اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
پنجشنبهی گذشته یک پناهجوی ایرانی دیگر در آلمان خودکشی کرد. «حامد سمیعی» 28 ساله که بیست ماه پیش تقاضایش را به مقامات آلمانی تقدیم کرده بود به دلیل آنچه که افسردگی ناشی از وضعیت پناهندگیاش خوانده شده طاقت نیاورده و با خوردن بیش از 70 عدد قرص خودکشی کردهاست.
شرایط روحی و روانی پناهجویانی چون حامد قابل درک است اما بدبختانه و متاسفانه باید گفت که وضعیت پناهجویانی که به هر دلیل موفق نمیشوند وارد کشورهای پناهندهپذیر شوند و در حقیقت در کشورهای دوم تقاضای خود را برای کشور مقصد که به اصطلاح کشور سوم نامیده میشود طرح میکنند به مراتب دشوارتر و بدتر از این است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در کشورهایی اروپایی و یا آمریکایی پناهجو به محض تقدیم درخواست خود از نخستین امکانات و کمکهای اولیه مانند مسکن و خوراک برخودار میشود در حالیکه در کشورهایی همچون ترکیه و مالزی نه تنها چنین چیزهایی وجود ندارد بلکه هزینههای اضافی نیز بر دوش پناهجو هست که شرایط را از نظر روحی و روانی برای او غیرقابل تحملتر هم میکند.
جالب اینجاست که در مالزی وضعیت از ترکیه هم بدتر است و به سبب اینکه این کشور کنوانسیون پناهندگان سازمان ملل را امضا نکردهاست پناهجویان از ابتداییترین حقوق اولیه نیز محرومند. میشود تصور کرد که پناهجویانی که هر لحظه نگران رد یا قبول درخواست پناهندگی خود و سپس پذیرش یا عدم پذیرش از سوی کشورهای سوم هستند وقتی درگیر مسایل و مشکلاتی چون مسکن، درمان، خورد و خوراک و تحصیل فرزندان خود نیز میشوند چه فشار مضاعفی را متحمل میشوند و در این راه بسیاری هستند که فشارهای وارده را تاب نمیآورند و تصمیم میگیرند تا با خودکشی به آرامش برسند.
در این میان رفتارهای گروههای اپوزیسیون و حقوقبشری در بیرون از ایران از همه بدتر و قابل انتقادتر است. بسیاری از دوستان گمان میبرند که شرایط سخت و دشوار فقط برای آنهایی است که در درون ایران هستند و زمانی که افراد مورد نظر از کشور خارج شدند دیگر مسوولیتی در برابر وضعیت ایشان و شرایط آنها ندارند و البته برای برخی هم چون دخالت و فعالیت در این امر سودی به همراه ندارد خود را به زحمت نمیاندازند. شماری دیگر از فعالان و کنشگران سیاسی و حقوقبشری هم کاملن خطی و گروهی عمل میکنند و اگر پناهجو و یا فرد گرفتار جزو گروه و سازمان سیاسی مورد حمایت آنها نباشد و یا به طور مستقل عمل کند، ناباورانه چشمانشان را بر روی دردها و رنجهایش میبندند و کوچکترین کمکها را هم از او دریغ میکنند.
سرنوشت حامد در انتظار شمار فراوانی از ایرانیان است، ای کاش زمانی که تمام دنیا ما را فراموش کرده است خود ما صدای هموطنانمان میشدیم و به داد یکدیگر میرسیدیم، گرچه که هنوز هم دیر نیست
در پایان اما با کمال تاسف باید گفت که پناهجویان ایرانی بزرگترین ضربه را از خودشان میخورند، کامیونیتی پناهجویان ایرانی در خارج از کشور از ضعیفترین نمونههای آن در میان ملیتهای دیگر است، چند دستگی و زیرآب زنی در میانشان بیداد میکند و در بیشتر موارد همدیگر را نه به عنوان همدرد و هموطن که به چشم رقیب میشناسند که باید او را از میدان به در کرد. شاید به دلیل همین شرایط باشد که پناهجویان ایرانی یکی از بالاترین آمار خودکشی را در میان پناهجویان دیگر کشورهای جهان دارند. سرنوشت حامد در انتظار شمار فراوانی از ایرانیان است، ای کاش زمانی که تمام دنیا ما را فراموش کرده است خود ما صدای هموطنانمان میشدیم و به داد یکدیگر میرسیدیم، گرچه که هنوز هم دیر نیست.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»