شادیار عمرانی / رادیو کوچه
میگفتند ۱۴۰۰ نفر بودند. ۱۴۰۰ نفر در فاصله ۱۸ تیر تا ۲۲ تیر ماه ۷۸ دستگیر شدند. شورای ۲۵ نفرهی دانشجویان متحصن در بیانیهی ۲۶ تیرماه همان سال، در کنار اسم «عزتاله ابراهیمنژاد» و «فرشته علیزاده»، دختر دانشجوی ۲۱ سالهای به عنوان دیگر قربانی حادثه کوی دانشگاه به نام «تامی حامیفر» به فهرست کشتهشدگان و مفقودین اضافه کرد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در کنار دانشجویان ساکن کوی دانشگاه، دانشجویان دختر زیادی از دانشگاههای الزهرا، علامه طبابایی، دانشگاههای آزاد اسلامی، و دانشگاه امیرکبیر ۱۷ تیرماه آخرین باری بود که خانوادهی خود را دیدند. تعداد دستگیرشدگان تنها ۳۰۰ نفر اعلان شد و تعداد کشته شدگان ۷ نفر که از آن میان تنها هویت سه نفر شناسایی و رسانهای شد.
شب هفدهم تیر ۷۸، کوی دانشگاه – امیرآباد شمالی، دانشجویان کوی دانشگاه با اقدامی خودجوش میتینگی را در محوطه کوی ترتیب دادند. پیشتر نمایندگان دانشجویی دانشگاههای تهران طبق قراری قبلی قصد داشتند روز ۱۸ تیر در میدان آزادی دست به تحصن و راهپیمایی بزنند. دوم خردادی که نسل متولد انقلاب (۵۷ تا ۶۰) که حالا جمعیت کثیری از جامعه را تشکیل میدانند رقم زده بودند، پس از گذشت دو سال نه تنها به حداقل مطالبات آن روز خود که بر اساس وعدههای رییس جمهور محبوبشان، سید محمد خاتمی، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، گفتمان سیاسی، قانونمداری و مردم سالاری بود دست نیافته بودند، شاهد نزاعات شدید جناحین حکومت بودند. استیضاح «عطااله مهاجرانی»، وزیر ارشاد، «عبداله نوری»، وزیر کشور، و بعد طرح اصلاح قانون مطبوعات، مسیری که روزی دانشجویان با امید بسیاری در آن گام گذاشته بودند را به سوی تاریکی نمایان میکرد.
مردمی که آن شب در کنار دانشجویان کوی دانشگاه بودند، حمایت خود را از قیام دانشجویی به قیامهای گستردهی ملی پس از انتخابات ۸۸ پیوند زدند
جرقه زده شده بود. پانزدهم تیرماه ۱۳۷۸ – روزنامه سلام، به مدیریت مسوول «موسوی خوئینیها» و سردبیری «عباس عبدی»، اقدام به چاپ نامه محرمانه «سعید امامی» به «دری نجف آبادی» وزیر اطلاعات وقت کرد. این نامه درخواست و پیشنهاد سعید امامی به وزیر جهت اقدام قانونی برای «لغو مجوزها» و «اصلاح قانون مطبوعات» بود. سعید امامی شانزدهم مهر ۷۷ کمتر از یک ماه و نیم قبل از قتلهای زنجیرهای پاییز ۷۷ در نامهای به» مقام محترم وزارت» که بعدها در روزنامه سلام منتشر شد از محمد مختاری که کمتر از دو ماه بعد در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شد، نام برد و خطاب به دری نجف آبادی نوشت «فعالیت گسترده عناصری نظیر گلشیری، چهل تن، دولت آبادی، مختاری … برای مطرح نمودن کانون و ایجاد وجهه و پشتیبانی جهانی برای آن، مشکلات امنیتی را برای جمهوری اسلامی ایران و بخصوص وزارت به دنبال خواهد داشت.» انتشار این نامه در ۱۵ تیر ۷۸ در روزنامه» سلام» موجب توقیف این روزنامه بر اساس حکم دادگاه ویژه روحانیت شد که «غلامحسین محسنی اژهای» در آن زمان ریاستش را بر عهده داشت.
با آغاز اعتراضات در کوی دانشگاه، به سرعت دانشجویان دیگر نیز به کوی پیوستند. حدود ساعت ۱۱ شب، فرمان حمله نیروهای انتظامی و انصار حزباله به کوی صادر شد. حالا، اعتراض به بیرون کوی دانشگاه کشیده شده بود. جمعیت بیرون دانشگاه از چهار راه شهید گمنام تا بالای اداره پست، ساکنین امیرآباد را نیز به خیابان کشانده بود. حمله گروهی که آن روزها به نام لباس شخصی میشناختیم، به داخل کوی خشونتی وحشیانه داشت. برای بسیاری که آن شب آنجا بودند این اولین باری بود که چنین سرکوبی را میدیدند. وسایل دانشجویان از خوابگاه به بیرون پرتاب میشد. کسی فریاد میزد که قرآن را آتش زدهاند. خوابگاه طی چند ساعت به شدت تخریب شده و به آتش کشیده شد. انصار حزباله سعی داشت که دانشجویان را به داخل محوطه کوی ببرد و در را ببندد. امیرفرشاد ابراهیمی از اعضای انصار حزباله، با گفتن تنها بخشی از حادثه، ناگفتهها را باقی گذاشت. بشنوید:
کسی فریاد می زد که قرآن را آتش زدهاند. خوابگاه طی چند ساعت به شدت تخریب شده و به آتش کشیده شد
«عزتاله ابراهیمنژاد»، پشت همان در کوی دانشگاه کشته شد که جمعیت درگیر با انصار حزباله سعی داشتند از بستن آن جلوگیری کنند. او، به عنوان اولین شهید جنبش دانشجویی تیرماه ۷۸، دانشجو نبود. اعتراضات در روزهای بعد دامنهی وسیعتری پیدا کرد. منطقهی کوی دانشگاه، امیرآباد شمالی، اتوبان کردستان تا خیابان سیدجمالالدین اسدآبادی کاملا امنیتی شده بود. موتورهای به اصطلاح لباس شخصیها دائما این خیابانها را بالا و پایین میرفتند و در اتوبان باتونهای خود را به میلههای وسط اتوبان میکشیدند. صدای مهیبی با فریاد اللهاکبرشان در میآمیخت و هراس را بر مردم آن محل مستولی میکرد. دانشگاه تهران، شاهد تجمع دانشجویان بود. مردم، و حتا گروهی از معلمان معترض هم به آنها پیوسته بودند. کسبه انقلاب کرکرهها را پایین میکشیدند و از پناه گرفتن احتمالی دانشجویان در زمان درگیری جلوگیری میکردند. هیچیک از خواستهای دانشجویان پاسخ نگرفته بود. تعداد کثیری از دانشجویان ظرف دو روز اول ناپدید شده بودند. روزنامهها تیتر میزدند: «خرداد – کوی دانشگاه تهران به خون کشیده شد»؛ «صبح امروز – حمله نیروی انتظامی و شبه نظامیان به تجمع اعتراض دانشجویان به توقیف سلام»؛ «همشهری- تهاجم گروه فشار به دانشجویان معترض به توقیف روزنامه سلام».
در برابر مطالبهی دانشجویان به محاکمهی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ، سردار «فرهاد نظری» و «سردار لطفیان» و دیگر عاملان، که بعدها «سردار نقدی»، «حسین الله کرم» و «مسعود ده نمکی» هم اضافه شدند، پاسخهای دندانشکن، قاطع و تهدیدآمیزی گرفتند.
پنجم مردادماه ۷۸ سید محمد خاتمی:
«بعد از حادثه کوی دانشگاه، شورش پیش آمد. شورش و بلوا در تهران، حادثه زشت و نفرتآوری بود که ملت عزیز و مقاوم و صبور و منطقی ما را مکدر کرد. آنچه در تهران پیش آمد، لطمه به امنیت ملی بود؛ تلاشی بود برای برهم زدن آرامش مردم شریف و تخریب اموال عمومی و خصوصی و بالاتر از آن، اهانت به نظام و ارزشهای آن و مقام معظم رهبری. آنچه پیش آمد، حادثه سادهای نبود؛ تلاشی بود برای مرزشکنی و برای ابراز کینهتوزی علیه نظام که نه رابطهای با این ملت شریف داشت و نه نسبتی با دانشگاه و دانشگاهیان. حادثه شورش، یک حرکت کور، یک بلوا، یک حرکت ضد امنیتی، با شعارهای منحرفکننده بود که به نظر من برای مخدوش کردن شعارهای مطرحشده در دوران جدید ریاستجمهوری به وجود آمد. تحریک احساسات مردم متدین و دلسوز و وطنخواه که تاب تحمل حمله به ارزشها، رهبری، و مقدسات خود را ندارند، فقط از آن جهت صورت گرفت که ملت به خشونت واداشته شود. در واقع این شورش، نه تنها یک اقدام ضد امنیتی بود بلکه اعلام جنگی بود به رییسجمهور و شعارهای او. به یاری خداوند این بلوا خاموش شد.»
راهپیمایی حکومتی ۲۳ تیرماه ۷۸، حسن روحانی:
«افراد شرور، افراد وابسته به گروهکهای سیاسی ورشکسته و منزوی در جامعه ما، مزدوران و وابستگان به قدرتهای خارجی از این فرصت خواستند سوء استفاده کنند، البته این گروهکها ماهها در انتظار یک فرصت مناسب بودند و فکر کردند این مقطع فرصت مناسبی برای اهداف شوم و پلید آنهاست. یک حادثه تلخی که با حرکت این عناصر فاسد رخ داد، حرمت شکنی بود. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است. اهانت به همه آزادگانی است که قلبشان برای ایران به عنوان امالقرای جهان اسلام میتپد، بنابراین این حرمت شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست. ولایت، مهمترین رکن حکومت و نظام ما در قانون اساسی کشور ما است. اهانت به این رکن، اهانت به قانون اساسی است. اینها خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم.
آنها باور کردند که وقتی مطالبهی حقشان از قانون اساسی نظام پاسخی نمیگیرد، خیابان محضر حصول مطالباتشان است
ادامه این وضع برای نظام ما کشور ما و ملت ما قابل تحمل نخواهد بود. دیروز نسبت به این عناصر دستور قاطع داده شد، دیروز غروب دستور قاطع صادر شد تا هر گونه حرکت این عناصر فرصت طلب، هر کجا که باشد با شدت و با قاطعیت برخورد شود و سرکوب شوند. مردم ما شاهد خواهند بود که از امروز نیروی انتظامی، نیروی قهرمان بسیج حاضر در صحنه، با این عناصر فرصتطلب و آشوبگر – اگر جرات ادامه حرکت مذبوحانه داشته باشند- چه خواهند کرد. با عناصر خشونت طلب در این چند روز و با این اشرار برخورد قاطع خواهد شد تا برای دیگران درس عبرت باشد. خوشبختانه همه ارکان نظام، مسوولین همه قوا بدون هیچگونه اختلافنظر نسبت به برخورد قاطع و انقلابی نسبت به این عناصر فرصتطلب اتفاق نظر دارند و قوه قضائیه در روزهای آینده به وظیفه قانونی، شرعی، ملی و انقلابی خود به خوبی عمل خواهد کرد. لازم میدانم از نیروی انتظامی به خاطر تلاشهای شبانهروزیاش در این چند روز، از نیروی عزیز و قهرمان بسیج و همچنین پرسنل بیدار وزارت اطلاعات تشکر، سپاسگزاری و قدردانی نمایم که تلاش و فعالیت قوقالعادهای در این چند روز داشتهاند.»
از اواخر تیرماه آن سال تا شهریور ماه تعدادی از دستگیر شدگان آزاد شدند، تعدادی هم تا کنون مفقودند. تخمین زده شد که ۱۴۰۰ نفر جزو دستگیرشدگان مفقود الاثر باشند. در این میان مرگ «فرشته علیزاده»، مسوول برد انجمن دانشگاه الزهرا، و مهمترین حلقه برای شناسایی دانشجویان دختر دستگیر شده و مفقود، به شهادت «علی اکبر موسوی خوئینی» تایید شد. بعدها «امیرفرشاد ابراهیمی» ادعا کرد که جسد او را در خاوران دفن کردند. ویدئوی اعترافات اجباری تلویزیونی از «مریم شانسی»، و «منوچهر محمدی» داستانی دیگر از جنبش دانشجویی ساخت. «احمد باطبی» با عکسی که پیراهنی خونین برافراشته دستگیر و تبدیل به سمبل قیام دانشجویی شد. «اکبر محمدی» در زندان درگذشت، «حشمتاله طبرزدی» به عنوان رهبر اغتشاشات معرفی و دستگیر شد. دفتر تحکیم وحدت خود را به نام طلایهدار جنبش معرفی کرد و مسوولیت مسایل حواشی و اعتراضات به سمت بیت رهبری را نپذیرفت. در حالی که دستگیرشدگان کوی دانشگاه احکام سنگینی گرفتند، سردار نظری تبرئه و سرباز «اروجعلی ببرزاده» به جرم دزدیدن یک ریش تراش از خوابگاه محاکمه شد.
اما، قیام دانشجویی دوباره در ایران جانی تازه گرفته بود. گرچه انجمن اسلامی دانشجویان و دفتر ادوار تحکیم وحدت طی این سالها تلاش بسیاری کردند که به عنوان پیشروان و هادیان جنبش دانشجویی همچنان صف اول را در اختیار خود قرار دهند، حالا دانشجویان از هر طیفی هر ساله در سالگرد کوی دانشگاه به خیابان میآمدند. آنها تنها نبودند، مردم به آنها پیوسته بودند. مردمی که آن شب در کنار دانشجویان کوی دانشگاه بودند، حمایت خود را از قیام دانشجویی به قیامهای گسترده ملی پس از انتخابات ۸۸ پیوند زدند. آنها آن شب آنجا بودند، و باور کردند که وقتی مطالبهی حقشان از قانون اساسی نظام پاسخی نمیگیرد، خیابان محضر حصول مطالباتشان است.
این برنامه را تقدیم میکنم به تمام قهرمانان گمنام واقعهی کوی دانشگاه، و به یار دبستانیام، «شقایق مجد»، دانشجوی رشته کارشناسی ادبیات فارسی دانشگاه تهران، که در سوم مرداد ۷۸، سه روز پس از آزادی در خانهٔ پدری دست به خودسوزی زد.
……………………………………………………
برنامههای پیشین چشم سوم، با شادیار عمرانی:
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»