فرزانه روشن / رادیو کوچه
farzaneh@koochehmail.com
جنبش اعتراضی که درهفت ماه گذشته سربرآورد وبا همه سرکوب و جنگ روانی جمهوری اسلامی همچنان برپاست، وارد مراحل تازه میشود. زاکانی نماینده اصولگرای مجلس درمناظره تلویزیونی هفته پیش اقرار کرد که این جنبش کف خواسته اش انتخابات است.
بیانیه هفدهم میرحسین موسوی نیز دیگر نامی از احمدی نژاد نبرده بود و خو استه های پنجگانه اش در واقع نوعی پرش از مانع جمهوری اسلامی بود و در یک کلمه خواسته ای بزرگ را مطرح میکرد و آن هم آزادی .
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
نباید آنچه این روزها در ایران می گذرد را اتفاقی صرفا سیاسی دانست، سیاست تنها لایه نازکی است که بر تن این جنبش بزرگ اجتماعی کشیده شده و به نظرمی رسد، جنبش هنوز چهره تمام قد خود را به نمایش نگذاشته است. درهفت ماه گذشته هر آنچه جمهوری اسلامی در 30سال حکومتش چه در دوره بنیانگذار و چه در دوران رهبری کنونی کرده و انجام داده ،به میانه بحث و جدل کشیده شده است:
با فوت آیت اله منتظری، خاطره کشتار اعضای زندانی مجاهدین خلق زنده شد و برای اولین بار در وسعت رسانهای گسترده یادآوری شد که نظام اسلامی در کارنامه خود چنین یادگار خونینی هم دارد.
دستگیری بهاییان ،این جبهه را گشود که اصولا چگونه میتوان حقوق انسانی افراد را به واسطه دین و اعتقادشان نادیده گرفت.
گویا انتخابات ایران آیینه تمام نمای مشکلاتی بود که از 30سال گذشته به بار آمد و بر میراث معضلات رژیم پهلوی افزوده شد. شاید بتوانیم این جنبش اعتراضی ایرانیان را فردگرا عنوان کنیم و نه آنچنان که انقلاب اسلامی 57بود ، با آن رفتار پوپولیستی و رهبرکاریزمایش.
حضورموثر زنان در جنبش اعتراضی و دستگیر شدگان پر شمار زن، به گونهای جدی حقوق زنان را به بحث گذاشت ومساله حجاب اجباری را قابل بحث کرد، از آن گذشته حضور زنان محجبه در کنار زنانی که اعتقادی به حجاب ندارند آن هم برای یک هدف مشترک و رودر رو با پلیس، به زنان ثابت میکرد که میتوان این اختلاف سلیقهها را تحمل کرد.
قومیت های ایرانی که در همه این 30سال تحت فشار نظام اسلامی بودهاند هم، راههای اعتراضی تازهای را پیدا کردهاند، تیم تراکتور سازی تبریز پرهوادارترین تیم فوتبال ایران شده است و نمیتوان این حمایت شورانگیز از یک تیم شهرستانی را به حساب ورزش گذاشت. آذری زبانان ایرانی میخواهند دیده شوند و تنها عرصه برای این اعتراض را در فوتبال یافتهاند،
فقر در جنوب ایران و در بوشهر هم به فوتبال کشیده و مردم این بندر فقیر جنوبی آنچنان هوادار تیم شاهین بوشهر هستند که هرهفته تلویزیون جمهوری اسلامی، نمی تواند نام بوشهر را در برنامههای ورزشی از قلم بیندازد.
گویا انتخابات ایران آیینه تمام نمای مشکلاتی بود که از 30سال گذشته به بار آمد و بر میراث معضلات رژیم پهلوی افزوده شد. شاید بتوانیم این جنبش اعتراضی ایرانیان را فردگرا عنوان کنیم و نه آنچنان که انقلاب اسلامی 57بود ، با آن رفتار پوپولیستی و رهبرکاریزمایش.
معترضان سرسخت که از هر مناسبتی استفاده کردهاند و درهفت ماه اخیر خیابانها را رها نکردهاند به دنبال یک جامعه آرمانی نیستند، برخلاف نسل قبل در سال 57 که میخواست دنیا را تغییر دهد و یا درسالهای بعدش میخواست حکومت را به امام دوازدهم شیعیان بسپارد. واقع گرایی ویژگی جنبشی است که تا کنون شیوه مسالمت آمیز داشته است.
به نظرمی رسد ایرانیان پیش از اینکه به تغییر حکومت بیاندیشند باید در خلوت خود به چند سوال اساسی پاسخ دهند. سوالا تی که در صد سال گذشته همواره در حلقه های روشنفکری مطرح بوده، حالا به میان مردم کو چه و بازار آمده است. ایرانیان باید به دین نگاهی دوباره بیندازند: آیا هنوز میخواهند تا حکومت را با آنچه از دین برآمده بیامیزند؟ آیا حاضرند همان آزادی که از حکومت میخواهند را به میان خانواده خود ببرند؟ آیا محیط خصوصی را در خا نواده های خود به رسمیت میشناسند تا از حکومت هم انتظار تفتیش عقاید و رفتار را نداشته باشند؟
در تمام 30سال گذشته فرهنگ غیررسمی و قدرتمندی، مانند قنات دربستر جامعه ایرانی در جریان بود که هم حکومت و هم بسیاری از خانوادهای ایرانی آن را کتمان میکردند. در نظام اسلامی تقریبا هر آنچه شنیده میشود و دیده میشود و حتی پوشیده میشود یا ممنوع است و یا به مذاق نظام اسلامی سازگار نیست. گرچه سالهاست حکومت اسلامی با کتمانی که توانایی برخورد نداشته، این فرهنگ غیررسمی را پذیرفته است . اما به نظر می رسد زمان آن آمده است که جامعه ایرانی نقاب را بردارد و آرمانهای تازه اش را اعلام کند .آزادی بیان و اندیشه، پاسداشت حریم خصوصی، جدایی دین از سیاست ،دیپلماسی غیر ایدئولوژیک و در نهایت یک خداحافظی تاریخی با جمهوری اسلامی.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»