کافه مکس / رادیو کوچه
پائولو کوئلیو در سال 1947، درخانوادهای متوسط به دنیا آمد. برخی او را کیمیاگر واژه ها می دانند موضوعات مطرح شده درآثار او، بر ذهن میلیون ها خواننده ای تاثیر گذاشته است که به دنبال یافتن راه خویش، و روش های تازه برای درک جهان هستند. از آثار او میتوان به کیمیاگر و بریدا اشاره کرد.
در راستای سفر پائولوکوئیلو به ایران مصاحبه ای با وی انجام گرفته است که در زیر آمده است:
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
تو یک نویسندهی پرفروش هستی.میلیونها نفر آثار تو را خواندهاند و تحت تاثیرشان قرار گرفتهاند.آیا فکر میکنی کار تو هم روشی برای برقراری گفتوگو میان تمدنها باشد؟
من فکر میکنم هنر،نخستین گام به سمت گفتوگو است. وقتی چیزی را که خلق شده،میبینی،خالق اثر بهترین بخش از وجود خود را در آن قرار میدهد.پس به آن شخص آفرینندهی اثر، وبه فرهنگی که آن شخص را پدید آورده، احترام میگذاری. و بعد به خود احترام میگذاری که میتوانی زیبایی را ببینی. من در کتابهایم سعی میکنم بهترین بخش وجود خودم را در اختیار دیگران قرار دهم .کتابهای من بهتر از خود من هستند.مانند هر اثر هنری دیگری.با آفرینش،بخشی از وجود خود رابه دیگران میبخشیم،بهترین بخش از وجود خودمان را.با آفریدن اثر،خودم را درک میکنم،و با درک کردن خودم،برادرم را درک خواهم کرد. و بعد برادرم خود را به من نشان خواهد داد.
در کتابهای تو، عشق پدیدهی بسیار مهمی است. تو اعتقاد داری که عشق مهمترین عامل برای پیوند میان انسانهاست . اما گاهی عشقی هست که همچون شعلهای وجود را می سوزاند. فکر میکنی با چنین عشقی،گفتوگو ممکن باشد؟
من معتقدم جدا از عشق، جدا از شعلهی مقدسیکه در چشم و قلب ماست،ما به نظم و بردباری هم نیاز داریم. عشق، نظم و بردباری، بزرگترین فضیلتهای انسان هستند. پس وقتی شروع به صحبت میکنیم،باید نظر خود را بگوییم و بعد باید بردبار باشیم تا نظرات دیگران را هم بشنویم. وگرنه، هر کاری که میکنیم ، اصرار بر آن چه خود عقیده داریم خواهد بود ،و این گفتوگو نخواهد بود. گفتوگو یعنی نشستن و صحبت کردن و گوش دادن.
عشق گاهی هم به مرحلهی عجیبی میرسد. آدم نمیتواند بشنود، نمیتواند بفهمد، نمیتواند منطق داشته باشد. فقط عاشق است. این عشق چگونه به گفتوگو کمک خواهد کرد؟
من فکرمیکنم خدا ما را روی زمین گذاشت تا احساسات خود را با دیگران شریک شویم. این تنها راه برای آموختن است. بالاتر از شاعران ایران نداریم. شاعران این شعلهی مقدس عشق را داشتتند. اما آنها هم میتوانستند احساسات خود را با دیگران در میان بگذارند. نه فقط با مردم ایران، که با مردم سراسر جهان. در شعلهی مقدس با دیگران سهیم شدند. من اعتقاد دارم هر کس خدا را در قلب خود دارد، باید خدا را در وجود انسانهای دیگر نیز ببیند.
لطفن در مورد جایزهی ادبی که برای نویسندگان ایرانی در نظر گرفتهاید، صحبت کنید.
سینمای ایران در برزیل بسیار شناخته شده و پرطرفدار است، اما تا کنون از خواندن آثار نویسندگان ایرانی در برزیل محروم بودهایم. بنابراین تصمیم گرفتم جایزه ادبی پائولو کوئلیو را برای نویسندگان معاصر ایرانی افتتاح کنم .
از کدام نویسندهی ایرانی یا غیر ایرانی تاثیر گرفتهاید؟
یکی از نخستین کتابهایی که خواندم، رباعیات خیام بود. مادرم آن را به من هدیه داد. چون فکر میکرد راه بسیار خوبی برای درک زندگی، مرگ، شادی و رنج است. وقتی در رود فرهنگ قرار گرفتید، تمیز دادن تاثیرات دیگران غیر ممکن است. پس کنار ادبیات ایران، من تاثیرات بسیاری از نویسندگان دیگر هم گرفتهام. اما این تاثیرات هشیارانه نیست، چون من زیاد میخوانم، و وقتی مینویسم، از آن چه خواندم، ناهشیارانه برای بیان روح خودم استفاده میکنم.پس وقتی مینویسید، بر خود، و بر روح خود تمرکز میکنید.
آیا قصد دارید رمانی بنویسید که به ایران ارتباط داشته باشد؟
نمیشود پیشبینی کرد. یک رمان برای خود نویسنده هم یک رمز و راز است. پرسش شما را این گونه در نظر میگیرم چگونه یک رمان مینویسم؟ اول سعی میکنم به اجبار صحنهای خلق کنم و داستانی را که میخواهم بنویسم و همه چیز را جایی بگذارم که میخواهم. اما همیشه برای نوشتن کتاب آماده نیستم. از 1990 دوست داشتم کتابی دربارهی بخش مادی وجود خودم بنویسم ، سعی کردم، فشار آوردم، ولی نمیتوانستم. مجبور بودم چهار سال صبر کنم تا به این رمان برسم، و بعد داستان “کنار رود پیدرا نشستم و گرسیستم” را نوشتم. گاهی مغز آماده است ولی قلب نه. برای نوشتن کتاب، باید به هر دو اعتماد داشت نظم مغز و الهام قلب. البته که من دوست دارم کتابی دربارهی ایران بنویسم. و شاید الان هم در قلب من نوشته شده. ولی مطمئن نیستم مضمونش چیست. ولی در این مدت من دربارهی ایران صحبت خواهم کرد، چه در کنفرانسها و چه در مصاحبهها و روزنامههای مختلف دنیا.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
دوست
نامههای عاشقانهی یک پیامبر
مال جبران خلیل جبرانه دکتر.
—
رادیو کوچه: با تشکر از حسن توجه شما. تذکر به جایی بود اشتباه در ادیت و باز بینی بوده است که مرتفع شد.