مهشبتاجیک/رادیو کوچه
در برنامهی گذشته این مساله مطرح شد که درک اهمیت سلامت جنسی یکی از مسایلی است که به روان سالم انسان پیوند خورده است و دیرینگی این موضوع شاید به قدمت حضور انسان در کرهی زمین برسد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در بستر جامعهای که در آن قضاوتها عجولانه و بدون نگاه انتقادی است و روشهای متکی بر عقل و منطق وجود ندارد، به مرور زمان باورهایی رشد مییابند که به وسیلهی افراد درگیر با این باورها بازتولید نیز میشود. در حوزهی مسایل مربوط به جنسیت، زنان، برابریهای جنسی و احترام به گرایشهای جنسی در اقلیت، به این دلیل که به طور مستقیم بسیاری از باورهای عرفی و اعتقادی اکثریت جامعه را نشانه میگیرند، بیشتر مورد قضاوتهای عجولانه و واپسزدگی قرار میگیرند. یکی از این اقلیتها که در کشور ما همیشه و به ویژه در سی سالهی اخیر عمر حکومت اسلامی، رنج مضاعفی را تحمل کرده و میکنند، همجنسگرایان هستند. این گروه با توجه به باورهای عرفی و شرعی و همچنین نگاههای بنیادین به طور دایم با یک ترس و پنهانکاری دست و پنجه نرم میکنند تا خود را به عنوان عضوی از جامعه به اثبات برسانند.
جهان در این سی سالهی گذشته به اندازه سه هزار سال تغییر در خود داشته است. سیستمهای انفورماتیک وارد بازارهای جهانی شده است و به تولید و بازتولید دانش پرداخته است. از طریق ورود اینترنت و فناوری اطلاعات تحولی در آموزش و پرورش و در راستای تحولات نظریات توسعه تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی پدید آمده است و بالاجبار آموزش از یک نقطه صفر و یکی مطلق و همراه با سانسور خارج شد و تلاشهای آموزش و پرورش دیگر برای حفظ وضعیت گذشته جوابگو نیست. در سیستم آموزش و پرورش ما با آموزشهای خطی و تک بعدی اولین کاری که انجام میدهند از بین بردن حیرت است. بنابراین کودکان خود را در مواجهه با یک مساله میبینند. «بهتر است بپذیری». در این حال ساختن زندگی خود با محیطی که او را درکمال هماهنگی میخواهد حال اگر چنین جامعهای در خود خط قرمزهای زیادی را بنا به شرع و عرف تعریف کرده باشد، زندگی روزمرهی افراد با یک بقای سازشپذیر آلوده میشود که با مردم به مثابه یک کالا برخورد میشود. اما ورود تکنولوژی و به خصوص پدیدهای به نام اینترنت به شکل یک خودآموز عمل میکند، امروز اگر نوجوانی با هر پرسشی در رابطهی با خود مواجه شود، میتواند پرسش اصلی و تمام حواشی را در اینترنت جستجو کند.
بنابراین نسل جدید خود را بابت خواستها و گرایشاتش خود را سرزنش نمیکند و مانند نسل گذشته به پنهان کردن زندگی و اقتدارش نمیپردازد و خود را بیشتر عرضه میکند. دیگر نمیتوان در سیستم آموزش و پرورش با کودکان به مثابه یک فرایند تولیدی برخورد کرد و تغییر هنجارها خود را نشان میدهد.
به همین دلیل نسل جوانتر، پسر و دختر تن به ازدواجهای مصلحتی و اجباری نمیدهند. اما زنان فاصلهی سنی ٣٠ تا ۵٠ زیادی را میبینم که تشکیل خانواده دادهاند و گرایش خود را یا پنهان کردهاند یا برای همیشه بر آن سرپوش گذاشتهاند. اما نسل جوانتر میداند که کیست و چه میخواهد حتا اگر با شرایط موجود نتواند با جامعه به یک توافق عمومی برسد.
نیلوفر نوزده ساله است. از شانزده سالگی گرایشش را فهمیده و میداند که چه میخواهد. نیلوفر میگوید: زندگی در این جامعه برایم سخت است. پدر و مادرم مرا فرزند خوبی میدانند که درس میخواند و پسربازی نمیکند و دردسر هم کمتر تولید میکند. با آنها راحت نیستم که خواستههایم را برایشان مستقیم و بدون پردهپوشی بگویم ولی میدانم که اگر روزی مجبور شوم آنها در نهایت میپذیرند. من خودم از طریق فیسبوک آدمهای هم گرایش را پیدا کردم و خودم را شناختم. نیلوفر در ادامه میگوید: من هیچگاه نسبت به علاقهام به دخترها احساس گناه نداشتم، چون در فیلمها دیده بودم که دخترها هم عاشق هم میشوند. هرچند که میدانستم در جامعهی ما این گناه بزرگی است اما این را هم میدانستم که در جامعهی ما خیلی چیزها گناه است و ریاکاری پسندیدهتر است، پس مشکلی نبود که حتمن بخواهم یک تایید عمومی هم از جامعه داشته باشم.
در سیستم آموزش و پرورش ما با آموزشهای خطی و تک بعدی اولین کاری که انجام میدهند از بین بردن حیرت است
فهیمه در یک خانوادهی سنتی و مذهبی بزرگ شده است. پدرش فوت کرده و او با مادر و دو برادرش زندگی میکند. برادر بزرگترش حکم سرپرست خانواده را دارد و با اینکه اختلاف سنی او فهمیه زیاد نیست برایش حکم یک آقا بالاسر را دارد و همیشه با ایجاد خطوط قرمز برای فهیمه ایجاد دردسر میکند. فهمیه شاغل است ولی نه از نظر مالی این امکان را دارد و نه خانواده به هیچ عنوان به او اجازه میدهند که بتواند مستقل زندگی کند. فهمیه معتقد است این مدل از زندگی کردن با یک درد همیشگی پنهانی مانند مرگ تدریجی است. او که بسیاری از رابطههایش را به خاطر همین محدودیتها از دست داده است، هیچ برنامهای هم برای آیندهاش ندارد و میداند که اگر همینطور ادامه بدهد، افسردگی او را از پای درخواهد آورد. او معتقد است آموزش زمانی موثر واقع میشود که بستری مناسب در جامعه فراهم باشد تا این آموزش تسری پیدا کند. فهیمه میگوید خانوادهاش با اینکه امکانات اولیهی اطلاعرسانی و آموزش در اختیار آنان است ولی به دلیل فرهنگ نادرستی که جا افتاده است از همان ابتدای هر مسالهای که به همجنسگرایی مربوط میشود، چنان موضع سختی میگیرند که تمام راهها را حتا در مورد صحبتهای ابتدایی میبندند. مساله همجنسگرایان به عنوان یک اقلیت که حضوری واقعی دارند بخشی از هر جامعهای را در برمیگیرد و کتمان و واپسزدگی تنها به ضربه زدن به بخشی از جامعه منجر میشود. بدون شک احقاق هرگونه حقوق انسانی و یا تعریف آنان بدون حق تمام انسانهای آن سرزمین شوخی بیش نخواهد بود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»