مهشبتاجیک/رادیو کوچه
بحث جنبش لزبین، گی، دوجنسگرایی، فراجنسیتگرایی و جنسیتهای چالشبرانگیز و در واقع ال جی بی تی مخفف واژگان (Lesbian ،Gay ، Bisexual، Transgender، Questioning)، مرتبط به جنبشهای متفاوت و ژرفی است که حاصل همسویی و همگرایی تفاوتهای مطرح در باب مسالهی تنوعات جنسیتی و تمایلات جنسی است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
همجنسگرایی و دوجنسگرایی به جهتگیری جنسی افراد مرتبطند در حالیکه فراجنسیتگرایی دربارهی تعاریف مربوط به جنسیت است. این تفاوتها برخی اوقات به شکل دیگری مطرح میشوند. در طول مدتهای مدیدی این جنبشها برای آگاهی و آزادی بارها به یکدیگر پیوند خوردهاند و عمومن تحت عناوین جنبشهای لزبین، گی، فراجنسیتگرایی و جنسیتهای چالش برانگیز شناخته شدهاند. اصطلاح دیگری که در میان جوانان عمومیت یافته است «کوییر» نام دارد. واژهی «کوییر» به خصوص به پیشرفت و هدایت هویت جامعه و گروهی اشاره میکند که زندگی جنسی و هویتهای اجتماعی جسمانی خود را به تمامی از مسیر اصلی دگرجنسگرایی سوا کردهاند.
در نقطهی تقابل این جنبشها همجنسگراستیزی یا هموفوبیاست که سالهاست افراد جامعهی «کوییر» را تحت ستم خود قرار داده است. در واقع حضور جنبشهایی که تحت عناوین بالا نام برده شد، ما را به این آگاهی میرساند، دگرجنسگرایی مطلق و یا همجنسگراترسی یا هموفوبیا نه تنها افراد «کوییر» را تحت ستم قرار میهد بلکه هر دو بخش اصلی از بافت حاکم بر مردم در نظامی هستند که به سلسلهای از روابط، کنشها، نهادها و گفتمانهای یکسان اجتماعی معتقدند. همچنین در این فرآیند با تعاریفی تحت عنوانHeterosexism ، دگرجنسگرایی، متعارف بودن و روابط طبیعی به طور پیوسته تاکید میکند که دگرجنسگرایی به مثابه یگانه روشی در میان انسانهایی که میتوانند با یکدیگر روابط جنسی داشته باشند. این روابط تنها روابط بر حق است و روابط جنسی افراد تنها باید بر اساس این مرزها بنا نهاده شود.
در سوی دیگر ماجرا با استفادهی مکرر از واژههای نامشروع، ناپسند، غیرطبیعی و غیرعادی این روابط را به حاشیه رانده و آن را به صورت نامریی درآوردهاند. استفاده از واژههایی همچون بیماری، گناه، غیراخلاقی بودن در واقع همان هموفوبیای جاری است. زیرا این مساله سالهاست که توسط جامعهی پزشکان و روانشناسان از لیست بیماریها خارج شده است. با این حال افراد جامعهی ال جی بی تی که سراسر مرزهای نژادی، طبقاتی، قومی و دینی متفاوت را در بر میگیرند، در سراسر جهان به شدت مورد آزار قرار گرفتهاند و هنوز کماکان زندانی و یا حتا اعدام میشوند.
نیازی به گفتن نیست که دگرجنسگرایی و همجنسگراترسی به طور ریشهای و عمیق با پدرشاهی پیوند میخورد. تصادفی نیست که خشونت بر علیه افراد گی و لزبین در زمانی رخ میدهد که خشونت بر علیه زنان نیز افزایش مییابد. کتک زدن علت اصلی آسیب، تجاوزات و تصادفات ساختگی است که زنان سالهاست متحمل میشوند و با جامعهی ال جی بی تی نیز به دلیل همان شکستن مرزهای پدرشاهی همان برخوردها میشود. سواستفادههای روانی و جسمانی از زنان عالمگیر است. تعریف زنان و مردان به عنوان افرادی در تضاد با یکدیگر نیز جزو همین اقدامات است. پدرسالاری از طریق پدرشاهی و با توسعه دگرجنسگرایی مدعی سلطه و برتری خود بر زنان، افراد گی و لزبین و به طور کلیتر جامعهی ال جی بی تی و افرادی است که هنجارهای او را زیر سوال میبرند. افرادی که از نظر یک جامعهی پدرسالار افرادی با خصوصیات مادون هستند که آنرا منتسب به افرادی مانند زنان و جامعهی ال جی بی تی مینماید. روابط نظام پدرشاهی دچار ایستایی و صلبی بودن هستند و با سلطه و انقیاد توصیف میشوند. بنابراین پدرشاهی از بنیاد دربارهی مساله روابط اجتماعی است که به طور اجتماعی و تاریخی ساخته می شوند.
گرچه انسانها زن و مرد به دنیا می آیند، اما تنها یک راه برای زن و مرد بودن بیشتر وجود ندارد و نیز تنها یک راه برای ارتباط زنان و مردان با یکدیگر وجود دارد. روابط پدرشاهی با مصرف زنان به مردان امتیازات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فراوانی میبخشد. بدون پرداختن به جزییات یکی از نتایج این امر تفکر و رفتاری است که مردان را نه تنها از زنان متفاوت بلکه برتر میگرداند. از این برتری نظام تقسیم کاری بر میخیزد که طی آن مردان جهت توسعه قدرتهای عقلانی و وظایف مرتبط با این واقعیت پرورش مییابند .در حالیکه زنان برای توسعه حساسیت عاطفی جهت حمایت و پرورش کودک و باروری اجتماعی میگردند و این تقسیم کار به طور دایم توسط فرهنگ مسلطی که ما را احاطه نموده، تقویت میگردد.
دستهبندی مردهای واقعی و زنهای واقعی دگرجنسگرا، همجنسگرا، لزبین و دوجنسگرا دستهبندی هایی هستند که به طور ذاتی تنها میتوانستند از جامعه پدرشاهی جنسگرا برخیزند. جامعهای که از یک طرف با انسانیتزدایی از زنان آنها را در روابط با مردان مادون مطیع و تسلیم تعریف نمود و از طرف دیگر با بیگانه نمودن مردان از بدنهای خود جهت اجرای کارکردهای نظامی، سیاسی و اقتصادیشان آنها را از لحاظ عاطفی عاجز نمود. در جامعهای که مردان بر زنان ستم روا ندارند و بیان جنسی از احساسات پیروی نماید، دستهبندیهای دگرجنسگرایی و همجنسگرایی نابود خواهند شد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»