سروش / رادیو کوچه
soroush@koochehmail.com
«چیزی که من رو دیوونه میکنه کتابیه که وقتی خوندیش، آرزو کنی نویسندهاش دوست صمیمیت باشه تا هر وقت که دلت خواست بتونی بهش تلفن کنی. هر چند، این زیاد اتفاق نمیافته.» (بخشی از کتاب ناتوردشت)
روز چهارشنبه بیست و هفتم ژانویه جی دی سلینجر نویسنده نامدار آمریکایی درگذشت. سلینجر یکی از مهم ترین و محبوب ترین نویسندگان امریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم به شمار می آید که بیش از نیم قرن نه کتاب تازهای منتشر کرد و نه اجازه داد عکس یا گفت وگویی از او منتشر شود.مشهورترین اثر وی کتاب «ناطور دشت» در نقد جامعهی مدرن غرب و به خصوص آمریکا نوشته شده است.
جروم دیوید سلینجر در اول ژانویه سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمد. در دوران کودکی، «جروم» را «سانی» صدا میکردند. پس از مطالعات بیقرار در مدرسه ابتدایی، او را به دانشکده نظامی «فورچ والی» فرستادند که برای مدت کوتاهی در آنجا شرکت کرد. در سال ۱۹۳۷ وقتی نوزده ساله بود، ۵ ماه را در اروپا گذراند. از ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۸ در کالج اورسینوس و دانشگاه نیویورک مشغول مطالعه بود. او داستاننویسی را از دوران نوجوانی شروع کرد.
سلینجر در دهه 40 پیش از اعزام به جنگ جهانی در دورههای نویسندگی خلاق دانشگاه کلمبیا شرکت کرد و چند داستانش در مجلههای مختلف دانشگاهی و ادبی به چاپ رسید. سپس به عنوان سرباز ارتش امریکا به جنگ جهانی دوم اعزام شد.
پس از پایان جنگ،سلینجر مدتی در اروپا میماند و با دختری فرانسوی به نام سیلویا که روانشناس بود ازدواج میکند. چیزی از ورود این زوج به ایالت متحده نمیگذرد که ازدواج آنها به جدایی میانجامد.
در همین دوره با ارنست همینگوی نویسنده معروف امریکایی ملاقات کرد. همینگوی از استعداد او تعریف و تمجید کرد و بعدها سلینجر از این ملاقات به عنوان بهترین خاطرهاش از جنگ یاد کرد. اما دوران طلایی سلینجر بعد از پایان جنگ آغاز شد. انتشار داستان «یک روز خوش برای موز ماهی» در سال 1948 در مجله نیویورکر با استقبال خوانندگان مواجه شد. سه سال بعد یعنی در سال 1951 سلینجر اولین و معروفترین رمان خود را به نام «ناتوردشت» منشر کرد. داستانی درباره پسربچه مدرسهای یاغی و تجربیات آرمان گرایانهاش در نیویورک.
ناتور دشت در مدت کمی شهرت و محبوبیت فراوانی برای سلینجر به همراه آورد و بنگاه انتشاراتی «راندم هاوس» (Random House) در سال ۱۹۹۹ آن را به عنوان شصت و چهارمین رمان برتر قرن بیستم معرفی نمود هر چند که این کتاب در مناطقی از آمریکا، بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیراخلاقی» شمرده شد و در فهرست کتابهای ممنوعهی آمریکا قرارگرفت.
در سال 1955 سلینجر با دختری انگلیسی به نام «کلر داگلاس» ازدواج میکند و از این ازدواج صاحب دو فرزند میشود. این وصلت نیز در 1967 به جدایی ختم میشود.
سلینجر پس از انتشار ناطور دشت، تماس خود را با همگان قطع میکند و تمام کوششهایی را که برای رخنه به زندگی خصوصی او صورت میگیرد ناکام میگذارد. در 1987 «ایان همیلتون» با تلاش بسیار و با استفاده از نامههای خصوصی او و بر مبنای مصاحبههایی با افراد مختلف،زندگینامه سلینجر را گردآوری میکند، ولی سلینجر موفق میشود حکم توقیف آن را بگیرد. در 1988 همیلتون زندگینامهای جدید از سلینجر را با عنوان «در جستوجوی جی.دی سلینجر» منتشر میکند که بررسی نسبتن جامعی از زندگی و آثار نویسنده به دست میدهد.
در سال 1974 سلینجر در یکی از آخرین گفت وگوهایش گفت؛ «من دوست دارم بنویسم. زندگی می کنم که بنویسم. اما فقط برای خودم و لذت بردن مینویسم.»
در سال ۱۹۹۲ خانه Cornish سالینجر آتش گرفت اما او از دست خبرنگارانی که فرصتی برای مصاحبه با او پیدا کرده بودند، فرار کرد.
سرانجام جروم سلینجر در بیست و هفتم ژانویه سال 2010 در سن 91 سالگی و در خانهاش در کورنیش نیوهمپشایر درگذشت.
برخی از آثار وی عبارتند از:
رمانها
مجموعه داستانها
منابع
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»