درست نزدیک به یک سال پیش بود که «والاستریت ژورنال»، نوشت که آمریکا ﺍز ﺭﻭﻳﺎﺭﻭﻳﯽ با ایران در اثر یک ﺍﺷﺘﺒﺎه ﺩﺭ ﺧﻠﻴﺞﻓﺎﺭﺱ نگران است زیرا این رویایی میتواند ﺑﻪ ﺩﺭﮔﻴﺮﯼ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ و شکلگیری بحران نظامی ﺩﺭ ﺍﻳﻦ منطقه بیانجامد. این روزنامه از قول ﻳﮏ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺩﻓﺎﻉ ﺁﻣﺮﻳﮑﺎ که نامی از او برده نشده، همچنین نوشت تصمیم نهایی برای ایجاد این خط ارتباطی ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺍﺳﺖ اما ﺍﺯ ﺣﺪ ﺍﯾﺪﻩ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﻧﺮﻓﺘﻪ و ﭘﻴﺶﻧﻮﻳﺲ آن نیز ﺑﻪ ﻭﺯﻳﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺭﺍیه ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. در همین رابطه، «مایک مولن»، رییس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز از نبود ارتباط بین ایران و ایالات متحده از دهه ۷۰ میلادی تاکنون ابراز نگرانی کرده و گفته بود که ممکن است شیوهی موجود برای جامعه بینالمللی و کشورهای منطقه خطرناک باشد.
گفتنی است که استفاده از این خط تماس بحرانی، در جنگ بین هند و پاکستان در سال 1971، در جنگ 1973 اعراب و اسراییل، در سال 1979 و حمله شوروی به افغانستان و در بحرانهای لهستان و لبنان نیز بارها مورد استفاده رهبران آمریکا و شوروی قرار گرفت و از احتمال وقوع حادثهای عمدتن اتمی در این درگیریها جلوگیری کرد.
واکنشهای مقامهای ایرانی اما به چنین چیزی زیاد دوستانه نبود. گرچه که «احمدینژاد» سال پیش و در آمریکا از چنین ایدهای پشتیبانی کرد اما به سرعت منصوبان «علی خامنهای» رهبر جمهوریاسلامی به شدت به آن واکنش منفی نشان دادند. «احمدی وحیدی» در پاسخ به این پیشنهاد گفت: «ما در منطقه نیاز به برقراری این خط نداریم بلکه معتقدیم خروج نیروهای فرامنطقهای و دخالت نکردن آنها در مسایل منطقه باعث میشود که تنشی در منطقه ایجاد نشود.»
وزیر دفاع ایران اضافه کرده بود: «آنها میگویند خط سرخ داشته باشیم، برای اینکه اگر تنشی به وجود آمد، آن را حل کنیم؛ در صورتی که ما معتقدیم اگر آنها در منطقه نباشند، تنشی هم ایجاد نمیشود.» او همچنین گفته بود که: «آمریکاییها موظف هستند در عبور از تنگه هرمز و خلیج فارس به تمام سوالاتی که نیروی دریایی ما از آنها میپرسند، پاسخ دهند، آنها تحت اشراف اطلاعاتی نیروی دریایی ما هستند.»
امروز اما پس از گذشت یکسال و با پیش آمدن این حادثه میتوان فهمید که وجود چنین خط ارتباطی چقدر ضروری است. گرچه که حادثهای که روز گذشته در خلیجفارس پیش آمد هیچ ربطی به ما نداشت اما میتوانست داشته باشد و در صورت پیشآمدنش معلوم نبود چه عواقب وحشتناکی در پی آن خواهد آمد. به قول قدیمیها «رسیده بود بلایی اما به خیر گذشت.»
تاریخ سه دههی گذشتهی کشور ایران پر بوده است از اقدامات جمعی خودسر و یا خودسرنما که سرنوشت میلیونها آدم بیگناه را درگیر رفتارهای غیرمسوولانه و احمقانهی خود کردهاند و وجود چنین خط ارتباطی شاید بتواند که از وقوع این پیشآمدها در آینده اندکی بکاهد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»