مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
هر سال شاهد آمار ارائه شده از خودکشی هزاران نفر هستیم که در این میان بسیاری از آنها نجات پیدا میکنند و فرصت دوبارهی زندگی کردن به دست میآورند. خودکشی در واقع نوعی واکنش به بیسامانیهای اجتماعی است که وجود دارد. این نابهسامانیها در ابتدا سلامت روانی و سپس سلامت جامعه را مورد تهدید قرار خواهد داد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
این نوع از مرگ در واقع نوعی اعتراض است که فرد به تمام نابهنجاریهای اطراف خود نمایش میدهد.
هر انسانی در گذرگاههای اضطرابانگیز زندگی خود که به فکر خودکشی میافتد تا زمانی که انگیزهای نارسیستی یعنی جایگزین کردن خود وجود دارد، این مسئله رخ نمیدهد. اما زمانیکه این واقعیت هم با بنبست مواجه شود، یعنی وقتیکه تمام علتهای این مسئله دچار فروپاشی شود، شخص هم واپسروی میکند که به هر دلیلی خود را از بین ببرد، با این واکنش شخص کینهی شدید خود را نسبت به دنیای اطرافش با نیست کردن خود نشان میدهد.
این نوع از مرگ در واقع نوعی اعتراض است که فرد به تمام نابهنجاریهای اطراف خود نمایش میدهد. اما در این میان مرگ به شیوهی خودسوزی یکی از شدیدترین شیوههای اعتراض این افراد به استیصال رسیده است. بیمارستانهای سوانح و سوختگی شاهد خودسوزیهایی هستند نسبت به شرایط خانوادگی اتفاق میافتد و بیشترین آنها طبق شواهد زنانی هستند که از شرایط خانوادگی خود به تنگ آمدهاند.
در جامعهای که تفاوتهای فاحش طبقاتی در آن به شدت به چشم میخورد، فقر اقتصادی و فرهنگی علل بهوجود آمدن بسیاری از آسیبهای اجتماعی است. در پژوهشهای انجام گرفته بسیاری از خودسوزیهای در زنانی از طبقات پایین اجتماع با شرایط سخت معیشتی و فشارهای زندگی صورت میگیرد. این زنان بیشتر متاهل بودهاند و از طرف همسر خود تحت خشونت و فشار قرار میگرفتهاند. درصدی از آنان در زمان خودکشی تنها میخواهند که اعتراض خود را به شرایط نامطلوبشان اعلام کنند و برای همین خودسوزی را برمیگزینند که آتش درصد زیادی از آنان را در خود میبلعد و تعدادی هم که نجات پیدا میکنند زندگی سختتر و زجرآورتری را ادامه خواهند داد. باید پرسید چه اتفاقی میافتد که این افراد یکی از دردناکترین راهها را برای نشان دادن اعتراض خود انتخاب میکنند؟
فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، بیکاری، خشونت، اختلافات خانوادگی، تهمتهای ناموسی، تبعیضهای جنسیتی و عواملی از این دست هرگاه با مولفههای درونی شخص همراه شوند سازوکارهای دفاعی او را بهم میریزند و آنها را به سمت رفتارهایی مانند خودکشی سوق میدهند. اما این پرسش به جاست که چرا با اینکه زنان و مردان هر دو از این روش برای خودکشی استفاده میکنند اما تعداد زنانی که خود را از این طریق نابود میکنند بیشتر است؟
خب به طور مسلم پاسخ به این پرسش نیاز به تحقیقات و بررسیهای ویژهای دارد اما به نظر میرسد، در دسترس بودن مواد سوختنی یکی از دلایل عمدهی اقدام به خودسوزی از طرف زنان باشد. در این میان نقصان آموزشهای فرهنگی و همچنین مرد سالاری رایج را نیز نباید از نظر دور داشت. ویژگیهای فرهنگی و عدم همسویی رفتارها باعث این مسئله خواهد شد. در پژوهشهای جاری درصد زیادی از زنانی که خودسوزی کردهاند زنانی هستند که از تحصیلات پایینی برخوردار بودهاند و شغل خاصی نداشته و تنها به خانهداری مشغول بودهاند.
زنان به دلیل همین محدودیتها و آگاه نبودن به حقوق فردی خود در اجتماع و محیط خانواده و این مسئله که باید همیشه تابع مردان باشند، دچار نوعی افسردگی پنهان میشوند.
زنان به دلیل همین محدودیتها و آگاه نبودن به حقوق فردی خود در اجتماع و محیط خانواده و این مسئله که باید همیشه تابع مردان باشند، دچار نوعی افسردگی پنهان میشوند. محیط اجتماع و خانه برایشان کاملن بسته است و حق هیچگونه ابراز عقیدهای را ندارند. این فقدان امید و عدم مثبتاندیشی با توجه به شرایط که فرد احساس میکند شاید درآینده وخیمتر نیز شود، او را به این سمت سوق میدهد که زندگی ارزش زیستن ندارد. هیچ راه حل ممکنی برای مشکلاتش ارایه نمیشود و او هم نمیتواند به تنهایی زندگی زیستهی خود را مدیریت نمیاد بنابراین دست به یک عمل برگشت ناپذیر که انتخاب مرگ است میزند.
زنها در زندگی اجتماعی و مدنی خود از حقوق برابر برخوردار نیستند و هیچ مرز مشخصی برای حقوق ویژهاشان در نظر گرفته نشده و این عدم چتر حمایتی قانون و عرف و اجتماع این تصور را برای آنها بهوجود میآورد که بیش از پیش تنها هستند. زنآزاری، هتک حرمت، توهین، خشونت، عدم درک متقابل، محیط توام با عصبیت و رنجی را برای زنان فراهم میکند که در واقع خودکشی آنان را به مثابه قتلشان رقم خواهد زد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
Erickchaby
wh0cd1386402 cialis canada pharmacy atorvastatin cialis for daily use