اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
هرچه که به روز رایگیری انتخابات دورهی یازدهم ریاست جمهوری در ایران نزدیکتر میشویم، اصلاحطلبانی که معتقد به شرکت مردم در انتخابات هستند، از عدم استقبال عمومی به دو کاندیدای نزدیک به اصلاحطلبان ناراحت و نگران سردی غیرقابل پیشبینی در فضای موجود هستند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
یکی از پرسشهای اساسی حامیان این گروهها این است که چرا «محمد خاتمی» در شرایط مشابه با «حسن روحانی» و «محمدرضا عارف»، در سال ٧۶ توانست در کمتر از ده روز چنان فضا و موجی را ایجاد کند که در نهایت منجر به خلق حماسهی دوم خرداد و پیروزی آنان در انتخابات شد، اما در وضعیت فعلی این کار قابل انجام نیست؟
پاسخ به این پرسش بخشهای متفاوتی را در بر میگیرد. نخست اینکه شرایط متفاوت جهانی و از همه مهمتر گسترش و همهگیر شدن فنآوریهای مدرن ارتباطی و در راس آن اینترنت و ماهواره سبب شده است تا اطلاعات سیاسی عامهی مردم و همچنین میزان آگاهی آنان از گذشته و سابقهی افراد به طرز چشمگیری بالا برود و این سبب میشود که کار برای جلب رضایت اکثریت خاموش جامعه سختتر شود. این گروه از جامعه به راحتی به هر کسی رای نخواهند داد و بدون شک بخش فراوانی از این قشر که در سال ٧۶ از نقش خاتمی و بخش عمدهای از اصلاحطلبان در سرکوبها و جنایتهای دههی شصت بیاطلاع بودند اکنون دیگر به مدد رسانههای آزاد و شبکههای اجتماعی، زیر و بالای شخصیت و پروندهی سیاسی و امنیتی افرادی چون روحانی و عارف را میدانند و همین کار را برای اصلاحطلبان به شدت مشکلتر از سال ٧۶ میکند.
چرا آنها از سویی نمیتوانند دستداشتن خود در اعمال و جنایتهای کثیف جمهوریاسلامی را پنهان کنند و از دیگر سو برای تبرئهی خود باید اقداماتی را زیر سوال ببرند که جزو اصول اساسی نظام موجود بوده و آنها در صورت تبری باید منتظر اخراج هرچه بیشتر از بدنهی نظام باشند، چیزی که فلسفهی وجودی اصلاحطلبان حکومتی را زیر سوال خواهد برد.
بحث دیگر کارآمدی شعارهای مورد پسند جوانان و زنان در فضای اختناقآمیز دههی هفتاد بود. در روزگاری که حرکت به ظاهر کوچکی چون مجوز گرفتن یک آلبوم شاد موسیقی و یا اجازهی ساخت دادن به چند فیلم سینمایی منتقد وضعیت موجود، میتوانست موجی از امید را در جامعهی ایران آن زمان ایجاد کند، خاتمی و اصلاحطلبان با شعارهای رنگ و وارنگ که مورد پسند جوانان و زنان بود توانستند تا به آسانی رای مردم خسته و ناامید را به صندوقهای خود بریزند. در شرایط فعلی اما اینقدر این شعارها برای مردم پوچ و توخالی شده و آنان از همه چیز سرخورده شدهاند که وعده و وعیدهایی اینچنینی کارآمدی خود را در جامعه از دست دادهاند. نکتهی دیگر اجماع تاریخی گروههای سیاسی بر روی کاندیداتوری شخص محمد خاتمی بود، از گروهها و احزاب رانده شده از درون نظام مانند ملی و مذهبیها گرفته تا تمامی گروههای چپ درون نظام، همگی پشت سر یک نفر ائتلافی را تشکیل دادند که هیچگاه بار دیگر در تاریخ جمهوری اسلامی دیده نشده است.
اما امروز حتا بسیاری از احزاب و گروههای اطلاحطلب درون نظام نیز دربارهی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات هم تصمیم قطعی نگرفتهاند، تا چه برسد به حمایت از کاندیداهایی که در اصل اصلاحطلب بودن آنها هم شک و تردیدهای جدی وجود دارد.
برخی از مسایل ظریف و جزییتر هم بودند که شاید به میزان عوامل اصلی در به وجود آوردن فضای احساسی و پر از هیجان دوم خرداد موثر بودند، از جمله حضور جدی، پررنگ و خشن گروههای فشار در حملهی فیزیکی به ستادهای انتخاباتی خاتمی که سبب همدلی بیشتر مردم و ترغیب آنان برای رای قاطعتر به اصلاحطلبان شد. این گروهها اما امروزه با تجربهی بیستسالهای که اندوختهاند خوب میدانند که باید از برخورد مستقیم و فیزیکی با مخالفان خود پرهیز کنند. همراهی هنرمندان مردمی و محبوب با کاندیدای اصلاحطلبان نیز در کشاندن هر بیشتر مردم به پای صندوقهای رای موثر بود اما تجربه و سرنوشت کسانی چون شریفینیا، نجفی و افتخاری از یک سو و مشکلات بوجود آمده برای رخشان بنیاعتماد، باران کوثری و رامین پرچمی از سوی دیگر سبب شده است تا هنرمندان در این دوره محتاطتر و دست به عصاتر عمل کنند.
آخرین نکته و عامل منفی در عدم استقبال مردم و وجود فضای سرد انتخاباتی حاضر و تفاوت آن با سال ٧۶ در این است که در دههی هفتاد مردم نه تجربهای از حکومت هشت سالهی اصلاحطلبان را پشت سر گذاشته بودند و نه رنجها و سختیهای تقلب و دزدیده شدن رایشان در سال ٨٨ و اتفاقات دردناک پس از آن را با پوست و گوشت و استخوانشان لمس کرده بودند و این کار را برای کاندیداهای نصفه و نیمهی اصلاحطلب به مراتب مشکلتر میکند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»