شادیار عمرانی/ رادیو کوچه
پس از سی و یک ماه خونین، سوریه در انتظار بارانی از مرگ است. آغاز آنچه سوریها، به آن، نام انقلاب مردمی دادند، لیبرالها آن را ادامهی بهار عربی خواندند و جمهوری اسلامی سعی داشته است که آن را شورش جلوه دهد، با امید به تغییری دموکراتیک در کشوری همراه بود که نظام موجود در آن تحزبگراست.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اما با کودتای حزب بعث در سال ١٩۶٣ و وضع قوانین در حیطهی انحصارگرایی حزبی به نفع خود و شکل گیری «جبههی ملی پیشرو سوریه»، استبداد حزب بعث با حذف بسیاری از احزاب، جایگاه اجتماعی آن حزب را که طی دو دهه مستحکم شده بود تضعیف کرد. حزب بعث با وضع قوانینی که رسمیت بسیاری از احزاب را ملغا میکرد و حفظ حق وتوی ۵١ درصدی رای در شورای ملی، بسیاری از احزاب سندیکایی و کارگری را در صف مخالفان خود قرار داد بر اساس این قوانین احزابی که هرگونه گرایش مذهبی، قومیِ غیر عرب، و یا در راستای انقلاب طبقهی کارگر باشند رسمیت ندارند.
اما ورود سه عنصر مداخلهگر، انقلاب را به بحرانی پیچیده بدل کرد: ارتش آزاد، سپاه قدس و شبه نظامیان شبیحه، القاعده و النصرت
این احزاب، منجمله حزب کمونیست کارگری شاخهی فاتح جاموس به عنوان یکی از بزرگترین احزاب چپ ائتلافی کارگری سوریه، در مبارزه علیه حزب بعث وارد عمل شدند. دستگیری، حبس و اعدام اعضای این احزاب و لاجرم انتقال کمیتهی مرکزی آنها به خارج از سوریه، مقدمات شکلگیری انقلاب را مهیا کرد.
از طرف دیگر، نظام اقتصادی مبتنی بر تعاونیهای نیمه دولتی، و اعوجاج صریح از سوسیالیسم، پس از گذشت نیم قرن، معادلات اقتصادی و تجاری دولت حزب بعث را به سراشیب رانتخواریها کشانده، استبداد اقتصادی را به عنوان ظلمی مضاعف بر طبقهی عمدتا کارگر که حالا در سیاست نیز دستی نداشتند، عامل نارضایتیهای دسته جمعی کرد. حالا هم اقوام غیر عرب در نظام به ظاهر سکولار، اما پانعربیست، و هم طبقهی زحمتکشان که روز به روز به احزاب کارگری در تبعید خود را نزدیکتر میدیدند به مسیری برای انقلابی علیه حزب بعث میاندیشیدند.
سپتامبر ٢٠١١، با شکلگیری دو ائتلاف راست و چپ ضد حکومتی، «شورای ملی» که غالبا متشکل از احزاب راستگرا و لیبرال است و «هیات هماهنگی سوریه برای تغییر دموکراتیک» که در ادامهی ائتلاف چهارگانه احزاب چپ تحت عنوان « اتحاد انقلابی سوری» سیزده حزب چپگرا را در وحدتی با سه حزب کرد و سریانی در یک جبهه قرار می دهد، جرقههای انقلاب علیه حزب بعث زده شد.
اما ورود سه عنصر مداخلهگر، انقلاب را به بحرانی پیچیده بدل کرد: شکلگیری ارتش آزاد که مورد حمایت دول غربی و متحدشان است، ورود سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران و شبه نظامیان شبیحه در جبههی ارتش دولت بشار اسد، و جان گرفتن مسلحانه گروههای تندروی اسلامگرایی چون «اخوان المسلمین سوریه» (که زمانی به شدت توسط حزب بعث سرکوب شده و به حاشیه رانده شده بودند)، سلفیها، القاعده و النصرت با حمایت عربستان سعودی و قطر. این گروه سوم، ضربهی کاری بود برای تحلیل قوای انقلابی و تغییر استراتژیک در تحولات سوریه به سمت جنگی، نه برای تغییر دولت حاکم، بلکه ورود به مخاصمهای مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران و روسیه. به زبان دیگر، با شروع کشتار علویان در سوریه، و مداخله حزباله لبنان، ایالات متحده آمریکا و متحدانش، بهترین خاکریز جنگی را در سوریه برای سرکوب حزباله در جهت تضمین امنیت بیشتر اسراییل فراهم شده یافتهاند. دستیابی به منابع نفتی، و کوتاه کردن دست روسیه در منطقه، و نیز استقرار نظامی غرب در این نقطه، اهدافی است که بلندگوهای جنگ طلب با بهانه قراردادن استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط دولت بشار اسد به دنبال تحقق آن هستند.
در این میان، آنچه سرکوب شده است، انقلاب مردمی علیه حزب حاکم بعث در سوریه است.
بر این اساس، در بسیاری از شهرهای جهان، تظاهرات گستردهای علیه جنگ در سوریه برپا شده است. طی روزهای گذشته بسیاری از احزاب و تشکلهای سیاسی منطقه طی بیانیههایی مخالفت خود را با این مداخلهی نظامی اعلان داشتهاند. از آن جمله میتوان به بیانیهی بیش از صد نفر از نویسندگان و فعالان سیاسی بنام چپ و مارکسیست ایرانی اشاره کرد، بیانیهای که جنجالهای بسیاری را در پی داشت. از این رو با دو تن از امضا کنندگان این بیانیه مصاحبه کردهام و در مورد مواضعی که در این بیانیه عنوان شده است پرسیده ام.
در این میان، آنچه سرکوب شده است، انقلاب مردمی علیه حزب حاکم بعث در سوریه است
از سام محمودی سرابی، روزنامه نگار با سابقه و فعال سیاسی چپ، در مورد نقش رسانهها در بازتاب بحران سوریه و حقایق جاری در آن کشور پرسیدم. وی اینگونه پاسخ داد:
سام محمودی سرابی: اساسا رسانههای گروهی و جریان اصلی در پوشش اخبار واقعی به چند دسته تقسیم میشوند. عموما رسانههایی که موافق جنگ بر علیه بشار اسد هستند، خب این رسانهها مشخص هستند، رسانههایی هستند که به هر حال به طیف جمهوریخواهان و حتی به دموکراتهای طالب جنگ کنگرهی آمریکا نزدیک هستند یا به کنگره آلمان و منابع قدرت به عبارتی وصل هستند و ناگزیرند که این حرکت جنگ علیه سوریه را توجیه بکنند. اما یک بحث دیگری وجود دارد که مخالفان جنگ نیز خودشان چند دسته هستند، کسانی که به هر حال طبیعتا مثل رسانههای جمهوری اسلامی به نوعی مخالف جنگ هستند و تا حد زیادی میآیند به خاطر اینکه، ایران را در این جنگ سهیم نکنند، مبادا که پای ایران در این جنگ وسط بیاید، میآیند و اساسا جنگ را رد می کنند. یک بحثی هم وجود دارد که به هر حال چپهایی که به نوعی مخالف این جنگ هستند، آنها هم یک بخش از آن مخالفان را در بر میگیرند.
در این میان رسانههایی که به نوعی، نه موافق اسد و نه موافق مخالفان اسد، نه موافق جنگ و نه موافق جمهوری اسلامی و منابع قدرت باشند بسیار کم و انگشتشمار هستند. رسانههایی که نقش مدیایی خودشان را در روایت بدون حب و بغض رخدادهای سوریه و اخبار واقعی سوریه در نظر بگیرند. آیا این رسانهها واقعا در متوقف کردن بحران سوریه و جلوگیری از احتمال حملهی نظامی آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلستان به سوریه تاثیر خواهند داشت یا خیر؟ من معتقدم که اصلا رسانه کارکردش این نیست. پس اصلا ما بایستی اول از همه برای رسانه کارکردی را قائل باشیم. رسانه به ماهو رسانه و رسانه به مثابه رسانه کارکردش روایتگری بدون حب و بغض است، روایتگری بدون حب وبغض تک تک رخدادها. حال در این روایتگری، ماهیت خوب یا بد آن رخداد به نوعی خودش، خودش را نشان خواهد داد.
به این معنا جنگ به مثابه یک امر سلبی و صلح به مثابه یک امر ایجابی، ماهیتا من دارم عرض می کنم، زمانی که در یک مدیای کاملا مستقل و فارغ از هرگونه نگاه زنده باد و مرده باد بخواهد روایت شود طبیعتا ماهیت آن کنش، ماهیت آن رخداد، خودش را به نوعی بروز خواهد داد، خودش را به مخاطب نشان خواهد داد و آنجاست که مخاطب می تواند در مورد آن رخداد یک برداشت درستی بکند.
بیانیهی بیش از صد نفر از نویسندگان و فعالان سیاسی بنام چپ و مارکسیست ایرانی جنجالهای بسیاری را در پی داشت
حال می می آییم و یک بحث دیگری را مد نظر قرار می دهیم، طبیعتا بعضی چیزها هستند که امور بدیهی اند، مثل جنگ، مثل خرابیها و ویرانیهای ناشی از جنگ، آنها امور بدیهی هستند. صلح از این قاعده مستثنی است، چون صلح همیشه خوب نیست. کما اینکه جنگ هیچ وقت خوب نیست. اما اساسا در این میان بحث صلح یک مقدار قضیه را پیچیدهتر میکند. از این حیث است که من دارم عرض می کنم که رخدادها خودشان در نگاه یک رسانه مستقل ماهیت خود را بروز میدهند و دیگر در اینجا اصلا رسانه قرار نیست که کارکرد سلبی یا ایجابی داشته باشد. رسانه فقط و فقط نقش روایتگری باید داشته باشد.
سام محمودی سرابی در پاسخ به پرسش من پیرامون دلیل تنظیم این بیانیه و مواضع ذکر شده در آن توضیح داد:
سام محمودی سرابی: ببینید ما در این بیانیه به نوعی سعی کردیم، فعالان مستقل چپ ایران را گرد هم بیاوریم فارغ از هرگونه گرایش های حزبی، گروهی و به قول معروف سازمانیشان و با یادآوری فجایع رخ داده در عراق و افغانستان و غیره نسبت به جنگطلبی آمریکا که این روزها به دخالت «بشردوستانه» معروف شده است اعتراض کنیم. این اعتراض ما البته معنای خاص خودش را داشت، معنایش نه تایید و نه رد اسد بود، معنای آن رد تمام جنگطلبیهایی است که تحت عنوان بشردوستانه خودش را نشان میدهد. دفعتا تمامی گروههایی که آمدند و این بیانیه را امضاء کردند مخالف اسد هستند. مخالف جنگ افروزیهای اسد، مخالف دخالت ایران در فجایعی که اسد دارد به نوعی در سوریه به بار می آورد. تقریبا می توانم به جرات بگویم همه امضاها این ذهنیت را پس زمینه ذهن خودشان داشتند که امضاء کردند. اما نکته اینجا بود که ما علاوه بر این ضمن محکوم کردن جنایات اسد، جنگطلبی آمریکا را که این روزها به دخالت بشردوستانه معروف شده است نسبت به آن اعتراض داشتیم. و این اعتراضمان سعی داشت در ضمن اینکه واکنشی باشد نسبت به جنگطلبی آمریکا، آلترناتیوی هم برای جنگ در ضمن خودش ارائه دهد و آن آلترناتیو راه حل های دیپلماتیک و فشارهای بین المللی ست، نه فقط به اسد بلکه به حامی جنایتکار دیگرش جمهوری اسلامی.
با سوسن شهبازی، از فعالان بنام مارکسیست، عضو اسبق سازمان پیکار و یکی از امضا کنندگان این بیانیه گفتگویی کردهام که در ادامه خواهید شنید:
سوسن شهبازی: با دورد و سپاس از این مصاحبه که از من خواستید که نظر خودم را بدهم. من فکر میکنم ما خارج از کشور به عنوان نیروهای چپ، به عنوان فعالین سیاسی نمیتوانیم بی تفاوت به جهان و وقایعی که در پیرامون ما اتفاق میافتد باشیم، شما خاطرتان هست و می دانید خود من و تمام وجدانهای بیدار جهان در رنج هستید از کشتارهایی که در سوریه، از خونهایی که در طی این سی و یک ماه ریخته شده است در رنجید. از این اختلاف شدیدی که مابین اپوزیسیون وجود داشته طبیعتا در رنج هستید.
من این بیانیه را امضاء کردم به دو دلیل: اولا مدافع خلقهای ستمدیده جهان هستم و دوما صدرصد با جنگ مخالف هستم.
بخش اول مصاحبهی من را با خانم سوسن شهبازی شنیدید. در برنامهی بعدی خانم شهبازی در مورد دلایل حضور خود در کنفرانس پراگ، و نگرش خود نسبت به بحران سوریه مفصلا صحبت خواهند کرد. با ما همراه باشید.
برنامههای دیگر چشم سوم را اینجا ببینید
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»