اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
آنطور که از شواهد و دلایل پیداست به احتمال فراوان گزینهی مورد نظر نظامیان و شخص «علی خامنهای» برای ریاست جمهوری «سعید جلیلی» است اما آیا این فرد انتخاب مناسبی برای بخش سنتیتر جناح راست نیز هست؟
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
محافظهکاران سنتی باسابقه که میشود مهمترین و باسابقهترین احزاب و گروههایشان را هیات موتلفه، جامعهاسلامی مهندسین، جمعیت ایثارگران و جامعهی روحانیت مبارز دانست، منافع مشخص و آشکاری دارند که با اهداف و برنامههای اصولگرایان نوظهور در تضادی آشکار قرار میگیرد. بازاریان سنتی که اهرم اقتصادی این گروهها در دست آنان است گرچه در سه دههی گذشته همواره از شعارها، سیاستها و رفتارهای محافظهکارانه پشتیبانی کردهاند اما هیچگاه در عمل طرفدار ایجاد تنشهای جدی میان جمهوریاسلامی و غرب نبودهاند چرا که بخش فراوانی از منافع مادی آنها در گرو وجود همین روابط مناسب اقتصادی بوده است. اکنون با حضور طیف تازهای از اصولگرایان جوانی که «محمود احمدینژاد» نخستین نسل آن بهشمار میرود و گویا قرار است که «سعید جلیلی» آخرین نمونه اما تندروترین آنها باشد، روابط اقتصادی و تجاری میان ایران و غرب به بدترین وضعیت و شرایط خود پس از انقلاب رسیده است تا جایی که برای نمونه سال گذشته پای بازاریان را به خیابانهای تهران و برخی از شهرستانها باز و صدای اعتراضشان را به وضعیت موجود بلند کرد.
نکتهی دیگری که سبب نگرانی اصولگرایان سنتی از به قدرت رسیدن دوبارهی محافظهکاران نوظهور شده است ترس از نداشتن سهم در چنین دولتهایی است. سهمی که آنها همواره و در تمام دولتهای گذشته اعم از راست و چپ داشتهاند و در ناهماهنگترین دولتها با افکار و نظریاتشان نیز همیشه درصدی از اعضای کابینه را به خود اختصاص دادهاند. کافی است تا برای نمونه تعداد نمایندگان این گروهها در دولت دوم «احمدینژاد» را با دو دولت سازندگی به ریاست «هاشمی رفسنجانی» مقایسه کنید تا به این روند حذف بیشتر پی ببرید. جناح راست سنتی خوب میداند که شرایط در دولت احتمالی «جلیلی» برایش به مراتب بدتر از آنی خواهد شد که هست و این موضوع ترس آنها را بیشتر هم میکند. اصولگرایان سنتی همیشه و حتا اگر شده به ظاهر خود را پایبند به ایستادگی بر روی ارزشهای ویژهای نشان داده است، اما هیچگاه آنقدر بر روی آنها پای فشاری نکرده است که کشور را به سمت جنگ و ویرانی ببرد اما از روشها و خط مشی که «جلیلی» در مذاکرات هستهای پیش گرفته است و بهطور حتم در دولت احتمالی او شدت بیشتری هم خواهد گرفت، جمهوریاسلامی به سمت یک جنگ تمام عیار با قدرتهای غربی و حامیانشان در منطقه خواهند رفت.
راست سنتی گزینههای فراوانی برای پیشگیری از به حقیقت پیوستن سناریوی ریاستجمهوری «سعید جلیلی» پیش رویش ندارد.
نخستین راه مقابله آشکار با جلیلی و افکار او و ترغیب حامیانشان به رای ندادن به اوست اما تجربهی انتخابات ریاستجمهوری دورهی دهم در سال ٨٨ نشان داد که وقتی نظر «علی خامنهای» بهطور روشن بهطرف فردی تمایل پیدا کرد، محافظهکاران با وجود عدم تمایل باطنی به این فرد بهناچار از او حمایت و پشتیبانی کرده و به او رای میدهند. راه دیگر اجماع و حمایت از یکی از کاندیداهای اصولگرایان سنتی در برابر «جلیلی» است که بتواند علاوه بر رای محافظهکاران تا اندازهای آرای خاموش و بخشی از اصلاحطلبان و حامیان دولت را نیز به خود جذب کند. اما واقعیت این است که این احزاب و گروهها خود بهتر از هر کسی میدانند که اولن این پتانسیل در وجود هیچکدام از چهرههای این طیف یعنی «قالیباف، حداد عادل و ولایتی» پیدا نمیشود و دومن وقتی حامیان «علی خامنهای» بو ببرند که نظر رهبری به «سعید جلیلی» نزدیکتر است بههیچوجه به فرد دیگری رای نخواهند داد. آخرین راه باقیمانده شکاندن رای «جلیلی» و بردن انتخابات به مرحلهی دوم و سپس اجماع بر روی «حسن روحانی» و به نوعی ائتلاف با اصلاحطلبان میانهرو برای شکست رقیب است که آنهم بعید بهنظر میرسد چرا که با توجه به سرخوردگی بوجود آمده در میان اصلاحطلبان پس از ردصلاحیت «هاشمی»، بسیار دور از انتظار است که «روحانی» بتواند آنقدر رای جمع کند که به مرحلهی دوم برود و به فرض محال رویداد چنین اتفاقی هم، بعید بهنظر میرسد که اصولگرایان سنتی بهرغم خواست درونیشان جرات حمایت از فردی در برابر کاندیدای مورد نظر رهبری را داشته باشند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»