سروش / رادیو کوچه
soroush@koochehmail.com
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر برسر من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
امروز مصادف با سالروز درگذشت ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم است.ابو سعید در میان مواعظ خود اشعاری از خود نیز می آورد که از لطیفترین اشعار عارفانه فارسی است. او در سال 440 به سن هشتاد و سه سالگی در زادگاه خویش به خاموشان پیوست.
ابو سعید فضل اله بن ابی الخیر میهنی در سال 357 هجری قمری در میهنه خاوران خراسان که ویرانههای آن شهر در ترکمنستان امروزی قرار دارد به دنیا آمد.
او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا در یک حادثه مهم در زندگیاش درس را رها کرده و به جمع صوفیان شیعی پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود «میهنه» بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن 40 سالگی به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
ابوسعید در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافتهاست. چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار میگیرد، بیآنکه خود شعر چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشههای عرفانی در صدر متفکران این قلمرو پهناور در کنار حلاج ، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار میرود. همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی میخواند.
هرمان اته، خاورشناس نامدار آلمانی درباره شیخ ابوسعید ابوالخیر مینویسد: «وی نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه بهشمار میرود، بلکه صرف نظر از رودکی و معاصرانش، میتوان او را از مبتکرین رباعی، که زاییده طبع است، دانست. ابتکار او در این نوع شعر از دو لحاظ است: یکی آن که وی اولین شاعر است که شعر خود را به طور منحصری به شکل رباعی سرود. دوم آنکه رباعی را بر خلاف پیشینیان خود نقشی از نو زد، که آن نقش جاودانه باقی ماند. یعی آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد و این نوع شعر از آن زمان نمودار تصورات رنگین عقیده به خدا در همه چیز بودهاست. اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، میگسار، مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند.»
یکی از داستانهای مشهور او که در اسرار التوحید نیز آمده است دیدار وی با بوعلیسینا بود که به این شرح است:
«گویند بوعلیسینا با ابوسعید در خانهای بودند و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند و به خلوت سخن میگفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من میدانم او میبیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ سوال کردند که ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما می بینیم او میداند.»
سرانجام ابوسعید ابوالخیر شاعر و عارف قرن پنجم پس از هزار ماه زندگی درسال 440 هجری قمری در سن 83 سالگی در زادگاه خود میهنه درگذشت.
در مورد زندگی و شرح مقام عرفانی ابوسعید دو کتاب مهم موجود است :« اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوالسعید ، نوشته محمد منور ،نوه ابو سعید و رساله حالات و سخنان شیخ ابو سعید ، که توسط یکی از خویشان او نوشته شده است»
منبع
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»