Saturday, 18 July 2015
26 September 2023
هنر جاودان

«سوم ماه می، سال ۱۸۰۸»

2013 March 01

سروش طاهری/رادیو کوچه

در می ماه سال ۱۸۰۸ میلادی، ارتش «ناپلئون بناپارت» طی «جنگ‌های شبه جزیره» به اسپانیا یورش برده و این کشور را اشغال کرد.

مادرید در روز دوم و سوم ماه می شاهد مقاومت مردمی شهر در برابر ارتش فرانسه بود، مقاومتی ناکام برای نجات شهر، کشور و ملیتشان. تا انتهای روز تمام شهر در اختیار فرانسوی‌ها می‌افتد و مبارزان اسیر می‌شوند. سوم ماه می روز اعدام مبارزان شهر مادرید بود. مردم، از پیر و جوان، زن و مرد، گروه گروه به جوخه‌ی اعدام فرستاده و تیر‌باران می‌شدند. تابلوی «سوم ماه می، سال ۱۸۰۸» اثر «فرانسیسکو گویا»، نقاش اسپانیایی، گویای این رخ‌داد است.

وی که پیش از شروع «جنگ‌های شبه جزیره» یکی‌ از نقاشان دربار بوده و از خاندان سلطنتی نقاشی‌ می‌کرد، در دوره‌ای دچار چرخش عمیقی در دیدِ هنری خود شده و «گویا» به روایت امروز متولد می‌شود.

در این میان، جنگ‌های اسپانیا که از سال ۱۸۰۸ تا سال ۱۸۱۴ ادامه می‌یابد، تاثیر به‌سزایی بر هنر «گویا» دارد.

مرگ همسر او در سال ۱۸۱۲، این تاثیر را دو چندان می‌کند تا این‌که وی مجموعه‌ای دردناک از آثار خود را به نام «بلایای جنگ» از جنگ داخلی اسپانیا به ثبت می‌رساند. این نخستین بار بوده که بلایای یک جنگ در آثار هنری تجلی‌ می‌یابد.

تابلوی «سوم ماه می» در سال ۱۸۱۴، پس از اتمام جنگ و خروج نیرو‌های فرانسوی و به تشویق پادشاه اسپانیا به تصویر کشیده شد.

20130301-soroush taheri-the third of may(1) .koocheh

در این تابلو، صفی از سربازان فرانسوی در برابر مردم بی‌‌گناهی‌ دیده می‌شوند که خود را در آستانه‌ی مرگ می‌بینند. مردمی که غرق در نا امیدی در سرمای دو چندان آن شب در انتظار مرگ هستند.

در میان قربانیان بهت‌زده و هراسیده‌ی این صحنه، مردی دیده می‌شود که نگاهش از جنس دیگران نیست، نگاهی‌ که مانند دیگر قربانیان هراسیده از مرگ نیست، بلکه نگاه آرام و خونسردی‌ است که به آینده‌ی خود آگاه است. مردی که قامتی متفاوت از دیگران دارد. لباس‌های ساده‌ای‌ به تن دارد و چهره‌ی آفتاب سوخته‌‌اش نشان می‌دهد که از مردم عادی است؛ شغل و مقامِ خاصی‌ ندارد، بلکه تنها یک انسان است. کسی‌ که روی زانوان خود ایستاده و می‌داند کشته خواهد شد. در برابر مرگ دستانش را گشوده و به سربازان اعدام خیر شده. کسی‌ که تلاش می‌کند خود را فدای جمعیتی کند و مرگ خود را پیروزی در برابر دشمن قدرتمند خود می‌بیند.

«گویا» در این تابلو احساسات را به شیوه‌ای هنرمندانه ترسیم کرده. رنگ سیاه و سردی تمام آسمانِ مادرید را در بر گرفته. ساختمان‌های شهر در زمینه‌ی نقاشی‌ با رنگ‌های زمخت و مرده‌ای به تصویر کشیده شده که به روشنی نمایان‌گر فضای مرگ‌بار مادرید است

در این میان، او شهیدی است که در راه خواسته‌ی خود آزادانه کشته خواهد شد. «گویا» در این تابلو احساسات را به شیوه‌ای هنرمندانه ترسیم کرده. رنگ سیاه و سردی تمام آسمانِ مادرید را در بر گرفته. ساختمان‌های شهر در زمینه‌ی نقاشی‌ با رنگ‌های زمخت و مرده‌ای به تصویر کشیده شده که به روشنی نمایان‌گر فضای مرگ‌بار مادرید است. تپه‌ای در پشت قربانیان قرار دارد که در آن هیچ نشانی از حیات دیده نمی‌شود، مخلوط آشفته‌ای از رنگ‌های سرد و مرده این تپه را به تصویر کشیده و فانوسی به سمت قربانیان قرار گرفته و آن را روشن کرده‌است.

سربازانِ فرانسوی یک شکل در یک ردیف در تاریکی فضا فرو رفته‌اند و صورت‌هایشان زیر کلاه‌هایشان پوشانده شده؛ چرا که آن‌ها دیگر انسان نیستند، بلکه، ماشین‌های آدم‌کشی‌ هستند که فاقد هرگونه احساسی برای کشتن ساخته شده‌اند. صورت دو سرباز را به سختی می‌توان مشاهده کرد که از نگاه کردن به مرد شهید سر باز زده و به زمین خیر شده‌اند. گویا آن‌ها نمی‌خواهند بدانند که آن مرد کیست و یا انگار توانایی تحمل نگاه رمز آلودِ او را ندارند.

«گویا» با آگاهی‌، تمام نور فانوس را روی مرد متمرکز کرده، چرا که تنها او شایسته‌ی توجه در آن کارزار است. این مرد دست‌هایش را باز کرده و فرو رفتگی‌های آشکاری در کف دستان خود دارد که رازی‌ عظیم در خود جای داده، او تجلّی مسیح مصلوب در سوم ماه می، سال ۱۸۰۸ بوده است.

اما چه چیزی باعث شده که این شاه‌کار نه تنها یکی‌ از نماد‌های ملی اسپانیا، بلکه به صفحه‌ای از تاریخ اروپا بدل شود؟ این نقاشی‌ به قدری تاثیرگذار بوده که هم‌چنان پس از گذشت دو قرن، هنرمندان نامدار دنیا با تاثیر گرفتن از این شاهکار، هنر خودشان را به تصویر می‌کشند. نقاشی‌‌هایی‌ که در بیان معنی‌ و مفهوم نیاز به وجود پدیده‌ای به نام «سوم ماه می» دارند.

یکی‌ از این هنرمندان، «ادوارد مونه» نقاش فرانسوی بوده که ۵۰ سال پس از آن واقعه،  این اثر را مشاهده کرده و از آن در هنر خودش وام گرفته‌است.

تابلوی «اعدام امپراطور ماکسیمیلیان»، تیربارانی را به تصویر کشیده، در خفا و سربازانی که در آرامش کامل به سر می‌برند و مردم عادی که از بالای دیوار خود را به این صحنه‌ رسانده تا شاهد اعدام باشند.

20130301-soroush taheri-the third of may(2) .koocheh

با این وجود، روح تابلوی «سوم ماه می» در این اثر به خوبی‌ احساس می‌شود، گویی «مونه»، با افتخار نقاشی خود را متعهد به شاه‌کار اصلی‌ کرده‌است.

صدسال بعد، یعنی‌ در اواسط قرن بیستم، این‌بار نقاش نام دار اسپانیایی،«پابلو پیکاسو»، دین خود را نسبت به این شاه‌کار ملی‌ ادا می‌کند.

M

اثر «کشتار در کره» در سال ۱۹۵۱، با ظرافتی هوشمندانه، نسخه‌ای امروزی را از اثر اصلی‌ به نمایش می‌گذارد. این‌بار، گروهی از ماشین‌های سلاح به دست، در برابر زنان و کودکان بی‌ سرپرست قرار گرفته‌اند، زنی‌ در آن جمع با آرامش چشمانش را بسته و در دستانش اثر دو فرو رفتگی دیده می‌شود، او نیز به قدیسی تشبیه شده، قدیسی در کشتار کره.

«سوم ماه می» نه فقط تصویری به جای مانده از تاریخ اسپانیا، بلکه صفحه‌ای «تکرار شدنی» در چرخه‌ تمدن آدمی است که بار‌ها و بار‌ها با آن مواجه شده‌است. تا روزی که انسان دست از قدرت طلبی بر نمی‌دارد، سوم ماه می، تاریخی‌ ثابت در تقویم تمدن خواهد بود.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , ,