اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
مناظرههای چند روزه گذشته در میان کاندیداهای ریاست جمهوری دورهی یازدهم نکات قابل توجه فراوانی داشت که هر کدام به نوعی بازگو کننده شرایط واقعی جامعهی ماست که سالهاست روحانیون حاکم و حامیان آنها دایمن تلاش میکنند تا آنها را پنهان کنند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اما در این روزها و وقتی پای رقابت و جمع کردن رای پیش میآید ناگهان از زبان دوست و آشنا از پرده بیرون میافتند. چند موضوع در روزهای گذشت بیش از دیگر مسایل در گفتوگوهای انتخاباتی رد و بدل شده است. نخست بحث اقوام، مذاهب و اقلیتهاست. سه دهه است که بر خلاف آنچه در قانون جمهوری اسلامی آمده است و همیشه سعی شده تا اینطور نمایش داده شود که همهی ایرانیان در برابر قانون با یکدیگر یکسان بوده و از حقوق برابر برخوردارند، بیشترین میزان ظلم و تبعیض بر اقلیتهای قومی و همچنین هموطنان اهل تسنن و غیرمسلمان روا داشته شده و کار تا جایی پیش رفته است که آنها از ابتداییترین حقوق اولیهی خود همچون خواندن نوشتن و آموزش به زبان مادری و اجرای مراسم آیینی و مذهبی خود نیز محروم بودهاند. زنان و جوانان نیز از دیگر اقشاری هستند که در روزهای اخیر مشکلات آنها در سخنان کاندیداها بزرگتر شده و به روشنی از آن سخن گفته میشود.
وجود فضای امنیتی، برخوردهای تند با مسایل فرهنگی و حوزهی خصوصی و شخصی افراد، وضعیت فیلترینگ و دهها موضوع دیگر چیزهای تازهای در جامعهی ما نبوده و نیستند. اما واقعیت این است که این روزها کاندیداها خوب میدانند که چارهای به جز بیان این حقایق ندارند. بوی گند این مصایب چنان همهی کشور را فراگرفته است که تنها راه کاستن از آن اجازهی انتشارش در سطح جامعه است. بخش جالبتر ماجرا اما نوع برخورد مسوولان و کاندیداها با این مسایل است. ایجاد وزارتخانه، معاونت و یا کمیتههایی برای مشکلات اقوام، اقلیتهای مذهبی، جوانان و زنان، احمقانهترین و سردستیترین نوع راهحل ممکن است. اگر قرار بود که گرفتاریها و کمبودها با ایجاد چنین وزارتخانههای و یا معاونتهایی برطرف شود مشکلات ریشهای و ساختاری موجود در ورزش ما با ایجاد وزارتخانهی ورزش باید تاکنون برطرف میشد. واقعیت این است که مشکلات به وجود آمده برای درصد بالایی از ایرانیان از اقلیتهای قومی و مذهبی گرفته تا دگراندیشان و دگرباشان ریشه در فرهنگ تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی دارد، که ساختهی جمهوریاسلامی است. این نوع نگاه از ابتدای انقلاب وجود داشته و دوگانههای «انقلابی-ضدانقلابی، حزباللهی-طاغوتی، مستضعف-فئودال، مسلمان-غیرمسلمان، شیعه-سنی» و دهها و دهها نمونهی دیگر شبیه این، در طول سهدهه سبب ایجاد شکافی عظیم در میان شهروندان کشورمان شده است و هر ساله بر تعداد جداشدگان از خودیها کاسته شده و آنها را به سمت غیرخودی شدن هل داده است.
تعلق و وابستگی به هر کدام از این دو بخش که مطلوب نظام بوده توانسته است منافع و موقعیتهای ویژهای را نصیب افراد کند و تا زمانی که این فرهنگ و تقسیمبندی از بین نرفته نمیتوان به حل مشکلات و تبعیضهای موجود امیدی داشت. طرح این مسایل به خودی خود نیز نکته درخشان و قابل توجهی است چرا که به خوبی نشان میدهد که محافظهکارترین کاندیداها هم به مشکلات موجود سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و معیشتی موجود واقفند و فقط بر اساس مصلحت است که در برابر آن سکوت میکنند اما در چنین روزهایی که احتیاج به جلب نظر مردم دارند، مجبور میشوند تا با آنها صادقتر باشند و به بسیاری از واقعیتها اعتراف کنند. واقعیت این است که صرف نظر از هر آنچه در انتخابات اتفاق بیافتد و اینکه چه کسی پیروز ماجرا بشود بدون شک دیگر نمیشود زمان را به عقب برگرداند و وضعیت جامعه و شرایط مردم و نوع نگاهشان به مسوولان را به پیش از زمان برگزاری انتخابات بازگرداند و این به خودی خود پیشآمد میمونی است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»