اردوان طاهری/ رادیو کوچه
a.taheri@koochehmail.com
نادر مشایخی که متولد سال 1337 تهران است و فرزند «جمشیدمشایخی»، هنرمند پیشکسوت عرصه تئاتر و سینما، تحصیلات خود را در زمینه آهنگسازی، موسیقی الکترونیک و رهبری در دانشگاه موسیقی وین به پایان برده است و اکنون سالهاست که در زمینه موسیقی فعالیت میکند. مشایخی در سالهای 1384 تا 1386 رهبری ارکسترسمفونیک تهران را عهدهدار بود و پس از آن، ارکستر مجلسی و ارکستر فیلارمونیک تهران را بنا نهاد. نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر مقیم اتریش، این روزها در حال آمادهسازی اپرای «ندا» برای اجرا در شهر «ازنابروک»(Osnabrück) آلمان است. با او درباره این اپرا به گفتوگو نشستهییم که در پی میآید.»
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
از رهبر پیشین ارکستر سمفونیک تهران خواستم تا درباره اثر جدید خود توضیح بدهد و نادرمشایخی گفت:
– الان تمرینهای اپرای «ندا» شروع شده که من حدود یک سال برای آهنگسازی آن وقت صرف کردم. تمرینها شروع شده و در حال تمرین با خوانندهها هستیم. این اپرا بر اساس داستانهای نظامی ساخته شده؛ یعنی تمام شخصیتهای نظامی از قبیل «فتنه»، «توراندخت»، «نوشابه» و دیگران در این اپرا هستند. به علاوه «آفاق» که نقش اصلی این اپرا را بازی میکند. «آفاق» کسی است که برای اولین بار فکر میکند که چرا با زنها مثل کالا برخورد میشود؟ چرا زنها موقعیت مشابه با آقایان ندارند؟ نظامی یکی از نخستین افرادی است که از نظر هنری، این معضل اجتماعی را به شکل بسیار عالی مطرح میکند. این یک مساله و مشکل اجتماعی است و باید در ایران حل شود. الان ما میبینیم که خانمها با چه قدرت و استعدادی کار میکنند و باید به آنها امکان بدهیم.
از آقای مشایخی میپرسم: همانگونه که خود شما اشاره کردید، «آفاق» شخصیت اصلی اپرای شماست، پس چرا نام اپرا «ندا» شد؟
– [اول این که] ندا [آقاسلطان] در واقع سمبل جوانهای ایرانی است. دوم، «ندا» سمبل زن ایرانی است. سوم، «ندا» بیگناه است. کشته شدن «ندا» تعریفی ندارد. فعالیت سیاسی نمیکرد که او را کشتند! و این سه چیز باعث شد که این اپرا به «ندا» تغییر نام دهد. از طرف دیگر خود کلمه «ندا»، یعنی صداکردن و به آلمانی «Der Ruf». «آفاق» با اذان گفتن به مرگ محکوم میشود. از لحاظ جنبههای اجتماعی کار «آفاق» در این اپرا نقش بزرگی را بازی میکند. چرا که ضعفهای اجتماعی را نشان میدهد. من این ضعفهای اجتماعی را الان در روابط دمکراتیکی که ما خواستیم در ایران ایجاد کنیم میبینم؛ مثل رای دادن. [تصحیح] این روابط اجتماعی باید خیلی قبل از رای دادن شروع شود. به نظر من داستان این اپرا یک سری مسایل پایگی را مطرح میکند که اینها باید اول حل شود تا ما بتوانیم رای دهیم و ایدههای مختلف برای سیاست ایران داشته باشیم.
نادر مشایخی: «اپرا به زبان آلمانی است. فقط در آخر آن، خوانندهای که نقش «نظامی» را بازی میکند، از اشعار «نظامی» به فارسی میخواند که کار خیلی مشکلی است و من با ایشان هنوز هم در حال تمرین هستم تا فارسی را درست ادا کند»
از نادرمشایخی در مورد متن اپرا پرسش میکنم و او برای شنوندگان رادیوکوچه توضیح میدهد:
– اپرا به زبان آلمانی است. فقط در آخر آن، خوانندهای که نقش «نظامی» را بازی میکند، از اشعار «نظامی» به فارسی میخواند که کار خیلی مشکلی است و من با ایشان هنوز هم در حال تمرین هستم تا فارسی را درست ادا کند. به این دلیل که اولن خوانندههای اروپایی هنوز به این نوع کلام عادت ندارند و دوم این که باید روی زبان فارسی فکر کرد که چگونه آن را میتوان برای اپرا «آداپته» کرد.
دربارهی نسخهی مبنای متن اپرا، از رهبر میهمان ارکستر سمفونیک «ازنابروک» آلمان میپرسم: با توجه به این که اپرای «ندا» به زبان آلمانی اجرا میشود، آیا ترجمهی خاصی مبنای کار شما بوده یا این که از ترجمههای مختلف استفاده کردهاید؟
– به ترجمههای مختلف احتیاج داشتیم. به این دلیل که لغاتی وجود دارد که در زبان فارسی معنای نهفته دیگری دارد و اگر آنها را ترجمه کنیم، کنتاتسیون (Konnotation)[معنای] دیگری به خود میگیرد. برای همین ما از چندین ترجمه استفاده کردیم و من اینها را به دو خانم اتریشی که لیبرتو (Libretto) [متن اپرا] را مینوشتند دادم و از روی تمام این داستانها یک داستان نوشته شده است. یعنی این داستان، داستان نظامی نیست، داستانی است که لیبرتیستها نوشتهاند، ولی با همهی مشخصاتی که نظامی در داستانهایش دارد.
آقای مشایخی از زمان و مکان نخستین اجرای اپرای «ندا» برای ما گفت:
– اولین اجرا سیزدهم مارس، یعنی یک ماه و نیم دیگر در تئاتر ازنابروک با ارکسترسمفونیک و خوانندههای اپرای اسنابروک خواهد بود.
نظر نادرمشایخی را درباره تأثیر هنر و آثار هنری بر افراد و شرایط اجتماعی و وظیفه هنرمندان ایرانی در شرایط کنونی میپرسم و او پاسخ میدهد:
– به نظر من آثار هنری چون از لحاظ عاطفی تاثیرگذار هستند، با دادن پیام، تاثیر عمیقی میتوانند داشته باشند. اما این پیام نباید به صورت شعار باشد، باید در قالب و در بطن این کار هنری باشد. یعنی من نمیتوانم تصور کنم که از این مسایل سیاسی که در ایران اتفاق افتاده به سادگی بگذرم و بگویم که یک «کوارتت زهی» مینویسم که هیچ ارتباطی با مسایل روز نداشته باشد. من الان دارم زندگی میکنم. کشورم را دوست دارم؛ شهرم را دوست دارم؛ تهرانی هستم و دوست دارم در تهران زندگی کنم و وقتی این مسایل را میبینم، بر من و کار هنری من اثر میگذارد. مثل هر آدم دیگر که دوست دارد در شهر خودش و با مردم خودش زندگی کند.
از نادرمشایخی میپرسم: و حرف آخر؟
«آفاق نظامی»، ندای امروز ماست. در این مساله اصلن شکی نیست. به این دلیل که همان مسایلی که در قرن چهارم هجری اتفاق افتاده در همین الان هم اتفاق میافتد. نه این که شکل آن تغییر کرده، بلکه حتا به همان شکل اتفاق میافتد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
۱ Comment