رادیوکوچه
«مسعود سالاری» در وبلاگ خویش ، نامه های پارسی، یکی از سرودههایش را آوردهاست. او که نویسنده، شاعر و مترجم است خود را دوستدار دوستی و اندیشهورزی و نسبینگری و تابآوری نقد و رعایت ادب و احترام و رفتارهای متمدنانه و روی خوش و شعر دلکش معرفی کردهاست.
از آثار چاپ شده او میتوان به ترجمهی نامهها و مقالههای سن ژون پرس، شاعر فرانسوی، در کتاب آناباز و نخستین ترجمهی فارسی نمایشنامهی فدر، اثر ژان راسین فرانسوی، اشاره کرد.
تمام آثار ژان راسین واشعار ژاک پرهور، شاعر فرانسوی نیز از او در دست چاپ یا ترجمه است:
Wanted
تعارف که نداریم
ما مردهایم
به دستِ شکم سفرهکنان نفتی
(میدانید آخر
چون دور نمیشدیم
کور نمیشدیم
دست آخر هم نفتی شدیم
] چراغ نفتی بیاور ای مهربان[ )
پولمان شاد
گیرم کم
(روحمان را که بالا کشیدند!)
باشد بازماندگانمان …
آبمان نبود
نانمان نبود
که میجستیم
در سفرههای نفتی
بعد هم آن قدر مُردیم که نگو!
یادمان به خیر …
– راستی چه خبر از خودمان؟
مگر مرده هم حرف میزند!
پشت سر خودمان که میتوانیم
گیرم که مرده …
با این همه خیالی نیست
خیالاتی بود
فدای سرمان سبز که زندهتریم لا اقل از دیوان سیاه و سفید نه؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»