رضا حقیقتنژاد / رادیو کوچه
حالشان اصلا خوب نیست، اصولگرایان را میگویم. حرف این روزها هم نیست، همیشه اینطوری بودهاند، از اول انقلاب به دلشان مانده که یک رییس جمهوری دلخواه داشته باشند. دوره سوم انتخابات ریاست جمهوری یعنی سال ۶٠ هوس کردند که «مهدوی کنی» را بنشانند بر تخت ریاست جمهوری ولی «علی خامنهای» هم کاندیدا شد و «مهدوی کنی» رفت کنار.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
از آن تاریخ به بعد به دل شیخ و موتلفهای مانده که رییس دولت بفرستند پاستور. همیشه هم طلبکار هستند و میگویند اگر ما برویم چه میکنیم و چه نمیکنیم. البته بازار ایران همیشه دستشان بوده، بخور و بخورها هم نشان میدهد که پاستور هم بروند چه میکنند ولی گویا کارهای دیگری هم مانده.
در طول سه دهه گذشته، «حبیباله عسگراولادی» –که این روزها بدجوری ساکت است- یکی دوبار زور زده که رییس جمهوری شود ولی به سختی شکست خورده، یکبار هم که همگی پشت سر «ناطق نوری» ایستادند و ٧۶ رقم خورد. «احمدی نژاد» هم که از همان سال ٨۴ که اینها کاندیدایشان «علی لاریجانی» بود، اصلن تحویلشان نگرفت و بعد هم چند باری علیهشان موضع گرفت و خودشان گفتند که حتی جواب نامههای موتلفه را هم نمیدهد. دست آخر هم که کار به افشاگری کشید و رسانههای نزدیک به «مشایی» از رابطههای قدیم و وسیع موتلفهای با انگلیسیها گفتند که البته از آن چیزهای عیان بود نزد عامه مردم.
دست آخر هم که کار به افشاگری کشید و رسانههای نزدیک به «مشایی» از رابطههای قدیم و وسیع موتلفهای با انگلیسیها گفتند که البته از آن چیزهای عیان بود نزد عامه مردم
الان هم علیرغم یکی- دو سال برنامه ریختن برای نشاندن یک نفر مطیع رهبری، تمام کاسه و کوزهشان بههم ریخته و فعلن گیر افتادهاند که بین چهار نفر خودشان یعنی «علی اکبر ولایتی»، «محمدباقر قالیباف»، «محمدحسن ابوترابی» و «منوچهر متکی» چطوری آشتی برقرار کنند که یکیشان کاندیدا شود. چون آن چهار اصولگرای دیگر یعنی «سعید جلیلی»، «علیرضا زاکانی»، «غلامعلی حدادعادل» و «کامران باقری لنکرانی» که بعید است به حرف موتلفهایها و حتی «مهدوی کنی» گوش کنند، خودشان رییس قبیله دارند. اما این تنها درگیری اصولگرایان رنجور نیست، «هاشمی» هم که آمده، زخمی به زخمهایشان افزوده شده است. نه میتوانند رودروی «هاشمی» بایستند و نه پشت سرش راه بیفتند، کافی است یک حرف ولو خنثی بزنند درباره «هاشمی»، سریع تبدیل میشوند به مهرههای «هاشمی» و ساکت فتنه و این خزعبلاتی که پایداریهای می بافند.
با همه این مخاطراتی که گفتیم، یک تکههایی از آنها جدا شده و مثل کوه یخی دارد میرود به سمت «هاشمی» ولی فعلن نوکاش پیداست. اما این همه ماجرا نیست، درد «اسفندیار» هم که یکسوی دیگر است. در ظاهر ماجرا همهشان موضع میگیرند و میگویند باید این را ردصلاحیت کنیم ولی خودشان بهتر میدانند «مشایی» شاید بتواند یک بخشی از رای «هاشمی» را بگیرد و این به نفع کاندیدای نهایی اصولگرایان است. حتی نگران هستند که «هاشمی» هم ردصلاحیت شود، چون در آن صورت نمیتوانند از آن دفاع کنند و نه میتوانند ردش کنند، این طرف بچرخند سی چهل سال رفاقت به «هاشمی» را دارند، آنسوی بیست- سی سال خدمت به «خامنهای». خلاصه که وضع ناجوری دارند این روزها و شاید معجزهای بتواند اصولگرایان سنتی را از این مخمصه برهاند.
از همین رو میتوان گفت این رورها به همان اندازه که «مصباح یزدی» دلگیر و نگران است که چرا «جنتی» برای تایید صلاحیت کاندیدایش روی خوش نشان میدهد، «مهدوی کنی» خوشحال میشود «جنتی» دو سه نفر از اهل و عیالش را پرپر کند. اینطوری یک خرده دور و برش خلوت میشود، میفهمد چه دارد میکند، شیخ زیرک و لطیف طبع معمولن نشان داده بلد است چطوری این پیچها را رد کند ولی واقعن اینبار بهنظر میرسد هرچه هم او بپیچد، پیچ نمیپیچد، مگر اینکه آقا فرمان را در دست بگیرد.
بیشتر بخوانید:
«روز دوم، پروژه کشف کاندیدای آقا»
«روز سوم، وقتی جنتی فرشته نجات میشود»
«روز پنجم، نبرد پیرمردها علیه هاشمی»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»