فرزانه روشن / رادیو کوچه
farzaneh@koochehmail.com
بهمن ماه امسال و سالگرد انقلاب اسلامی هم برای آنان که در انقلاب سال 57نقش داشتند و هم برای نسل پس از انقلاب که زمستان انقلابی 57 را ندیدهاند، یک سوال مشترک پدید آورده و آن اینکه آیا آنچه درهفت ماه اخیر در ایران میگذرد، همان است که در سال 57 اتفاق افتاد. ذهن قرینهساز ایرانی با تاریخی طول و دراز همواره به دنبال تقارن اتفاقات معاصر با آنچه تا حال رخ داده بوده است. حتی رهبر جمهوری اسلامی ایران در یکی از سخنرانیهایش، حرکت جنبش اعتراضی را کاریکاتوری از انقلاب 57 دانست، با این حساب میتوان فرض کرد که آیت اله خامنهای شباهتهایی در این جنبش اعتراضی هفت ماهه با انقلاب سال57 دیده است، حتی اگر تعبیر کاریکاتور از آن داشته باشد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
انقلاب در دوحرکت
شاید میان آنهایی که در انقلاب ایران نقش عمده داشتند، هیچ کس مانند مهدی بازرگان درباره انقلاب نیاندیشیده باشد، کتاب انقلاب در دو حرکت که درهمان سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شد، بازتابی بود از تفکرات اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی در زمانی که قدرت به دست روحانیان افتاده بود. به گفته بازرگان انقلاب ایران تغییرجهتی بزرگ را در شعارها و پس ازپیروزی تجربه کرد و افراد، جایگزین اهداف شدند. گذشته از این بازرگان معتقد بود، انقلاب ایران به صورتی بسیار غیرمترقبه به پیروزی رسید و این نارس بودن در سالهای بعد از پیروزی به سرعت خودنمایی کرد و هدف بزرگ آزادی، در فضای غبار آلود و جنگ تن به تن افراد و گروهها گم شد.
انقلاب اسلامی سال 57 در فاصله زمانی شش ماه به پیروزی رسید، اگر اوج حرکتهای میلیونی مردم را از تابستان 57 بدانیم و اوج خشونت رژیم پهلوی را همان 17شهریور، تا گریختن شاه در دیماه و پیروزی انقلاب در بهمن ماه راهی نیست.
انقلاب اسلامی سال 57 در فاصله زمانی شش ماه به پیروزی رسید، اگر اوج حرکتهای میلیونی مردم را از تابستان 57 بدانیم و اوج خشونت رژیم پهلوی را همان 17شهریور، تا گریختن شاه در دیماه و پیروزی انقلاب در بهمن ماه راهی نیست. مات شاه با دو حرکت بود و همین سرعت باور نکردنی، آنچنان فرامنطقی جلوه کرد که با پیروزی انقلاب، حکومتی استوار شد که شباهتی با اهداف روزهای انقلاب نداشت.
ازسوی دیگر سلطنت پهلوی با خاصیت غیرایدئولوژیکی، چندان تشابهای با حکومت جمهوری اسلامی ایران که سرتا پا در ایدئولوژی اسلامی جای گرفته بود، نداشت. مقاومت رژیم پهلوی هم بسیار شکننده بود؛ سرطان محمدرضا پهلوی و بند بودن همه شاهنشاهی به شخص شاه، با یک فرار همه نظام سلطنتی را متلاشی کرد، گرچه روایتهایی نیز هست که شاه چندان مایل به اجرای طرحهای خونریزی نبود و گویا ارتش شاهنشاهی که تنها اتکای محمدرضا پهلوی در داخل کشور به حساب میآمد نیز برای یک جنگ خیابانی ساخته و پرداخته نشده بود.
انقلاب 57 فارغ از خونریزی نظام شاهنشاهی در 17شهریور، انقلاب خشنی نبود. انقلابیون با رهبری آیتاله خمینی، لااقل در روزهای انقلاب، شعار برادری میدادنند و بدنه ارتش و حتی فرماندهان عالی رتبه را به تسلیم تشویق میکردند، از همین بود که ارتشبد قرهباغی فرمانده کل ارتش شاهنشاهی در روز 22بهمن ماه سال 57 ارتش را بی طرف اعلام کرد و در عمل نظام شاهنشاهی را منحل کرد. بگذریم از اینکه ارتش از ماهها پیش، مقابلهای با انقلابیون نمیکرد و تظاهراتهای میلیونی تهران در پاییز و زمستان سال 57بی هیچ مزاحمتی جدی از سوی ارتش انجام میشد و تا زمانی که شاه از کشور نگریخته بود، وظیفه ارتش تنها حراست از کاخ نیاوران بود. با این حساب انقلاب 57چندان تشابهی با آنچه درهفت ماه پیش در ایران گذشته است، ندارد.
همه چیز از انتخابات آغاز شد
انقلاب سال57 از توهین روزنامه اطلاعات به آیت اله خمینی و شورش مردم قم و برگزاری مراسم چهلم کشتهشدگان قم در شهرهای دیگر آغاز شد، اما جنبش اعتراضی امسال از یک انتخابات شروع شد و شائبه یک تقلب گسترده در نتیجه آرا و نفی دموکراسی محدودی که در جمهوری اسلامی ایران جریان داشت.
تمرکز انقلاب 57بر شخص آیتالهخمینی چنان بود که به آیتاله مرجعیت تامی داد و کاریزمای بیبدیلی برای او ساخت. این فرهمندی را میتوان در رفراندم تغییر نظام سلطنتی به جمهوری اسلامی ایران آشکارا دید، خواست آیت الهخمینی که از سوی ایرانیان امام خوانده میشد، جمهوری اسلامی با محوریت ولایتفقیه بود که با پا سخ آری اکثریت قاطبه جمعیت آن روز ایران تایید شد و حتی نظرات دیگر با چنین استقبالی، جرئت مواجه هم پیدا نکردند.
جنبش اعتراضی این روزهای ایران به نظر می رسد، اهدافی بلندقامتتر از اشخاص دارد، گرچه میرحسین موسوی رهبر این اعتراضات به حساب میآید اما هوادران جنبش، از او یک رهبر کاریزما نساختهاند
اما جنبش اعتراضی این روزهای ایران به نظر می رسد، اهدافی بلندقامتتر از اشخاص دارد، گرچه میرحسین موسوی رهبر این اعتراضات به حساب میآید اما هوادران جنبش، از او یک رهبر کاریزما نساختهاند و بیانیه هفدهم موسوی نیز به حکومت تذکر میداد که معترضان برای به خیابان آمدن و نیامدن از او دستور نمیگیرند. شاید همین نکته هم در تعلل حکومت اسلامی در دستگیری سران جنبش نقش دارد و مسوولان امنیتی عمق اعتراض را آنچنان میدانند که با دستگیری موسوی و کروبی فروکش نخواهد کرد و حتی با سازش این دوهم متوقف نشده وشاید رهبران تازهای پیدا کند.
جنبش اعتراضی که هم اکنون در ایران جریان دارد را میتوان پیگیری خواستههایی دانست که در تمام مدت دولت و مجلس اصلاحات و به مدت 8سال، عملی نشد و آن را به تاریخی فراتر از هفت ماه اخیر پیوند داد، حرکت اصلاحی از دوم خرداد ماه سال 76 در جمهوری اسلامی ایران، نمود عینی پیدا کرد، اما به جایی نرسید و دولت احمدی نژاد در این چند سال تمام سعی خود را کرده بود تا نشانههای باقی مانده اصلاحات را از حکومت بزداید.
این در حالی است که حرکت آیتالهخمینی در بهمن ماه سال 57 با شعار شاه باید برود، براندازانه بود و شیوه ایدنولوژیک مذهبی آیت الهخمینی چندان با مبارزات متنوعی که تا پیش از سال 57 علیه رژیم سلطنتی درجریان بود، همخوانی نداشت.
اما جنبش اعتراضی کنونی به نظر میرسد هماهنگ با حرکت اصلاحی 13ساله اخیر است که به گونهای تدریجی عمق گرفته و همراهان تازهای نیز یافته است که با جنبش احساس بیگانگی نمیکنند و اهداف آرمانخواهانه و ایدئولوژیکی را هم دنبال نمیکنند.
شاید بتوان گفت از بهمن ماه سال 57 تا بهمن سال 88 جامعه ایرانی راه طولانی را طی کرده است که حالا نمیتوان به سادگی از شباهت میان انقلاب سریع ایران با اعتراضات عمیق و تدریجی این روزها سخن گفت، ویژگی اعتراضات آن است که به اهداف تمرکز کرده است، امتیاز خواهی میکند و نه براندازی، فرصت میدهد و به موقع عقب مینشیند و عدم خشونت را به عنوان یک شیوه حاکمیتی و نه تنها مبارزاتی پذیرفته است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»