اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
هر روز و همه جا در غرب صحبت از چین و تهدیدهایش برای امنیت غرب و گسترش نفوذ آن در مناطق مختلف آسیا و آفریقا است. دایم سخن از قدرت بالای نظامی این کشور و خطراتی میرود که چین کمونیست برای جهان سرمایهداری ایجاد میکند. چین و مسایل مربوط به آن پای ثابت تمام مناظرههای انتخاباتی در غرب و به ویژه آمریکاست، اما اینها همه از چشم کسانی است که چین امروز را ندیده باشند. بگذارید به زبان سادهتر بگویم دشمن به شمار آوردن چین برای غرب به همان اندازه سادلوحانه و خندهدار است که بگوییم یکی از ایالتهای کوچک آمریکا برای ایالتهای دیگر تهدید امنیتی و سیاسی به شمار میآید.
برای رقابت با دیگر کشورهای جهان، پیش از اقتصاد و ارتش و ایدئولوژی سیاسی، به فرهنگ و تمدن بومی نیاز است، چیزی که در حال حاضر به ندرت در چین یافت میشود. با یک سفر میان مدت به چین و با مصرف اندک و کوتاه مدت بخشی از برنامههای آموزشی، تفریحی و فرهنگی این کشور همه چیز دستگیرتان میشود. شما به عنوان یک غربی و به ویژه یک آمریکایی در چین احساس غربت نخواهید کرد. زبان و فرهنگ انگلیسی در چین فرهنگ غالب است و در واقع فرهنگ و زبان چینی در سایه و حاشیهی آن قرار دارد. صدالبته که این گفته به این معنا نیست که در شهرها و خیابانهای چین مردم با یکدیگر به زبان انگلیسی صحبت میکنند اما با یک نگاه و گشت و گذار ساده متوجه خواهید شد که آرزو و آمال اکثریت جوانان این کشور در هر چه بیشتر آمریکایی شدن است. این موضوع از اشتیاق آنان به آموزش زبان انگلیسی شروع میشود و تا نحوهی پوشش، برخوردهای اجتماعی و بتهای هنری و فرهنگیشان ادامه مییابد.
اگر یک روز کمی وقت بگذارید و پای یکی دو برنامه از برنامههای تلویزیونی عامهپسند چین بنشینید هیچ تفاوتی را با برنامههای شبکههای تلویزیونی آمریکایی نخواهید دید، از مسابقههای تلویزیونی گرفته تا برنامههای استعدادیابی و سریالهای آبکی پلیسی و خانوادگی، همه و همه کپیهای درجهی دوم و سوم و مسخرهای هستند از نمونههای آمریکاییشان. در ترانههایی که از رادیو تلویزیون پخش میشوند هیچ اثری از موسیقی ملی چین و سازها و ردیفهای آوازیشان دیده نمیشود، آهنگها، ترانهها و حتا نوع تحریرها کاملن آمریکایی و نه حتا غربی و مشخصن انگلیسی هستند. ترانهها ترجمههای چینی از آهنگهای روز و عامهپسند آمریکاییاند که فقط به زبان دیگری اجرا میشوند. اگر در خیابان جلوی چند دختر و پسر چینی را بگیرید و از آنها دربارهی دو تن از مشهورترین چهرههای فرهنگی این کشور یعنی «کنفسیوس» و «یونگ» بپرسید، بخش فراوانی از آنها پاسخی برایتان نخواهند داشت اما مطمئن باشید که اطلاعات کامل آنها از خصوصیترین مسایل زندگی «جاستین بیبر»، «کیم کارداشیان» و «بیونسه» شما را به شدت شگفت زده خواهد کرد.
بسیاری چین را ابرقدرت اقتصادی جهان امروز میدانند اما از یاد نبریم که سودی که شرکتهای مادر از تولید محصولات خود در چین میبرند بسیار بیشتر از سهمی است که به خود چینیها میرسد. شرکتهایی چون سونی، پاناسونیک، سامسونگ، ال جی، اپل، نایکی و هزاران هزار برند مشهور دیگر از نیروی کار و مواد اولیهی ارزان این کشور استفاده میکنند تا بخش قابل توجهی از همان محصول را به خود چینیهای بفروشند که مصرف این کالاها را برای خودشان به نوعی افتخار میدانند. چینیها برای آنان که در خود این کشور و یا دیگر کشورهای فقیر آفریقایی و آسیایی دستشان به دهانشان نمیرسد هم راهحل دارند و کپیهای ارزان قیمت همین کالاها را به وفور تولید و عرضه میکنند تا بیش از هر کشوری دیگری در جهان به بسط و گسترش فرهنگ آمریکایی کمک کرده باشند. حالا خودتان قضاوت کنید مردم این کشور که کعبهی آمالشان کشور آمریکا و فرهنگ آمریکایی است و نهایت تلاش روزمرهشان شبیه کردن هر چه بیشتر ظاهر، رفتار، عادات، هنر و فرهنگ خود به نمونهی آمریکاییاش است میتوانند دشمن و یا تهدیدی برای بت و الگویشان باشند و یا با او به جنگ و ستیز برخیزند؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»