شادیار عمرانی / رادیو کوچه
مصاحبه با یوسف خیرخواهی و بهرنگ زندی
اینجا، اوضاع همیشه بر وفق مراد نیست. برای بسیاری هرگز بر وفق مراد نیست. علاوه بر مشکلات معیشتی، کار، سرپناه، امنیت، و حداقل رفاه، برای بسیاری پناهندگی آنچه در پی نداشته پناه بوده است. اغلب کسانی که در طول پروسهی پناهندگی، با چالشهای متعددی مواجه میشوند، فعالان سیاسی هستند. در برنامههای گذشته از زبان چند پناهنده و پناهجوی سیاسی، مصائبی که در طی روند پروندهی پناهندگی آنها وجود داشته است شنیدیم. در برنامهی امروز به یکی از خبرسازترین این مشکلات خواهیم پرداخت؛ خبری که تلخ است ولی حقیقت دارد. تحصن و اعتصاب غذای خشک هفت نفر از پناهندگان در ترکیه در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در آنکارا.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اول یک نفر بود: «یوسف خیرخواهی»، فعال سیاسی چپ، که با گذشت چهار سال از پذیرش او به عنوان پناهنده هنوز در انتظار تعیین کشور است. رفته رفته بیشتر شدند. گروهی این میان با فشار و اجبار پلیس ترکیه تحصن را شکستند. امروز هفت نفرند: «یوسف خیرخواهی»، فعال سیاسی چپ، «علی کریمی»، فعال سیاسی کرد به همراه خواهر، همسر و دختر دو سالهاش، «روژ عزیز کریم»، فعال سیاسی چپ عراقی و «کیچی براهوی» فعال سیاسی بلوچ. حالا ۵۷ روز گذشته است و آنها هیچ پاسخی از هیچ مسوولی دریافت نکردهاند جز وعدهی آنکه در ماههای آتی شاید کشورشان پس از گذشت سالها انتظار مشخص شود. آنها با وجود شرایط طاقتفرسای زندگی در ترکیه، تنها چیزی که دارند جانشان است که حالا تا رسیدگی به مطالباتشان گرو گذاشتهاند و وارد اعتصاب غذای خشک شدهاند. در گرمای مردادماه زنان و دختر دو سالهای که حالا ۵۷ روز است که روی خاک و زیر آسمان خوابیدهاند، نه استحمامی و نه بهداشتی، نه غذای مناسبی و نه امنیتی، هنوز نگرانی هیچیک از مسوولان را موجب نشدهاند، و در این شرایط، اعتصاب غذای خشک میتواند زندگی آنها را به خطر بیندازد.
چند روز پیش از شروع اعتصاب، با یوسف خیرخواهی، مصاحبهای انجام دادم. از کلام او میشد انتظار داشت که آنقدر مصمم است که از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. یوسف خیرخواهی با نام مستعار «فواد جهان دوست»، فعال سیاسی چپ است که فعالیت خود را از سال ۱۳۷۰با پیوستن به حزب کمونیست ایران آغاز کرد. وی چون اعتقادی به مبارزهی مسلحانه نداشت با چندی از رفقای خود به صورت کمیتهای و بدون حزب وارد فعالیت سیاسی شد. وی در سال ۱۳۸۳به حزب کمونیست کارگری- حکمتیست پیوست. پس از دو بار دستگیری سرانجام بعد از وقایع پس از انتخابات سال 1388 مجبور به ترک ایران شد. با گذشت چهار سال و قبولی درخواست پناهندگی وی، هنوز کشور سومی برای جایگزینی او تعیین نشده است.
– ش. عمرانی: آقای خیرخواهی، اول توضیحی دربارهی وضعیت خود به عنوان پناهنده بدهید و اینکه چه مشکلاتی دارید و الان در چه شرایطی هستید؟
– ی. خیرخواهی: «با عرض سلام خدمت شما و تمامی شنوندگانتان و ممنونم که وقتتان را به من دادید. من «یوسف خیرخواهی» هستم که الان به مدت چهار سال است که وارد خاک ترکیه شدهام. فعال سیاسی چپ هستم، ۲سال و نیم است که قبولی یو اِن را دارم. در عرض این دو سال و نیم هنوز سازمان ملل پروندهی من را به هیچ کشوری نداده و الان ۵۴روز است که من دَمِ دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، UNHCR ، تحصن کردهام. البته ما زیاد بودیم که متاسفانه پلیس آمد و یک سری از بچههای افغانستان را به زور برگرداند.»
– ش. عمرانی: دلیلی که مجبور به تحصن شدید چه بوده است؟
– ی. خیرخواهی: « ببینید دلیل واقعی این مساله این است که الان بعد از آنکه به پروندهی شما رسیدگی میشود و شما را به عنوان پناهنده میشناسند و قبولتان میکنند، حقتان است که در عرض یکهفته، یک ماه یا نهایتش هفت ماه یا هشت ماه، شما را بدهند به کشور سومی، کشور امن و مطمئن. متاسفانه، برای من این کار نشده، یا برای خیلیهای دیگر از دوستان ما که سیاسی هستند، مشکل دوستان سیاسی دیگر هم هست. تنها من اینطوری نیستم. باید هر چه زودتر سعی شود که این مشکل رفع شود. بهانهشان هم همین است که میگویند شما سیاسی بودهاید، کار نظامی کردهاید. البته اینها همهاش بهانه است. متاسفانه به خصوص سیاسیون چپ را بسیار اذیت میکنند و فرقی نمیکند برای گروههای دیگر سیاسی هم همین است. آن دیگران هم داستان خودشان را دارند و مشکلات خودشان را دارند. متاسفانه، این مساله هست.»
– ش. عمرانی: « چون مسالهی ارتشی بودن را یا نظامی بودن را، یا ارتباط با اسلحه را به هر حال، مطرح کردید، در مورد این مساله خوب است که دوستان شنونده بدانند و بشنوند که چه اظهاراتی در زمانی که پروندهشان در حال جریان است ممکن است این مشکل را به وجود بیاورد که نتوانند بعداً تعیین کشور شوند.»
– ی. خیرخواهی: « ببینید شما الان در مورد همین مساله صحبت کردید، مسالهی نظامی. یعنی بحثش این است که شما قبلا عضو حزب کمونیست ایران بودید شاخهی نظامی آن،کومله، و فعالیت نظامی کردید. در صورتی که من فعالیت نظامی نکردم چون فعالیت نظامی کومله از سال ۱۳۶۶-۶۷کلا بسته شد. یعنی گذاشتندش کنار. من در سال ۱۹۹۱بود که عضو این سازمان شدم. خودم هم اعتقاد به مسالهی نظامی ندارم ولی اعتقاد دارم که اگر دشمنتان به شما با اسلحه حمله میکند باید از خودتان دفاع کنید. این کاملا طبیعی است. ولی در کل این حرفها فقط یک بهانه است. چون تمام کسانی که فعالیت نظامی کردهاند و داشتهاند همهشان خارج از کشور اند. احزاب چپ و کومله حتا حزب کمونیست ایران. اینها چه مشکلی داشتهاند در آن کشور؟ اینها انسانهای آزادیخواه و برابریطلبی بودهاند که برای اعتقادات خودشان مبارزه کردهاند در صورتی که به آنها حمله شده. آنها به کسی حمله نکردند. این جمهوری اسلامی بود که به کردستان حمله کرد. این جمهوری اسلامی بود که همه را تیرباران کرد، همه را قتلعام کرد.
این جمهوری اسلامی بود که همه را تیرباران کرد، همه را قتلعام کرد
دوستان و رفقای ما تنها برای دفاع از خودشان و جان خودشان مبارزه کردند. و الان هم که همهشان خارج از کشور اند و هیچ مشکلی برای هیچ کشوری به وجود نیاوردهاند. ولی شاید از حق خودشان دفاع میکنند. یعنی دارند مبارزه میکنند، حالا به نوعی دیگر، مبارزهی صلحآمیز. در صورتی که شما دیدید در کردستان این جمهوری اسلامی بود که هر روز احزاب را توپباران میکرد. این جمهوری اسلامی بود که همه را اعدام میکرد. این جمهوری اسلامی بود که به زن و بچه رحم نکرد. اینها همهاش بهانه است.»
– ش. عمرانی: « آیا شما بعد از پذیرش پناهندگیتان تعیین کشور شدهاید یا خیر؟»
– ی. خیرخواهی: « من، نه! الان دو سال و نیم است که قبولی یو اِن را دارم، یک روز بعد از قبولی من مصاحبهی کشوری رفتم ولی به هیچ کشوری پروندهی من را ارسال نکردند. خود سازمان ملل پروندهی من را به هیچ کشوری نداده، یعنی، اگر پروندهی من را به کشوری میداد و رد میکردند، بحثش جدا بود، ولی سازمان ملل، دو سال و نیم است که پروندهی من را به هیچ کشوری نداده. هر کشوری در سازمان ملل نماینده دارند، مثلا الان کشور کانادا، سوئد، نروژ، فنلاند و استرالیا و آمریکا. البته پروندهی من به آمریکا هم نمیخورد، چون ، همین که بفهمد شما کمونیست هستید ردتان میکند. الان خیلی وقت است که این مساله هست، چپها را قبول نمیکند. استرالیا هم کمی با مسالهی نظامی مشکل دارد، کسانی که نظامیکار بودند، میماند کانادا و نروژ و فنلاند. این کشورها، پروندهی من را میتوانند بردارند ولی متاسفانه سازمان ملل این پروندهی من را به این کشورها نداده که بخواهند رد کنند.»
– ش. عمرانی: «بهانهی سازمان ملل برای ندادن پروندهی شما چه بوده؟ چون قطعا سازمان ملل سودی از نگهداشتن شما نمیبرد و دوست دارد که شما زودتر تکلیفتان مشخص شود. چون به هر حال اینها با ترکیه هم قراردادی دارند و دوست دارد که شما سریعتر کارتان درست شود. چه بهانهای میآورد که حتا پروندهی شما را به هیچیک از این کشورها نداده است؟»
– ی. خیرخواهی: « ببینید اول سازمان ملل بهانهاش مجاهد بودن است، از مجاهد بودن منظورم همان مسالهی نظامی است. مثل این میماند که شما کاری را نکرده باشید و به شما بگویند که حتما این کار را کردهاید و شما هم باورتان بشود که من این کار را کردهام در حالی که این مساله اصلا وجود نداشته. اصلا جنگی نظامیای نبوده بین رفقای ما و ایران. چون آن موقع از لحاظ نیرو آنقدر نیروی ما کم بود، چون زمان انشعاب منصور حکمت بود. رفقایمان رفته بودند و همه دست کشیده بودند. چیزی نمانده بود در اردوگاه که بخواهند مبارزه کنند. در صورتی که ما هر روز زیر توپ بودیم. در مورد سازمان ملل و اینکه دولت ترکیه هم دوست دارد که شما از اینجا بروید، من مثل شما فکر نمیکنم. من فکر میکنم که دقیقا برعکس، دوست دارند که سیاسیون بمانند، و یک کاری کنند که سیاسیون دیگر داخل ایران بمانند. به خاطر مسائل سیاسی خودشان. به خاطر چیزهایی که در ذهن خودشان هست. بتوانند استفاده کنند از اینها. خوشبختانه من در مورد خودم و احزاب چپ فکر نمیکنم که هیچ وقت قربانی این دولتها بشویم، حتا دولت ترکیه یا دولت آمریکا، یا هر دولت دیگر، دولت جمهوری اسلامی. ما خط خودمان را داریم و راه خودمان را ادامه میدهیم. من فکر کنم اذیت کردن سیاسیون به همین دلیل است بیشتر.»
– ش. عمرانی: «آیا قابل پیگیری از لحاظ قوانین بینالمللی نیست؟ اینکه به هر حال شما دارید ساپورت میشوید و نامه میگیرید اینکه به شما احتیاج است و شما تایید شدهاید، که بخواهند این مساله را از لحاظ قانونی با گرفتن وکیل پیگیری بکنند؟»
– ی. خیرخواهی: « ببینید دوستانمان هم پیشنهاد وکیل دادهاند. و گفتند که با او در ارتباط باشیم و این کار را هم کردهاند. ولی بحث این نیست. بحث این نیست که امروز کار من درست شود و بروم. امروز برای من سازمانهای چپ این کار را بکنند، وکیل بگیرند، که معرفی هم کردهاند به من، ولی خودم توجهی نکردهام به این مساله. بحث ریشهایتر از این حرفهاست. بحث رفقای دیگری هستند که هشت سال است که اینجا هستند. من الان دو تا رفیق دارم اینجا که هشت سال است با پدر و مادرشان اینجا هستند. مگر من چه چیزی ام از اینها بیشتر است؟ خونم رنگینتر است، یا تافتهی جدا بافتهام؟ من فرقی با اینها ندارم. بحث این است که قضیه از ریشه باید از بین برود. این قضیه، ریشهای باید حل شود. فقط من نیستم. انسانهای دیگر خیلی اینجا با خانواده هستند. من شرایطم خیلی بهتر از آنهاست. یعنی من فکر میکنم میبینم اصلا زندگی آن دوستهایم را در ترکیه میبینم رفقای دیگرم را میبینم خجالت میکشم از خودم که بگویم چرا کشور من را نمی دهید. مساله این است. مسالهی من تنها نیست. این رفقا از احزاب سیاسی، مال هر حزبی هستند فرقی نمیکند، چپ یا راست، به نظر من این قضیه را باید ریشهای حل کنند. بحث من نیستم. بحث رفقای دیگر هستند. بحث رفقایی هستند که در آینده به اینجا میآیند. در همین تحصنی که ما هستیم یک خانواده هستند که بچهی دوساله الان 55 روز است که با ما است. این بچهی دوساله گناهش چیست؟»
– ش.عمرانی: « در مقابل این عدم معرفی شما به کشور ثالث، چه راهکاری را یو اِن پیش پای شما گذاشته است؟»
– ی. خیرخواهی: «ببینید؛ حدود پانزده روز پیش با ما صحبت کرد. گفت شما الان مدتی هست که اینجایید برگردید و بروید. شاید تا یکی دو ماه دیگر کشورها پروندهی شما را برداشتند. یو اِن خودش این پرونده را به کشورها نمیدهد. به نوعی به ما داشت چراغ سبز بود ولی قابل قبول نبود. چون شما نمیتوانید بگویید که صراحتا به شما کشورتان را میدهم . ما با یو اِن وارد معامله نمیشویم. چیزی که حقمان است. حقمان است که کشور سوم برویم. حقمان است که کشور امن داشته باشیم. حقمان است که زندگی داشته باشیم. دیگر در این بحثی نیست.»
– ش.عمرانی: « الان چند روز است که در تحصن هستید؟»
– ی. خیرخواهی: « الان دقیقا 55 روز است که ما در تحصن هستیم.»
– ش. عمرانی: « و فکر میکنم تحصن را شما با اعتصاب غذا شروع کردید.»
– ی. خیرخواهی: « من آمدم اینجا، سیزده روز اعتصاب غذا کردم. بعد سیزده روز رفقای حزبیمان فشار آوردند. رفیقمان «بهرنگ زندی» و «سعید آرمان»، فشار آوردند که این اعتصاب را بشکن. فقط داری به خودت ضربه میزنی. سعی کن از راه بهتری این کار را بکنی. من هم تصمیم گرفتم که حرف بچهها را گوش بدهم و همین کار را بکنم، چون اعتصاب داشت به شدت به من لطمه میزد چون حالم خیلی بد بود. شدیداً حالم بد بود.»
– ش. عمرانی: « الان در چه شرایطی هستید و چند نفر هستید و شرایط معیشتی و گذران زندگیتان در چه وضع است؟»
– ی. خیرخواهی: « الان شرایط ما شرایط خوبی نیست. یک بار پلیس آمد و تمام وسایل ما را برد. ما هیچ چیز دیگر نداشتیم، ساک، پتو، … و کلی باران خوردیم. چون شما خودتان میدانید که هوای آنکارا باران زیاد میآید.»
– ش. عمرانی: «آنجا با احتساب اینکه با یو اِن چند قدمی بیشتر فاصله ندارد آیا کارمندهای یو اِن آمدهاند دیدهاند و فهمیدهاند که تحصنی که هست بابت چیست چون من در عکسها ندیدم که بنری دست شما باشد. و آیا اصلا میدانند که شما که الان آنجا نشستهاید در چه وضعیتی هستید و به چه علت آمدهاید؟»
فعالان سیاسی از هر حزبی که هستند فرقی نمیکند، چپ یا راست، این قضیه را باید ریشهای حل کنند»
– ی. خیرخواهی: « بله، کارمندهای یواِن کاملا در جریان هستند. کاملا همهشان اطلاع دارند. میدانند که ما برای چه تحصن کردهایم و پلاکاردها و چادرها را به زور پلیس برداشت. رفقای دیگرمان این کار را کرده بودند. رفقای افغانیمان حتا این کار را کرده بودند. خودمان هم این کار را کردیم. به ما هشدار دادند و بعد آمدند به زور برداشتند. و خودشان هم میدانند که ما دقیقا 55 روز است که اینجاییم و خواستهمان چیست. هر روز می آیند و ما را میبینند. خودشن کاملا آشنا شدهاند با ما.»
– ش. عمرانی: « و هیچ واکنشی هم نسبت به این قضیه نشان نمیدهند؟ یعنی « از اینجا بلند شوید بروید، یا بیایید داخل یا نمایندهای را داخل بفرستید که صحبت بکند» ؟»
– ی. خیرخواهی: « نه. اصلا به هیچ عنوان واکنشی نشان ندادهاند. یعنی حرفی ندارند برای زدن. زمانی کسی میآید برای صحبت کردن که حرفی برای گفتن داشته باشد. حرفی برای گفتن ندارند. یکی دلیلش این بود. دلایل دیگری هم دارد. که اگر جواب ما را بدهند پناهندگان دیگر بریزند و سرشان شلوغ شود و هزار تا چیز که اینها بهانه است. پناهندههای دیگر هم حقشان است که بیایند و اعتراض کنند. چرا یک نفر باید هشت سال اینجا باشد و نتواند زندگی داشته باشد. این کاملا حق است. حق همه است. من از همه خواهش میکنم که بیایید و فشار بگذارید بر یو اِن و حقتان را بگیرید. این حقتان است. آنهایی که قبولی دارند هفت سال یا هشت سال است که اینجا هستند. این مرگ تدریجی است. ادامه ندهند. زندگی اینها نیست. بیایید حقتان را بگیرید، فشار بیاورید، چرا باید اینجا باشیم؟ جایی زندگی کنید که نه حق کار دارید، شما هیچ حقی ندارید و به عنوان یک برده و نیروی کار ارزان دارند از شما استفاده میکنند. اصلا دوران بردهداری خیلی بهتر است از الانی که اینجا هستند. طرف به جای اینکه روزی هشتاد لیر به او بدهند که حقش است، روزی بیست لیر به او میدهند. از آن طرف خانهای که به خود اشخاص ترک _ مسالهی فاشیست در ترکیه خیلی قوی است_ مثلا سیصد لیر میدهند، به یک پناهنده [اجاره] میدهند پانصد لیر. و شما میبینید برای پول پیش آب و برق پناهنده با فیش آب و برق خود مردم ترکیه خیلی فرق دارد. برای پناهنده گرانتر است. این مسائل هست. این نیروی کار ارزان است برای بیست لیر. چرا؟ به جای اینکه بنشینید مرگ تدریجی را قبول کنید بلند شوید بیایید. کارمندهای یو اِن وظیفهشان است که کار شما را انجام دهند. اصلا برای کار شما اینجا هستند وگرنه الان اینها هم باید میرفتند کارگری میکردند یا هر کار دیگری. »
– ش. عمرانی: « آقای خیر خواهی، فکر میکنید تا چه زمانی بخواهید این تحصن را ادامه دهید و آیا جواب خواهید گرفت از طریق این تحسن یا نه؟ چقدر امیدوارید؟ »
– ی. خیرخواهی: « تحصن را من ادامه میدهم. حالا آیا جواب خواهم گرفت یا نه؟ مسلماً آدم هر کاری را که بخواهد انجام دهد اگر رویش محکم بایستد حتما به آن میرسد. مطمئنام که جواب میگیرم و به آن ادامه میدهم. زمانش هم برایم اصلا اهمیتی ندارد. شما تا نخواهید که کاری را انجام دهید به آن نمیرسید. حتما باید بخواهید. و صد در صد من جواب خواهم گرفت. این را مطمئنام. به آن هم ادامه میدهم. زمانش زیاد مهم نیست. فقط بستگی دارد که به زور نیایند و ما را برگردانند. با دوستان دیگر در ترکیه قبلا این کار را کردهاند. پناهندگان دیگر. رفقای دیگرمان. بچههای افغانستان را به زور. خیلی هم اذیتشان کردند. گرچه ما هم خودمان خیلی اذیت شدیم. چند بار ما را برگرداندهاند به ترمینال و اذیت و آزار. با اینحال ما ادامه دادهایم. و الان هم تا وقتی جواب درستی نگیریم مطمئنام باز هم ادامه خواهم داد و مطمئنام جواب خواهند داد.»
– ش.عمرانی: « و توقع شما چیست؟ چه حمایتی را در حال حاضر نیاز دارید؟»
– ی. خیرخواهی: « حقیقتا، رفقا و دوستان چیزهایی که من خواستم را انجام دادند. یعنی دیگر توقعی بیشتر از این فکر کنم بیمورد باشد. رفقا هر کاری که از دستشان برآمده، دوستان و رفقا، انجام دادهاند و حتا رادیوها و تلویزیونهایی که با آنها صحبت کردیم و مخصوصا رفیق «بهرنگ زندی». همینطور از شما ممنونم که سپاسگذاری هم دارد. شما هم زحمت کشیدید و لطف کردید که وقتتان را به من دادید. توقعی ندارم حقیقتاً. در همه چیز بیشتر از همه خودم باید نقش داشته باشم. خود انسان میتواند تاثیرگذارتر باشد. گرچه دوستان و رفقا و رادیو و تلویزیونها تلاش خودشان را کردند. ممنونم و خیلی هم تاثیر خوبی دارد. من فکر میکنم در این مساله باید بیشتر نقش داشته باشم.»
با انتشار خبر آغاز اعتصاب غذای خشک این متحصنین، به سراغ بهرنگ زندی، سخنگوی کمپین حمایت از پناهندگان متحصن رفتم. وی اینگونه به پرسشها پاسخ داد:
– ب. زندی: « این تحصن در واقع در تاریخ بیستم ژوئن با اعتصاب غذای نامحدود یوسف خیرخواهی، فعال سیاسی چپ، شروع شد و بعد از سیزده روز اعتصاب غذای یوسف خیرخواهی با درخواست سازمانها، احزاب و شخصیتها، این اعتصاب غذا به پایان رسید. ولی همچنان یوسف خیرخواهی به تحصن خودش ادامه داد. و الان به مدت پنجاه و شش روز است که از آن تاریخ در تحصن به سر میبرد. در تاریخ بیست و نهم ژوئن، علی کریمی، فعال سیاسی کرد ایرانی، همراه با خانوادهاش به این تحصن پیوستند و آنها هم وضعیتی مشابه یوسف داشتند. که به مدت چهار سال است که در ترکیه به سر میبرند و دو سال است که جواب قبولی گرفتهاند ولی هنوز هیچ اقدامی کمیساریای عالی برای انتقال آنها به کشور سوم صورت نداده.
در تاریخ چهارم ژوئیه، یک خانوادهی افغانی به این تحصن پیوستند. که با دستگیری پلیس و انتقال آنها به شهر خودشان آنها نتوانستند در تحصن باقی بمانند. ولی در روزهای پایانی، یک پناهندهی کرد عراقی و فعال سیاسی چپ به این تحصن پیوسته، روژ عزیز کریم. و همچنین یک بلوچ ایرانی نیز در این تحصن شرکت کرده. الان مجموعا هفت نفر در مقابل کمیساریای عالی سازمان ملل، در آنکارا متحصن هستند. و امروز (۱۶اوت ۲۰۱۳) در بیانیهای که منتشر کردهاند و به دست من رساندهاند و در سایت کمپین هم منتشر شده، اعلام اعتصاب غذای خشک کردهاند. که با توجه به حضور زنان و بچه ها، آسیبهای جدیای به این پناهندگان متحصن وارد خواهد شد. علی رغم میل باطنی خودشان و در بیانیه هم اعلام کردهاند.
در همین تحصنی که ما هستیم یک خانواده هستند که بچهی دوسالهیآنها الان ۵۵ روز است که با ما است. این بچهی دوساله گناهش چیست
همچنین در مورد وضعیت جسمی این پناهندگان من خدمتتان توضیح دهم که علی کریمی دچار زخم معده است و از ناراحتی شدید کلیه رنج میبرد. و همچنین یوسف خیرخواهی هم به دلیل آسیبهای جدیای که از اعتصاب غذای سیزده روزهاش از تاریخ بیست ژوئن تا سوم ژوئیه دید، بدنش ضعیف است و آمادگی اعتصاب غذای خشک را ندارد. ولی ناچاراً، چون که در این 56 روز هیچ پاسخی از طرف سازمان ملل دریافت نکردهاند، وارد این اعتصاب غذای خشک شدهاند.»
– ش. عمرانی: « یعنی هیچکدام از مسوولین کمیساریا حتا بیرون نیامدهاند که توجهی کنند تا اقدامی شود؟»
– ب. زندی: « ببینید، در هفدهمین روز تحصن این پناهندگان، دو نفر از نمایندگان کمیساریای عالی، وارد گفتگو و مذاکره شدند و از پناهندگان خواستند که با پایان دادن به تحصن خود، جوابی را از طرف سازمان ملل بگیرند مبنی بر انتقال به کشور سوم. ولی بر حسب تجربهای که سایر متحصنین در سالهای قبل داشتند که این وعدههای سر خرمنی را سازمان ملل همیشه به پناهندگان میدهد، اینها از تحصن خودشان دست نکشیدند و منتظر یک جواب قطعی، روشن و مشخصی نسبت به این مساله هستند. این جواب قطعی، روشن و مشخص از طرف نمایندگان سازمان ملل تا این تاریخ داده نشده است و متاسفانه اینها را به درون ساختمان کمیساریای عالی راه نمیدهند. و هنوز هیچ مذاکرهی جدی و رسمی با این متحصنین صورت نگرفته است.»
– ش. عمرانی: « آیا ارگانی از ارگانهای حقوق بشری، یا ارگانی قانونی کمکی توانسته است از لحاظ قانونی به این متحصنین کند؟»
– ب. زندی: « من از همین فرصت استفاده میکنم، و در واقع از کنفدراسیون پناهندگان ایرانی و عراقی تشکر میکنم که واقعا در این مدت نامههای متعددی به زبان کردی و عربی به سازمان ملل فرستاده در حمایت از این پناهندگان متحصن. ولی به جز این سازمان حمایت از پناهندگان، در بین سازمانهای ایرانی به صورت سازمانهای حقوق بشر و پناهندگان، فقط سازمان بیمرز، «سعید آرمان»، این نامه را فرستاده و از طرف اشخاص، مینو حمیلی نامهای را به کمیساریای عالی فرستاده. به جز این اسامیای که من در اینجا ذکر کردم، هیچ سازمان یا نهاد مدافع حقوق پناهندگی نامهای را در حمایت از این متحصصین نفرستادهاند؛ تا این لحظه.»
– ش. عمرانی: « متحصنین تا چه زمانی میخواهند به تحصن خود ادامه دهند و برای این اعتصاب غذا آیا دِدلاینی مشخص کردهاند یا میخواهند همچنان ادامه دهند؟»
– ب. زندی: « آن چیزی که اعلان کردهاند بر حسب وضعیت بدنی و جسمیای که من از این متحصنین توضیح دادم قطعا بعد از دو سه روز اعتصاب غذای خشک، دچار مشکلاتی جدی میشوند. و طبیعتاً نمیتوانیم بگوییم که نامحدود ادامه دارد. ولی دِدلاینی را برای این اعتصاب غذای خشک تعریف نکردهاند، و به این شکل اعتصاب غذا میخواهند به خواستههایشان برسند. چونکه بعد از ۵۶ روز تحصن مسالمتآمیز در جلوی دفتر سازمان ملل، هیچ جواب و پاسخی از طرف اینها به این متحصنین داده نشده است.»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
sakhi ahmadi
chera dorogh megid ya pakhsh nakonid ya raste sho begid man avvalin nafar bodam ki avval hatta yosef nabod va man tahasson ra nashkastam va edame khaham dad sakhi ahmadi
lanat bar doroghgoyan……….